در
کتابخانه
بازدید : 1188279تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: سخنرانیهابخش اول: سخنرانیها
Collapse بخش دوم: یادداشتها بخش دوم: یادداشتها
Collapse فصل اوّل ریشه های تاریخی حادثه ی كربلافصل اوّل ریشه های تاریخی حادثه ی كربلا
Collapse 1 چگونه امت پیغمبر فرزند پیغمبر را كشتند؟ 1 چگونه امت پیغمبر فرزند پیغمبر را كشتند؟
Expand 2 امام حسین علیه السلام و سایر مصلحین بزرگ كه قیام كردند2 امام حسین علیه السلام و سایر مصلحین بزرگ كه قیام كردند
Expand 3 منطق معمولی ذاكرین أبا عبد اللّه در شهادت و مظلومیت آن حضرت 3 منطق معمولی ذاكرین أبا عبد اللّه در شهادت و مظلومیت آن حضرت
Expand 4 امام حسین میان قیام علیه خلفا و علیه اسلام تجزیه كرد- اثر قیام حسینی 4 امام حسین میان قیام علیه خلفا و علیه اسلام تجزیه كرد- اثر قیام حسینی
Expand 5 موضوعات درباره ی قیام حسینی 5 موضوعات درباره ی قیام حسینی
Expand فصل دوم یادداشت «ماهیت قیام حسینی» فصل دوم یادداشت «ماهیت قیام حسینی»
Expand فصل سوم یادداشت امام حسین و عیسی مسیح علیه السلام فصل سوم یادداشت امام حسین و عیسی مسیح علیه السلام
فصل چهارم یادداشت «عنصر امر به معروف و نهی از منكر در نهضت حسینی»
Expand فصل پنجم یادداشت «تحریفات در واقعه ی تاریخی عاشورا» فصل پنجم یادداشت «تحریفات در واقعه ی تاریخی عاشورا»
Expand فصل ششم حماسه ی حسینی فصل ششم حماسه ی حسینی
Expand فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی
Expand فصل هشتم یادداشتهای متفرق فصل هشتم یادداشتهای متفرق
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
علی علیه السلام از دنیا رفت و معاویه خلیفه شد. بر خلاف انتظار معاویه، علی علیه السلام به صورت نیرویی باقی ماند و معاویه آن طوری كه اعمال بیرون از تعادل و متانتش نشان می دهد، از این موضوع خیلی ناراحت بود. لهذا تجهیز ستون تبلیغاتی علیه علی علیه السلام كرد. در منابر و خطبه ها دستور داد علی علیه السلام را سبّ و لعن كنند. طرفداران خیلی جدی علی را بی پروا می كشت و دستور داده بود به تهمت هم شده بگیرند و مانع نشر فضیلت علی علیه السلام بشوند. با پول، احادیثْ علیه علی علیه السلام له امویها جعل كردند. این سه كار را برای مبارزه با فكر علی علیه السلام كه در دلها و سینه ها جا داشت می كردند. حُجر بن عدی و عمرو بن حَمِق را برای همین جهت كشت. میثم و رُشَید را كه عبید الله در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 436
كوفه كشت، روی همان برنامه ی معاویه بود. بالأخره یك نیروی غیر متشكل به نام «تشیع» علیه حكومت اموی همیشه در فعالیت بود.

برای ما تحقیق در امر حادثه ی حكومت اموی تنها جنبه ی تعجب آمیز ندارد. این یك امر سطحی نبوده كه فقط مربوط به سیزده قرن پیش باشد كه بگوییم آمد و رفت. این، خطری بود برای اسلام از آن روز تا روزی كه خدا می داند. حتماً اگر ما بخواهیم به تاریخ روحیه ی خودمان رسیدگی كنیم، باید به تاریخ اموی رسیدگی [كنیم. ] فكر اموی در زیر پرده و لفّافه، با فكر اسلامی مبارزه می كرد. عنصر فكر اموی داخل عناصر فكر اسلامی شد. ای بسا كه در فكر همانهایی كه هر صبح و شام بنی امیه را لعنت می كنند، عنصری از فكر اموی موجود باشد و خودشان خیال كنند فكر اسلامی است، و قطعاً این طور است [1]، مثل موضوع رعایت شئونات در مصرف زكات و خمس و در استطاعت حج و در نفقه ی زوجه و امثال اینها.

