در
کتابخانه
بازدید : 384952تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
به عنوان مقدمه: مقایسه ی روش امام حسین علیه السلام با سایر ائمه علیهم السلام (تقیّه)
Expand سخنی پیرامون امام زین العابدین علیه السلام سخنی پیرامون امام زین العابدین علیه السلام
Expand امام صادق علیه السلام امام صادق علیه السلام
Collapse امام صادق علیه السلام و مسأله ی خلافت (1) امام صادق علیه السلام و مسأله ی خلافت (1)
Expand امام صادق علیه السلام و مسأله ی خلافت (2) امام صادق علیه السلام و مسأله ی خلافت (2)
Expand امام موسی بن جعفر علیهما السلام امام موسی بن جعفر علیهما السلام
Expand موجبات شهادت امام موسی كاظم علیه السلام موجبات شهادت امام موسی كاظم علیه السلام
Expand <span class="HFormat">امام رضا علیه السلام</span>امام رضا علیه السلام
Expand سخنی درباره ی امام حسن عسكری علیه السلام سخنی درباره ی امام حسن عسكری علیه السلام
Expand مهدی موعودمهدی موعود
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بنی العباس از این جریان حد اكثر استفاده را بردند. سه برادرند به نامهای ابراهیم امام، أبو العباس سفّاح و أبو جعفر منصور. این سه برادر از نژاد عباس بن عبد المطلب عموی پیغمبر هستند، به این معنا كه اینها پسر عبد اللّه بودند، عبد اللّه پسر علی و علی پسر عبد اللّه بن عباسِ معروف بود، و به عبارت دیگر آن عبد اللّه بن عباس معروف كه از اصحاب امیر المؤمنین است پسری دارد به نام علی و او پسری دارد به نام عبد اللّه، و عبد اللّه سه پسر دارد به نامهای ابراهیم و أبو العباس سفّاح و أبو جعفر كه هر سه هم انصافاً نابغه بوده اند. اینها در اواخر عهد بنی امیه از این جریانها استفاده كردند و راه استفاده شان هم این بود كه مخفیانه دُعاة و مبلغین تربیت می كردند. یك تشكیلات محرمانه ای به وجود آوردند و خودشان در حجاز و عراق و شام مخفی بودند و این تشكیلات را رهبری می كردند و نمایندگان آنها در اطراف و اكناف- و بیش از همه در خراسان- مردم را دعوت به انقلاب و شورش علیه دستگاه اموی می كردند ولی از جنبه ی مثبت شخص معینی را پیشنهاد نمی كردند، مردم را تحت عنوان «الرّضی من آل محمد» یا «الرّضا من آل محمد» (یعنی یكی از اهل بیت پیغمبر كه مورد پسند باشد) دعوت می كردند. از همین جا معلوم می شود كه اساساً زمینه مردم زمینه ی اهل بیت پیغمبر و زمینه ی اسلامی بوده است؛ و اینهایی كه امروز می خواهند به این قیامهای خراسان مثل قیام أبو مسلم رنگ ایرانی بدهند كه مردم روی تعصبات ملی و ایرانی این كار را كردند، صدها شاهد و دلیل وجود دارد كه چنین چیزی نیست كه اكنون نمی خواهم در این قضیه بحث كنم ولی شواهد و دلایل زیادی [بر این مدعا وجود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 54
دارد. ] البته مردم از اینها ناراضی بودند ولی آن چیزی كه مردم برای نجات خودشان فكر كرده بودند پناه بردن از بنی امیه به اسلام بود نه چیز دیگر. تمام شعارهاشان شعار اسلامی بود. در آن خراسان عظیم و وسیع، قدرتی نبود كه بخواهد مردمی را كه علیه دستگاه خلافت قیام كرده اند مجبور كرده باشد كه شعارهایی كه انتخاب می كنند شعارهای اسلامی باشد نه ایرانی. در آن وقت برای مردم خراسان مثل آب خوردن بود اگر می خواستند از زیر بار خلافت و از زیر بار اسلام هر دو، شانه خالی كنند، ولی این كار را نكردند، با دستگاه خلافت مبارزه كردند به نام اسلام و برای اسلام؛ و لهذا در اولین روزی كه در سال 129 در مرو در دهی به نام «سفیدنج» قیام خودشان را ظاهر كردند- كه روز عید فطری را برای این كار انتخاب كردند و بعد از نماز عید فطر اعلام قیام نمودند- شعاری كه بر روی پرچم خود نوشته بودند همان اولین آیه ی قرآن راجع به جهاد بود: أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اَللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ [1]. چه آیه ی خوبی! مسلمین تا در مكه بودند تحت اجحاف و ظلم قریش بودند و اجازه ی جهاد هم نداشتند تا بالأخره در مدینه اجازه ی جهاد داده شد به عنوان اینكه مردمی كه مظلوم هستند به آنها اجازه داده شد كه از حق خودشان دفاع كنند. اصلاً جهاد اسلام با این آیه- كه در سوره ی حج است- شروع شده. و آیه ی دیگری كه شعار خودشان قرار داده بودند آیه ی «یا أَیُّهَا اَلنّاسُ إِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اَللّهِ أَتْقاكُمْ» [2]بود، كنایه از اینكه امویها بر خلاف دستور اسلام عربیت را تأیید می كنند و امتیاز عرب بر عجم قائل می شوند و این بر خلاف اصل مسلّم اسلام است. در واقع عرب را به اسلام دعوت می كردند.

