توضیح: متن كتاب شهید جاوید با حروف نازك و حواشی استاد با*حروف سیاه و عرض كمتر می باشد. ضمناً شماره صفحاتی كه از كتاب*مذكور آدرس داده شده است، مطابق با چاپ اول آن است. همچنین*استاد شهید فقط تا صفحه ی 215 را حاشیه زده اند. نقد مشروحتر كتاب شهید جاوید در فصل یادداشت «ماهیت قیام حسینی» این كتاب آمده*است.
مغالطه است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 675
شق سوم ذكر نشده.
بدیهی است كه اگر بنا بر این استحسانات باشد، خصم می تواند عین سه
عامل گذشته را در اینجا بیاورد و فقط تثبیت حكومت را به تحصیل حكومت
تبدیل كند. عمده این است كه متن وقایع را تحلیل و تجزیه كنیم.
این تفسیر برای گفتار فرزدق صحیح نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 676
كدام سرنیزه در كوفه بود؟ نیروی یزید در كوفه از خارج نیامده بود
اینكه امام مطمئن شد به مردم كوفه، نظر صحیحی نیست.
پس چرا غالباً امام را منع می كردند و هیچ سیاستمداری حركت امام را*.
تصویب نمی كرد؟ معلوم می شود با این منطقی كه مؤلف پیش گرفته، حركت
امام قابل توجیه نبوده و منطق دیگری در كار بوده است. آن منطق، دستور.
خصوصی نیست بلكه منطق شهدا و فداكاران است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 677
به عقیده ی مؤلف، امام حسین هنگام حركت می توانسته است روی نیروی
كوفه حساب كند.
آنچه توجیه مؤلف را ضعیف می كند همین نكته است كه قدرت نظامی كه
منطقاً بشود رویش حساب كرد موجود بوده یا نبوده است؟ و آیا شرایط قبول
مسئولیت، وجود داشته یا نداشته است؟
به نظر نمی رسد كه از جهت شرایط، بشود اینها را از هم قیاس گرفت.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 678
البته كسی مدعی نیست كه امید و امكان، صددرصد منتفی بوده است، ولی
این برای مؤلف كافی نیست. مؤلف مدعی است كه شرایط به طوری مساعد
بوده كه لااقل صدی پنجاه امكان موفقیت بوده است، و این با این دلیل اثبات
نمی شود.
این مطلب جای شك و تردید نیست. هیچ كس مدعی نیست كه امام
نمی خواسته و مایل نبوده حكومت اسلامی تشكیل دهد و یا در این راه
فعالیت نمی كرده است. سخن در این است كه اولاً امید و احتمال به قدری
نبوده كه برای كسی كه [از نظر مؤلف ] حفظ جانش را از هر چیز دیگر برای
خودش و یا برای اسلام لازمتر می داند كافی باشد كه جانش را در خطر قرار
دهد. ثانیاً فرضاً این امكان و احتمال صددرصد منتفی بود آیا امام قیام و.
اقدام نمی كرد؟ !
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 679
این هم امر بدیهی است. كسی مدعی نیست كه چنین احتمالی در كار نبوده
و یا امام از تحقق این آرزو خرسند نمی شده است.
مسلّماً امكان و لو به صورت احتمال ضعیف در كار بوده است.
بدون شك دعوت مردم كوفه و استصراخ آنها یكی از عوامل نهضت
است و وظیفه ی خاص ایجاب می كرده است. ولی این، دلیل نمی شود كه وضع
مردم كوفه طوری بوده كه برای كسی كه در درجه ی اول طبق نظر مؤلف برای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 680
جان خودش باید می اندیشید، بشود روی آنها حساب كرد.
**همچنانكه گفتیم، از این ادله این مطلب استفاده نمی شود.
ولی عملاً ثابت شد كه نظر ابن عباس درست بوده است، و امام فرمود:
لِلّهِ دَرُّ
ابْنِ عَبّاسً یَنْظُرُ مِنْ سَتْر رَقیقً.
[ترجمه: آفرینِ خدا بر ابن عباس كه (حوادث آینده) را از پشت پرده ای نازك
می بیند. ]
عجیب است! همه ی سخن معترضان این است كه چرا مسلم این گونه ارزیابی
كرد؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 681
همه ی ایراد معترضین این است كه چنین ارتشی نبوده است
مؤلف می خواهد بگوید كه وضعی كه پیش آمد، غیر مترقّب و غیر قابل
پیش بینی بود و پیش بینی های امثال فرزدق و ابن عباس رمی من غیر رام و
تیری بود كه به غلط بر هدف خورد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 682
این مقایسه صحیح نیست. در احد مسلمین آماده ی مبارزه و فداكاری بودند
و نیرو به قدر كافی داشتند، فقط یك اشتباه كه جماعت تیراندازان مرتكب
شدند سبب شكست شد. اما در كوفه طبق اظهارات فرزدق و دیگران كه
قُلوبُهُمْ مَعَكَ وَ سُیوفُهُمْ عَلَیكَآمادگی نبوده است؛ صرفاً احساساتی به نفع
امام بوده است نه آمادگی برای فداكاری.