علی علیه السلام به خطر سلطه ی اموی زیاد اهمیت می داد و اعلام خطر می كرد، ولی كمتر كسی متوجه می شد و خودش هم می فرمود بعدها متوجه می شوید: «فَعِنْدَ ذلِكَ تَوَدُّ قُرَیْشٌ بِالدُّنْیا وَ ما فیها لَوْ یَروْنَنی مَقاماً واحِداً وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزورٍ لِاَقْبَلَ مِنْهُمْ ما اَطْلُبُ مِنْهُمُ الْیَوْمَ بَعْضَهُ وَ لا یُعْطونَنیهِ» [2].

از جمله راجع به فتنه ی اموی فرمود: «اِنَّ الْفِتَنَ اِذا اَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ اِذا اَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ. . . » [3]. ایضاً: «اَیُّهَا النّاسُ سَیَأْتی عَلَیْكُمْ زَمانٌ یُكْفَأُ الْاِسْلامُ كَما یُكْفَأُ الْاِناءُ بِما فیهِ. . . » [4]و ایضاً: «فَمَا احْلَوْلَتْ لَكُمُ الدُّنْیا فی لَذَّتِها» [5]و ایضاً: «ما لی اَراكُمْ اَشْباحاً بِلا اَرْواحٍ. . . » [6].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 437
چند موضوع را علی علیه السلام پیش بینی كرد:

1. ظلم و استبداد و استیثار بنی امیه و اینكه دیگر از این عدل و مساواتِ امروز خبری نخواهد بود و از «لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اَللّهِ» [7]و از اینكه «لَنْ تُقَدَّسَ اُمَّةٌ حَتّی یُؤْخَذَ لِلضَّعیفِ حَقُّهُ. . . » [8]خبری نخواهد بود كه فرمود: «. . . لا یَكونَ انْتِصارُ اَحَدِكُمْ مِنْهُمْ اِلاّ كَانْتِصارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ» [9]. مسلم بن عقبه در وقعه ی مدینه از مردم بیعت بر عبودیت و غلامی یزید گرفت. این طور، پیش بینی مولا محقق شد.

2. اینكه نخبه ها و نیكان و فهمیدگان و روشنفكران شما را خواهند كشت، و هر سری كه در آن سر مغزی و در آن مغز برقی از روشنی موجود باشد روی تن باقی نخواهند گذاشت، كه فرمود: «عَمَّتْ خُطَّتُها وَ خُصَّتْ بَلِیَّتُها وَ اَصابَ الْبَلاءُ مَنْ اَبْصَرَ فیها وَ اَخْطَأَ الْبَلاءُ مَنْ عَمِیَ عَنْها» [10].

3. حرمت احكام اسلام عملاً از بین می رود. حرامی باقی نمی ماند مگر آنكه حلال می شود: «وَ اللّهِ لا یَزالونَ حَتّی لا یَدَعوا للّهِ مُحَرَّماً اِلاَّ اسْتَحَلّوهُ وَ لا عَقْداً اِلاّ حَلّوهُ، وَ حَتّی لا یَبْقی بَیْتُ مَدَرٍ وَ لا وَبَرٍ اِلاّ دَخَلَهُ ظُلْمُهُمْ. . . وَ نَبا بِهِ سوءُ رُعْیِهِمْ» [11]. عبد الله بن حنظله گفت: ما از پیش كسی می آییم كه «یَنْكِحُ الْاُمَّهاتِ وَ الْاَخَواتِ» [12].

4. اینكه اسلام مورد تحریف و پشت رو كردن قرار می گیرد، عناصر غیر اسلامی وارد افكار مردم می شود: «یُكْفَأُ الْاِسْلامُ كَما یُكْفَأُ الْاِناءُ» [13]، «و لُبِسَ الْاِسْلامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلوباً» [14]. همه ی اینها- كه علی مثل اینكه در آینه ببیند، دیده- واقع شد و یك سرّ محبت زائد الوصف عده ای نسبت به علی علیه السلام، گذشته از سیرت و عدل و خُلقش، وقوع این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 438
پیش بینی ها بود.

معاویه مُرد و علاوه بر حیف و میل اموال و غصب مناصب كه از زمان عثمان شایع شده بود، چند سنت سوء هم باقی گذاشت:

الف. لعن و سبّ علی علیه السلام.

