در
کتابخانه
بازدید : 1188565تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: سخنرانیهابخش اول: سخنرانیها
Collapse بخش دوم: یادداشتها بخش دوم: یادداشتها
Expand فصل اوّل ریشه های تاریخی حادثه ی كربلافصل اوّل ریشه های تاریخی حادثه ی كربلا
Expand فصل دوم یادداشت «ماهیت قیام حسینی» فصل دوم یادداشت «ماهیت قیام حسینی»
Expand فصل سوم یادداشت امام حسین و عیسی مسیح علیه السلام فصل سوم یادداشت امام حسین و عیسی مسیح علیه السلام
فصل چهارم یادداشت «عنصر امر به معروف و نهی از منكر در نهضت حسینی»
Expand فصل پنجم یادداشت «تحریفات در واقعه ی تاریخی عاشورا» فصل پنجم یادداشت «تحریفات در واقعه ی تاریخی عاشورا»
Expand فصل ششم حماسه ی حسینی فصل ششم حماسه ی حسینی
Expand فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی
Collapse فصل هشتم یادداشتهای متفرق فصل هشتم یادداشتهای متفرق
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. مرحوم آیتی در سخنرانی نهم (ص 179) [1]پس از آنكه شرحی راجع به قدرت و نیروی تسخیرناشدنی تاریخ و امانت او بحث می كند، موضوع گزارش سراپا جعل ابن زیاد را برای مردم كوفه نقل می كند كه به مسجد اعظم كوفه رفت و به منبر شد و گفت:

اَلْحَمْدُ للّهِ الَّذی اَظْهَرَ الْحَقَّ وَ اَهْلَهُ، وَ نَصَرَ اَمیرَ المُؤْمِنینَ یَزیدَ وَ حِزْبَهُ، وَ قَتَلَ الْكَذّابَ ابْنَ الْكَذّابِ الْحُسَیْنَ وَ شیعَتَهُ [2].

در اینجا «عبد الله بن عفیف اَزْدی غامِدی» كه اعمی بود بپامی خیزد و می گوید:

«پسر مرجانه! دروغگو پسر دروغگو تویی و پدرت و كسی كه تو را به حكومت عراق فرستاده است» تا عاقبت ابن عفیف كشته می شود.

مرحوم آیتی می گوید: «این مرد بزرگوار، جان بر سر این گفتار نهاد و به دستور ابن زیاد كشته و به دار آویخته شد، اما یك صفحه از تاریخ را روشن ساخت و صفحه ای از تاریخ عاشورا را با خون خود نوشت» .

درحقیقت باید گفت: جمله هایی از قبیل: أَ لا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهی عَنْهُ. . .

اَیُّهَا النّاسُ! مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً. . .

اَلا وَ اِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعیِّ. . .

هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ.

اِنْ لَمْ یَكُنْ لَكُمْ دینٌ. . .

اَلْمَوْتُ اَوْلی مِنْ رُكوبِ الْعارِ. . .

رِضاً بِقَضائِكَ. . . لا مَعْبودَ سِواكَ.

خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ. . .
.

و امثال این جمله ها، همه با خون نوشته شد، و رنگ خون و قرمز ثابت ترین و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 657
نمایان ترین رنگهاست.

ایضاً حوادث و وقایع عاشورا همه وقایعی است كه با خون نوشته شد، مثل كسانی كه گاهی نقل می شود در حین مردن در اثر فاجعه ای، چون قلم و كاغذ پیدا نمی شود، با انگشت خود و با خون خود وصیت خود را می نویسند، و یا افرادی به علامت انقلاب، جمله ای را با خون خود روی یك صفحه می نویسند.

در بعضی از پیمانهای قدیم عربی و جاهلی، هم پیمانان دست خود را در یك ظرفی از خون فرو می بردند به علامت از خودگذشتگی در راه این پیمان.

جریان شهادت «عبد الله رضیع» و پاشیدن خون گلوی طفل شیرخوار خود، یك صفحه ای است كه با خون نوشته شد.

نوشته اند- ظاهراً- كه خود أبا عبد اللّه پس از یك جریان (ظاهراً سنگ كه به پیشانی آن حضرت خورد) [دست پرخون خویش را] به صورتش مالید و فرمود:

هكَذا حَتّی اَلْقی جَدّی [3].

2. چرا امام به مردم بصره نامه نوشت و آنها را دعوت كرد؟ آیا خود نوعی نقشه برای توسعه ی خونریزی و انقلاب نبود؟ و بالاتر اینكه چرا در شب عاشورا حبیب بن مظهَّر را به میان بنی اسد فرستاد؟ آیا احتمال اینكه بنی اسد بتوانند مقاومت كنند در كار بود؟ ابداً. چرا یاران و كسان خود را الزام نكرد كه خود را از معركه بیرون كشند؟ و چرا داوطلبی آنها را برای كشته شدن پذیرفت؟ .

آیا امام مخصوصاً می خواست اعتراض و انتقاد و اعلام جرم و فریاد عدالتخواهی و حقیقت خواهی و بالأخره پیام اسلام را با خون خود و عده ی بیشتری بنویسد كه هرگز پاك نشود؟ امام خطبه های داغش را پس از برخورد با حرّ و پس از وقوع در بن بست ایراد می كنند. تاریخ نشان می دهد كه سخنانی كه با خون نوشته شده هرگز پاك نمی شود زیرا از كمال صداقت و خلوص و عمق تصمیم و اندیشه حكایت می كند.

منطق شهید فوق منطقهای دیگر است.

بسیاری از سلاطین مایل بودند كه نامشان و سخنشان و پیامشان (هرچند پیامی برای انسانها نداشته اند، اظهار خودخواهی بوده است و بس) باقی بماند، آن را بر لوحه های سنگی (یا فلزی) حك می كرده اند كه مثلاً منم شاه شاهان، بَغ، ایزد نژاد، از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 658
نژاد خدایان! ! ! ولی هرگز این نوشته ها در دلها و سینه های مردم ثبت نشده و در آنجا نقش نگرفته است. اما پیامهایی مانند پیام امام حسین بدون آنكه در صفحه ی سنگی یا لوحه ی فلزی حك شود، چون با خون خودشان و با اینكه صرفاً روی صفحه ی لرزان هوا ثبت شد، در دلها و سینه ها حك شد و مانند خطوط نورانی وحی در دل انبیاء، برای همیشه باقی ماند(اِنَّ لِلْحُسَیْنِ مَحَبَّةً مَكْنونَةً فی قُلوبِ الْمُؤْمِنینَ) [4]، در عالیترین مقامات و مراكز روحها ثبت شد تا آنجا كه دلها كانونی شد از احساسات او، و بردن نامش اشكها را جاری می سازد، و خدا می داند كه در طول هزار و سیصد سال چند هزار تُن اشك مانند گلاب از گل گرفته است، چرا؟ چونإِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ اَلرَّحْمنُ وُدًّا [5]، چون پیام رسان حقیقت بودند، چون پیام آنها دل آشنا و فطرت آشنا بود، چون سخن من و ما نبود، سخن خدا و مردم در كار بود.
[1] . [كتاب بررسی تاریخ عاشورا]
[2] . [سپاس خدای را كه حق و اهلش را آشكار ساخت، و امیر مؤمنان یزید را یاری داد، و دروغگوی پسر دروغگو یعنی حسین و پیروانش را كشت. ]
[3] . [این گونه می خواهم جدّم را دیدار كنم. ]
[4] . شبیه این عبارت در بحار الأنوار، ج /43ص 272 [حسین را در دلهای مؤمنان محبتی نهفته است. ]
[5] . مریم/96.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است