مؤلف مدعی است كه امام واقعاً وضع عراق را از نظر حكومت ارزیابی
كرد و مساعد دید و اتفاقاً غلط از آب درآمد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 683
این سؤال و جواب، بیهوده و غیر لازم و از محل بحث خارج است.
به نظر صحیح نیست.
اینها جز مردم كوفه نبودند و مردم دیگر همه از این قماش بودند. چرا
عبید اللّه با چند نفر آمد و كوفه را قبضه كرد و مسلمِ مستقر در كوفه و مسلّط بر
كوفه را مغلوب ساخت؟ .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 684
و همین، دلیل عدم آمادگی مردم كوفه بوده است كه صرفاً احساساتی به نفع
امام داشته اند. و آیا اگر در میان اصحاب احد و یا اصحاب امیر المؤمنین در
صفّین چنین تبلیغاتی می شد و مورد تهدید قرار می گرفتند، متفرق
می شدند؟ اصحاب احد را یك لغزش نظامی و اصحاب علی علیه السلام را جهالت
مقدس مآبی شكست داد نه تهدید. مردمی كه با تهدید متفرق می شوند، از
اول آمادگی جهاد و انقلاب ندارند.
آیا مقایسه ی مردم كوفه با مردم اوس و خزرج صحیح است؟
خواننده ی كتاب چنین نتیجه می گیرد كه اگر هدف تنها همان است كه مؤلف
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 685
می گوید، و اگر مردم كوفه و آمادگی آنها همان بوده كه مؤلف می گوید و نقشه
هم همان است كه او می گوید، پس نقص در تاكتیك و رهبری بوده است. و
دفاعهای مؤلف هم قوی نیست.
بلكه شهادت امام بود كه مردم كوفه را بیدار و علاقه مند و مصمم كرد، نه
اینكه آنها بعد از شهادت و قبل از شهادت یكسان بودند.
صحیح نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 686
جنبه ی ایده آلیستی زیادی دارد.
ارتش صد هزار نفری!
اگر «مسلم» گزارش منفی می داد امام به كوفه نمی رفت. (چه می كرد؟
جوابش از طرف مؤلف روشن نیست. )
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 687
یاران غیر از همراهان است.
مقصود این است كه فرشته ها به فرمان من بكشند.
باید گفت این شخص [یعنی سفیان بن وكیع ]
چرا آن جملات شدید، اینجا آرام می شود؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 688
ظاهراً صیغه ی روایت، مجهول است و مقصود این است كه برای من كسی از
این كتاب نقل كرده است. و اگر غیر این باشد، مسند و مشخص است و ایراد
مؤلف وارد نیست.
هیچ نقل ابی مخنف- نقل لهوف
اینجا جای بعلاوه است نه جای منها.
این خود نشان می دهد كه امام [شهادت خویش را] می دانسته و بلكه
حتی جای شهادت را می دانسته.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 689
بلكه شهید می شود نه در معرض شهادت خواهد بود.
همین، جواب نویسنده است. بدون شك مقصود این نیست كه مقتولیت
امام از آن جهت كه مقتولیت است مطلوب است پس دیگران توسل به این
مطلوب جویند. مطلوب اصلی حمایت از دین است كه مستلزم صرف مال و
وقت و جان است. به همان دلیل كه صرف مال در راه جهاد فی سبیل اللّه،
مطلوب است با اینكه اتلاف مال نامطلوب است، صرف جان هم در موردی
كه لازمه ی جهاد است چنین است. در نهج البلاغه است كه وقتی كه رسول خدا
خبر شهادت مولی را به او داد فرمود: صبرت در آن وقت چگونه است؟
جواب [داد] این [از] مواطن شكر است نه صبر. این شكر جز بر شهادت
است؟ ! همه ی آرزوی شهادت ها از این قبیل است.
«وَ ارْزُقْنی قَتْلاً فی سَبیلِكَ»
در دعا هست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 690
خیلی عجیب است! معنی جمله این است: برو قیام خونین كن كه خدا
چنین قیامی را دوست می دارد.
**دستور جدید نیست، مورد خاص و مصداق خاص است.
***چرا شرایط پیروزی حتماً فراهم باشد؟
باوری نیست كه امام در چند ساعت تصمیم بگیرد و خودش و همراهانش
در ظرف چند ساعت راهی مسافرت شوند.
در معنایش از نظر جمله ی
«اِنَّ اللّه قَدْ شاء. . . » اشكالی نیست. اشكالی اگر
هست در سند و سایر مضامین است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 691
نویسنده مغالطه می كند.
