اهل بیت پیغمبر همه شان اینچنین اند. واقعاً عجیب است. انسان وقتی علی بن
الحسین را می بیند، آن خوفی كه از خدا دارد، آن نمازهایی كه واقعاً نیایش بود و واقعاً
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 32
- به قول الكسیس كارل- پرواز روح به سوی خدا بود (نمازی كه او می خواند اینطور
نبود كه پیكرش رو به كعبه بایستد و روحش جای دیگری بازی كند؛ اصلاً روح كأنّه از
این كالبد می رفت) آری، انسان وقتی علی بن الحسین را می بیند با خود می گوید این
اسلام چیست؟ ! این چه روحی است؟ !
اینهمه آوازها از شه بود
گرچه از حلقوم عبد اللَّه بود
وقتی انسان علی بن الحسین را می بیند كأنّه پیغمبر را در محراب عبادتش در ثلث
آخر شب یا در كوه حرا می بیند.
یك شب امام مشغول همان نیایش و دعایی كه خودش اهل آن دعا بود، بود؛ یكی
از بچه های امام از جایی افتاد و استخوانش شكست كه احتیاج به شكسته بندی پیدا
شد. اهل خانه نیامدند متعرض عبادت امام شوند، رفتند و شكسته بند آوردند و دست
بچه را بستند درحالی كه او از درد فریاد می كشید. بچه راحت شد و قضیه گذشت.
هنگام صبح امام دید دست بچه را بسته اند. فرمود: چرا چنین است؟ عرض كردند:
جریان اینطور بود. كی؟ دیشب در فلان وقت كه شما مشغول عبادت بودید. معلوم شد
كه آنچنان امام در حال جذبه بسر می برده است و آنچنان این روح به سوی خدا پرواز
كرده بود كه هیچ یك از آن صداها اصلاً به گوش امام نرسیده بود.