از همه ی اینها چه نتیجه می گیریم؟ نتیجه می گیریم كه در منطق قرآن، كار تبلیغ، كار
هدایت و ارشاد مردم، كار بسیار بسیار دشواری تلقی شده است، در حالی كه در جامعه ی
ما این قدر كوچك و سبك گرفته می شود و كار به جایی رسیده كه دیگر اهل علم و
فضل، هركس كه سواد و معلومات داشته باشد، ننگش می آید منبر برود. می گویند
فلانی مرد عالمی است، در شأنش نیست كه منبر برود و تبلیغ كند! تقصیر كیست؟
تقصیر جامعه است. جامعه این قدر مقام تبلیغ را تنزل داده و پایین آورده كه هر عالمی
ننگ و عارش می آید، توهین به خودش می داند كه شأن تبلیغ را به عهده بگیرد. الآن
در جامعه ی ما الحمد للّه اشخاصی هستند كه ذو فضیلتین هستند، هم امام جماعت هستند
و هم خطیب (مثل آقای دكتر مفتّح
[1]) . ولی در جامعه ی ما شأن پیشنماز از شأن مبلّغ
بیشتر و بالاتر است. پیشنمازی كه هنری نیست، ایستادن و دیگران به او اقتدا كردن كه
هنری نیست. چون من هر دو كار را كرده ام می گویم. من در محراب بوده ام پیشنمازی
كرده ام، در منبر بوده ام تبلیغ كرده ام. همیشه دیده و احساس كرده ام كه وقتی در محراب
هستم، در نظر مردم محترم تر هستم تا وقتی كه منبر رفته ام. خدا می داند این حقیقت
است. در یك ماه رمضان، من در مسجدی منبر می رفتم و مدتی دیگر پیشنمازی
می كردم. می دیدم وقتی كه پیشنماز هستم، در نظر مردم بزرگتر و محترم تر هستم تا
وقتی كه حرف می زنم. این بود كه تشخیص می دادم كه این مردم، بی هنری را بر هنر
ترجیح می دهند.
چرا باید اینجور باشد؟ ما خودمان هستیم كه این مقام عظیم و منیع را پایین
می آوریم. پیغمبر اكرم خودش مبلّغ بود، واعظ بود، منبر می رفت. در ابتدا منبر نبود،
ستونی بود كه رسول اكرم در حال ایستاده به آن تكیه می كردند و برای مردم موعظه
می نمودند. بعد دستور دادند منبری ساختند و از آن پس می رفتند بالای منبر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 421
می نشستند (البته منبرهای امروز عین منبر پیغمبر نیست) . بیشتر نهج البلاغه منبرهای
علی علیه السلام است. نهج البلاغه ی علی علیه السلام سه قسمت است: خطبه ها، نامه ها و كلمات
قصار. كلمات قصار جملات كوتاهی است كه ایشان در مواقع مختلفی فرموده است.
مجموع نامه ها و كلمات قصار، یك ثلث نهج البلاغه را تشكیل می دهد. دو ثلث
نهج البلاغه خطبه های مولاست و تازه اینها همه ی خطبه های مولا نیست بلكه به قول
سیّد رضی، مختار است از خطبه ها یعنی قسمتهای انتخاب شده است، و الاّ خطبه ها
خیلی بیش از اینها بوده است. مسعودی كه صدسال قبل از سیّد رضی بوده است، در
كتاب بسیار معتبر مروج الذهب- كه از مدارك معتبر تاریخ اسلام است- می نویسد:
الآن در حدود 480 خطبه از علی علیه السلام در دست مردم است
[2]، در صورتی كه در
نهج البلاغه بیش از 200 خطبه وجود دارد. تازه این تعداد را سیّد انتخاب كرده و
قسمتهایی را نیاورده است. بنابراین خطبه های علی علیه السلام شاید چهار برابر خطبه های
نهج البلاغه ی فعلی بوده است.
بیشتر نهج البلاغه همان منبرهای علی علیه السلام است. علی علیه السلام منبر رفته است،
منبرهایش را ضبط كرده اند و در نتیجه برای ما مانده است. و این بیانگر عظمت و
اهمیت مقام تبلیغ در اسلام است، در صورتی كه در میان ما كوچك و حقیر است.
نتیجه اش این است كه دیگر پیام اسلام نمی رسد. خودمان مطلب را خراب كرده ایم.
وقتی كه [قضیه ] به این وضع اجتماعی و به این شكل درآمد كه هر عالمی برای اینكه
حیثیت و مقامش محفوظ بماند (حالا آن عذر درست است یا نه، من كاری ندارم؛
بالأخره جریان اجتماعی كار خودش را می كند) از خطابه خواندن و تبلیغ و هدایت و
ارشاد مردم پرهیز داشته باشد، كار تبلیغ و هدایت و ارشاد به دست افرادی می افتد كه
هیچ گونه صلاحیتی ندارند و كارشان از جودی و جوهری شروع شده است. آن وقت آیا
می توان انتظار داشت كه پیام اسلام، پیام خدا، پیام پیغمبر، پیام علی، این مكتب عظیم
و وسیعِ دارای جنبه های مختلف دنیایی و آخرتی، سالم به دست مردم برسد؟ چه
انتظار غلطی! .
مقام شامخ زینب در تبلیغ او بروز كرد. شما ببینید اهل بیت امام حسین علیه السلام چه
ماهرانه تبلیغ كرده اند! دو سه نكته است كه تا انسان به اینها توجه نداشته باشد، به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 422
ارزش تبلیغ اهل بیت و در واقع به ارزش سفر تبلیغاتی شان پی نمی برد. كار أبا عبد اللّه
حساب شده بود، یعنی این سفر را به دست دشمن درست كرد. دشمن، این سفر را به
وجود آورد. دشمن به خیال خودش اسیر حمل می كند اما درحقیقت دارد مبلّغ
می فرستد.
[1] . [همان طور كه در مقدمه ذكر شده است این سخنرانیها در سال 1350 هجری شمسی در مسجد جاوید
تهران ایراد شده است. در آن زمان اداره ی آن مسجد و امامت جماعت آن به عهده ی شهید دكتر مفتح بوده است
و ایشان نیز در این جلسات حضور داشته اند. ]
[2] . مروج الذهب، ج /2ص 419.