قبلاً گفتیم كه ممكن نیست یعنی بسیار بعید است كه تصمیم كوفه تنها در
این روز و با این سرعت گرفته شود، مگر آنكه بگوییم امام تصمیم داشته و
آماده بوده بعد از عمل حج به كوفه برود و چند روز جلو انداخته است.
بسیار بسیار مستبعد است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 692
فرض خوبی است ولی آیا مدركی دارد یا نه؟
این توجیه با لحن قاطع خطبه سازگار نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 693
سخن در فعالیت برای كشته شدن نیست.
خیلی عجیب است!
آیا قیام تا سرحد مرگ، یكی از علل اینها نیست؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 694
همین، جواب مؤلف است.
هوچیگری است.
هوچیگری است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 695
به عقیده ی مؤلف، تنها در مرحله ی دوم، قیام امام ابتدائی بوده است.
چرا حساب نشده؟ ! .
**كدام نظم؟ ! نظمی كه ناشی از ظلم و استبداد و بستن نفسها در
سینه هاست؟ !
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 696
اگر چنین حسابی روشن و قطعی است پس معنی
«وَ طَفِقْتُ اَرْتاًّی» چه
می شود؟ معلوم می شود در برخی شرایط باید
«اَصولُ بِیَد جَذّاء» باشد.
**بلكه شروع كردم به تفكر و زیر و بالا كردن مطلب.
بلی، شرایط از نظر آثار تاریخی و روانی مختلف بوده است.
چه قدرتی؟ !
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 697
هرگز منحصر نبود. [بلكه قیام تا سرحد شهادت نیز ریشه ی ظلم را می سوزانْد. ]
در این عبارت نیامده كه از بیعت امتناع كرده بلكه می گوید مخالفت كرده،
یعنی انكار و تمرد كرده است.
به هیچ وجه دلیل نیست، بلكه جمله ی بالا دلیل بر تمرد و مخالفت امام با
حكومت طاغیه ی وقت است، و لازمه ی مخالفت این است كه آنها هم متعرض
امام می شدند، و امام از گزند تعرض آنها به مكه رفت.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 698
در اینكه پس از امتناع از بیعت، به اصطلاح حرمت منقطع شده بود و امام
نمی توانست در مدینه بماند و مكه بالنسبة امن تر بود تردیدی نیست.
چرا منحصر؟ [قیام تا سرحد شهادت نیز اسلام و مسلمانان را نجات می داد. ]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 699
كدام صلح؟ به اقرار خود مؤلف آن طرف مهاجم بود. اینچنین صلحی جز
تسلیم مفهومی ندارد.
در ص 193 گفته شد كه امام به أبو هره ازدی و دیگران فرمود: اینها قصد
كشتن مرا دارند. پس به هر حال برای امام خطر بود. پس جمله ی امام به منظور
دیگری بوده است.
مثل اینكه فتنه از نظر مؤلف منحصر است به خونریزی، خونریزی كه نشد
فتنه ای نیست، و حال آنكه قرآن می گوید:
وَ قاتِلوهُمْ حَتّی لا تَكونَ فِتْنَةٌ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 700
بازهم صلح! .
**البته از نظر مؤلف فرصت مناسب منحصر است به تعادل یا برتری
نیروی جسمانی.
كدام صلح شرافتمندانه؟ !
پس اگر ذلیلانه نمی كشت بلكه ذلیلانه زنده نگه می داشت امام هم
تسلیم می شد!
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 701
از این جمله این معنی استفاده نمی شود.
این سه پیشنهاد چه بود؟ ظاهراً یكی تسلیم بلاشرط است كه مؤلف
خجالت می كشد اسم ببرد.
در زمان حیات هم امام عملاً محروم و ممنوع بودند.
همه ی اینها از آثار شهادت بود نه قطع نظر از شهادت.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 702
نه امام حسن در حال صلح بود، زیرا مواد صلح قبلاً پایمال شده بود، و نه
امام حسین. عدم قیام غیر از صلح است.
امام حسین هیچ جا دم از صلح نزده است؛ فرضاً از مواجهه می خواست
پرهیز كند یا نجنگد، غیر از صلح است.
**چگونه معاویه در حال صلح بود و حال آنكه روز اول مواد صلح را
پایمال كرد؟ !
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 703
ولی مؤلف كاری كرده كه حق امام حسین هم ادا نشود.
چرا حاضر شد جوانان اهل بیت و اصحاب كشته شوند؟
[1] تاریخ طبری، ج /4ص 290.
[2] [نامه ی امام به مردم كوفه ]
[3] تاریخ طبری، ج /4ص 108 و 109.
[5] [بحث در تقسیم بندی مردم كوفه است. ]
[6] . [خطبه ی
خُطَّ الْمَوْتُ. . . ]
[7] [در مذاكره با عمر سعد. ]