ب. پول خرج كردن و وادار كردن به جعل حدیث علیه علی علیه السلام و به عبارت دیگر استخدام عامل روحانیت به وسیله ی علمای سوء، علاوه بر استخدام عامل دیانت از راه قتل عثمان (قصه ی سَمُرة بن جُندَب و آیه ی: «وَ مِنَ اَلنّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ اَللّهِ» [15]) .

ج. كشتن بی گناهان بدون تقصیر كه در اسلام سابقه نداشت و از بین بردن احترام نفوس و بریدن دست و پا و به نیزه كردن سر، مثل سر عمرو بن حمق خزاعی.

د. مسموم كردن و عمل ناجوانمردانه ی مسموم كردن را معمول كردن كه عملی است كه با مروّت و انسانیت هم سازگار نیست، و بعد خلفای دیگر هم از او پیروی كردند.

معاویه امام حسن علیه السلام و مالك اشتر و سعد وقّاص و عبد الرحمن بن خالد بن ولید را كه بهترین نصیر او بود، مسموم كرد.

هـ. اینكه خلافت را در خاندان خود موروثی كرد [16]و یزیدی را كه هیچ گونه لیاقت نداشت ولیعهد كرد.

و. دامن زدن به آتش امتیاز نژادی و فضیلت عرب بر عجم و قریش بر غیر قریش.

از این كارها، لعن و سبّ علی و حتی جعل حدیث و ولایتعهد یزید، سوء تدبیر معاویه شمرده می شود.

یزید مردی جاهل و سبكسر بود. خلیفه زادگانی كه مُرشَّح برای خلافت بودند می بایستی مدتی تعلیم و تربیت شوند كه لااقل برای زعامت آماده شوند (همان طوری كه عباسیین می كردند) . یزید در بادیه نشو و نما یافته و بی خبر از دنیا و آخرت،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 439
هیچ گونه لیاقتی نداشت.

اگر در زمان عثمان، اموال و مناصب غصب شد و اگر در زمان معاویه لعن و سبّ علی علیه السلام و جعل حدیث و دروغ بستن به پیغمبر و كشتن بی گناهان و مسموم كردن و خلافت را موروثی كردن و امتیاز نژادی به وجود آوردن معمول شد، عهد یزید عهد رسوایی اسلام و مسلمین بود. نمایندگان كشورهای دیگر می آمدند و از همه جا بی خبر به جای پیغمبر مردی را می دیدند كه در دستش شراب و در كنارش بوزینه ای با جامه های دیبا نشسته. دیگر چه آبرویی برای اسلام باقی می ماند؟ ! یزید، مست غرور، مست جوانی، مست حكومت، مست شراب بود. در این صورت معنای كلام سید الشهداء واضح می شود كه: «وَ عَلَی الْاِسْلامِ السَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْاُمَّةُ بِراعٍ مِثْلِ یزیدَ» .

یزید متظاهر به فسق و متظاهر به كفر و ردّه گفتن بود و به عبارت دیگر یزید پرده ها را همه دریده بود، و قطعاً در همچو موردی باید قیام كرد. دیگر چه آبرویی برای اسلام و مسلمین باقی می ماند؟ ! .

بنابراین، سؤال اینكه چرا امام حسین قیام كرد، درست مثل این است كه بگوییم چرا پیغمبر اكرم در مكه قیام كرد و با قریش سازش نكرد؟ و یا چرا علیّ مرتضی این قدر رنج حمایت پیغمبر را در بدر و حنین و احد و احزاب و لیلة المبیت متحمل شد؟ و یا چرا ابراهیم یكتنه در مقابل قدرت عظیم نمرود قیام كرد؟ چرا موسی در حالی كه جز برادرش هارون كسی نداشت، به دربار فرعون رفت؟ معنای این چرا این است كه امام حسین وقتی قیامش موجّه بود كه جُندی و سپاهی برابر با یزید داشته باشد و حال آنكه اگر امام حسین سپاهی برابر با یزید می داشت و در اجتماعی قیام می كرد كه مردم دو دسته بودند و دو صف عظیم را تشكیل می دادند و امام حسین در جلوی یك صف بود، قیام حسینی یك قیام مقدس و جاویدان نبود. این چراها در همه ی قیامهای مقدس و تاریخی هست.

قیامهای مقدس بشری دارای دو تشخّص است: یكی از نظر هدف قیام؛ یعنی این قیامها برای مقامات عالی انسانیت است، برای توحید است، برای عدل است، برای آزادی است، برای رفع ظلم و استبداد است، نه به خاطر كسب جاه و مقام یا تحصیل ثروت و به قول حنظله ی بادغیسی «كسب مهتری» و یا حتی برای تعصب وطنی، قبیله ای، نژادی. دیگر اینكه این قیامها برقی است كه در ظلمتهای سخت پدید می آید، شعله ای است كه در میان ظلمتها و استبدادها و استیثارها و زورگویی ها می درخشد،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 440
ستاره ای است كه در تاریكی شب در آسمان سعادت بشر طلوع می كند، نهضتی است كه مورد تصویب عقلای قوم! قرار نمی گیرد.

یكی از افتخارات نهضت حسینی همین است كه عقلای قوم! آن را تصویب نمی كردند ولی از آن جهت كه فوق نظر عقلا بود نه دون نظر آنها. عرفا كه از آن جنبه ی عرفانی جنبه ی فوق عقل آن را در نظر گرفته اند، به آن نام «مكتب عشق» داده اند و همچنین است منطق شعرای مرثیه سرای ما، و خیلی جنبه ی ایده آلیستی به آن داده اند.

درست است كه مكتب عشق الهی است، علی علیه السلام هم فرمود: «مُناخُ رُكّابٍ وَ مَصارِعُ عُشّاقٍ» [17]، ولی چرا این عشق و سلوك در صحنه ای مثل صحنه ی كربلا ظهور كرد؟ برای خداوند، برای این معشوق كه فرقی نمی كند. آری، رضای خدا در فداكاری در راه دین، در راه سعادت بشر، در راه قیام بالقسط است كه هدف پیغمبران است. چرا عرفای ما اگر عاشق صادق هستند عشقبازیهای خود را فقط در مجالس سماع به ثبوت رساندند؟ ! عشق حسین البته عشق الهی است و عشق صادق و راستین است، تنها در مجالس سماع اظهار نشده است.

پس افتخار قیام حسینی این است كه كسانی مانند ابن عباس [آن را] تصویب نمی كردند. مطلق قیامهای مقدس بشر كه در میان تاریكیها مانند شعله ای ظاهر می شود، مورد تصویب دیگران نیست. در زمان خود ما اگر كسی مثلاً به قدرتهای روحانی ما كه در غیر راه خدا مصرف می شود، اعتراض كند و بالأخره در مطلق مواردی كه قوای اهریمنی تسلط كامل پیدا كرده [اگر] كسی اعتراض كند و ایراد بگیرد و قیام كند، عقلا به او ایراد می گیرند، او را كج سلیقه می خوانند! این سلیقه چیست و مقیاس استقامت و اعوجاجش چیست؟ .

چه خوب تعبیری دارد امیر المؤمنین درباره ی پیغمبر اكرم كه می فرماید: «اَرْسَلَهُ عَلی حینِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُل. . . وَ الدُّنْیا كاسِفَةُ النُّورِ» [18]. قرآن درباره ی قیام ابراهیم علیه السلام می فرماید: «وَ لَقَدْ آتَیْنا إِبْراهِیمَ رُشْدَهُ» [19](از كلمه ی «رشد» معلوم می شود كه ابراهیم چیزی را احساس می كرد كه دیگران احساس نمی كردند) تا آنجا كه می گوید: «قالُوا حَرِّقُوهُ وَ اُنْصُرُوا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 441
آلِهَتَكُمْ» [20]. در مورد موسی می فرماید: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی اَلْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً» [21]. علی علیه السلام درباره ی فتنه ی بنی امیه فرمود: «اِنَّها فِتْنَةٌ عَمْیاءُ مُظْلِمَةٌ» [22]. پس احتیاج به یك شعله ی حقانی نورانی هست. ایضاً فرمود: «لَتَجِدُنَّ بَنی اُمَیَّةَ لَكُمْ اَرْبابَ سَوْءٍ» [23]و فرمود: «حَتّی لا یَكونَ انْتِصارُ اَحَدِكُمْ مِنْهُمْ اِلاّ كَانْتِصارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ» [24].


[1] . امویها رفتند ولی مع الاسف عناصر فكر اموی و رژیم اموی باقی ماند و با تغییر، جزء اصول زندگی ما شده. امروز هم اصول معاویه ای عامل دیانت را استخدام كرده علیه دیانت، و نمی شود یك كلمه علیه اصول اموی سخن گفت. به اندازه ی اشكی كه در پای پیراهن عثمان ریختند، باز می ریزند.
[2] . نهج البلاغه، خطبه ی 91. [و آن هنگام است كه قریش آرزو می كند در برابر دنیا و ما فیها یك بار مرا ببینند، هرچند به قدر كشتن شتری باشد (لحظاتی اندك) تا آنچه اینك اندكش را از آنان می خواهم و به من نمی دهند بپذیرم. ]
[3] . همان. [وقتی فتنه ها رو آورند، حق و باطل را بهم بیامیزند (و راه تشخیص را ببندند) و چون پشت كنند و از بین روند، آگاه كنند و حق را روشن سازند. ]
[4] . نهج البلاغه، خطبه ی 101. [ای مردم بزودی زمانی فرا رسد كه اسلام وارونه شود چنانكه یك ظرف وارونه شود و محتوای آن بریزد] .
[5] . نهج البلاغه، خطبه ی 103. [و دنیا با لذاتش به كام شما شیرین نیامد. ]
[6] . نهج البلاغه، خطبه ی 106. [چرا شما را اشباحی بی روح می بینم؟ ]
[7] . آل عمران/64.
[8] . نهج البلاغه، نامه ی 53 (عهدنامه ی مالك اشتر نخعی) .
[9] . نهج البلاغه، خطبه ی 91. [و یاری جستن هیچ كدام از شما از آنها نیست مگر به مانند یاری جستن بنده از مولای خودش. ]
[10] . همان. [دایره ی حكومتش همگانی است و گرفتاری آن برای خاصّه است، بلای آن دامنگیر آگاهان و بینایان است و كوردلان را هدف خود نمی گیرد. ]
[11] . نهج البلاغه، خطبه ی 96. [و به خدا سوگند، پیوسته زمام حكومت را به دست دارند تا جایی كه تمام حرامهای الهی را حلال سازند و همه ی پیمانهای خدا را بشكنند، و خانه ای گلی و خیمه ای پشمینه ای نماند جز اینكه به ظلم آنها گرفتار آید. . . و سوء رفتارشان آنان را پراكنده سازد. ]
[12] . [با مادران و خواهران خود نكاح می كند (یزید) . ]
[13] . نهج البلاغه، خطبه ی 101.
[14] . نهج البلاغه، خطبه ی 106. [و اسلام مانند پوستین وارونه پوشیده شود. ]
[15] . بقره/207.
[16] . و به این ترتیب آرزوی دیرین حزب اموی كه ابو سفیان در خانه ی عثمان گفت: «یا بَنی اُمَیَّةَ! تَلَقَّفوها تَلَقُّفَ الْكُرَةِ، اَما وَ الَّذی یَحْلِفُ بِهِ اَبو سُفیان. . . ما زِلْتُ اَرْجوها لَكُمْ وَ لِتَصیرَنَّ اِلی صِبْیانِكُمْ وِراثَةً» محقق شد و خود معاویه هم باور نمی كرد محقق شود، و البته امام حسین بیش از هركس از این منویّات آگاه بود و می دید كه دارند مثل گوی با آن بازی می كنند و به كودكان خود به وراثت می دهند. قیام حسین علیه السلام در برابر عملی شدن افكار حزب اموی بود.
[17] . نفس المهموم، ص 110.
[18] . نهج البلاغه، خطبه ی 87. [او را به هنگامی فرستاد كه جهان از وجود پیامبر خالی بود. . . و دنیا نورش به خاموشی گراییده بود. ]
[19] . انبیاء/51.
[20] . انبیاء/68.
[21] . قصص/4. [فرعون در زمین سركشی كرد و اهل آن را به دستجات مختلف پراكنده ساخت. ]
[22] . نهج البلاغه، خطبه ی 91. [آن فتنه ای كور و تاریك است. ]
[23] . همان. [و هرآینه بنی امیّه را زمامداران بدی خواهید یافت. ]
[24] . همان.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است