حدیثی هست- و آن را در كتاب خدمات متقابل اسلام و ایران نقل كرده ام- كه پیغمبر اكرم یا یكی از اصحاب در جلسه ای نقل كرد كه من خواب دیدم كه گوسفندانی سفید داخل گوسفندانی سیاه شدند و اینها با یكدیگر آمیزش كردند و از اینها فرزندانی به وجود آمد. بعد پیغمبر اكرم این طور تعبیر فرمود كه عجم با شما در اسلام شركت خواهد كرد و با شما ازدواج خواهد نمود، مردهای شما با زنهای آنها و زنهای آنها با مردان شما. (غرضم این جمله است) من می بینم آن روزی را كه عجم با شما بجنگد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 55
برای اسلام آنچنان كه روزی شما با عجم می جنگید برای اسلام. یعنی یك روز شما با عجم می جنگید كه عجم را مسلمان كنید، و یك روز عجم با شما می جنگد كه شما را برگرداند به اسلام، كه مصداق این حدیث البته همان قیام است.

بنی العباس با یك تشكیلات محرمانه ای این نهضتها را اداره می كردند و خیلی هم دقیق، منظم و عالی اداره می كردند. أبو مسلم را نیز آنها [به خراسان ] فرستادند نه این كه این قیام توسط أبو مسلم شكل گرفت. آنها دُعاتی به خراسان فرستاده بودند و این دعاة مشغول دعوت بودند. أبو مسلم هم اصلاً اصل و نسبش هیچ معلوم نیست كه مال كجاست. هنوز تاریخ نتوانسته ثابت كند كه او اصلاً ایرانی است یا عرب، و اگر ایرانی است آیا اصفهانی است یا خراسانی. او غلامی جوان بود- بیست و چندساله- كه ابراهیم امام با وی برخورد كرد، خیلی او را با استعداد تشخیص داد، او را به خراسان فرستاد، گفت این برای این كار خوب است؛ و او در اثر لیاقتی كه داشت توانست سایرین را تحت الشعاع خود قرار دهد و رهبری این نهضت را در خراسان اختیار كند.

البته أبو مسلم سردار خیلی لایقی است به مفهوم سیاسی، ولی فوق العاده آدم بدی بوده، یعنی یك آدمی بوده كه اساساً بویی از انسانیت نبرده بوده است. أبو مسلم نظیر حجاج بن یوسف است. اگر عرب به حجاج بن یوسف افتخار كند، ما هم حق داریم به أبو مسلم افتخار كنیم. حجاج هم خیلی مرد باهوش و با استعدادی بوده، خیلی سردار لایقی بوده و خیلی به درد عبد الملك می خورده، اما خیلی هم آدم ضد انسانی بوده و از انسانیت بویی نبرده بوده است. می گویند در مدت حكومتش صد و بیست هزار نفر آدم كشته، و أبو مسلم را می گویند شش صد هزار نفر آدم كشته. به اندك بهانه ای همان دوست بسیار صمیمی خودش را می كشت و هیچ این حرفها سرش نمی شد كه این ایرانی است یا عرب، كه بگوییم تعصب ملی در او بوده است.

ما نمی بینیم كه امام صادق در این دعوتها دخالتی كرده باشد ولی بنی العباس فوق العاده دخالت كردند و آنها واقعاً از جان خودشان گذشته بودند، مكرر هم می گفتند كه یا ما باید محو شویم، كشته شویم، از بین برویم و یا خلافت را از اینها بگیریم.

مسأله ی دیگری كه در اینجا اضافه می شود این است: بنی العباس دو نفر دارند از داعیان و مبلغانی كه این نهضت را رهبری می كردند، یكی در عراق و در كوفه- كه مخفی بود- و یكی در خراسان. آن كه در كوفه بود به نام «ابو سلْمه ی خلاّل» معروف بود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 56
و آن كه در خراسان بود أبو مسلم بود كه عرض كردیم او را به خراسان فرستادند و در آنجا پیشرفت كرد. ابو سلمه در درجه ی اول بود و أبو مسلم در درجه ی دوم. به ابو سلمه لقب «وزیر آل محمد» داده بودند و به أبو مسلم لقب «امیر آل محمد» . ابو سلمه فوق العاده مرد با تدبیری بوده، سیاستمدار و مدبّر و وارد در امور و عالم و خوش صحبت بوده است.

یكی از كارهای بد و زشت أبو مسلم همین بود كه با ابو سلمه حسادت و رقابت می ورزید، از همان خراسان مشغول تحریك شد كه ابو سلمه را از میان بردارد.

نامه هایی به أبو العباس سفّاح نوشت كه این، مرد خطرناكی است، او را از میان بردار. به عموهای او نوشت، به نزدیكانش نوشت. مرتب توطئه كرد و تحریك. سفّاح حاضر نمی شد. هرچه به او گفتند، گفت: كسی را كه اینهمه به من خدمت كرده و اینهمه فداكاری نموده چرا بكشم؟ گفتند: او ته دلش چیز دیگری است، مایل است كه خلافت را از آل عباس برگرداند به آل ابی طالب. گفت: بر من چنین چیزی ثابت نشده و اگر هم باشد این یك خیالی است كه برایش پیدا شده و بشر از اینجور خاطرات و خیالات خالی نیست. هرچه سعی كرد كه سفّاح را در كشتن ابو سلمه وارد كند او وارد نشد، ولی فهمید كه ابو سلمه از این توطئه آگاه است، به فكر افتاد خودش ابو سلمه را از میان بردارد و همین كار را كرد. ابو سلمه خیلی شبها می رفت نزد سفّاح و با همدیگر صحبت می كردند و آخرهای شب بازمی گشت. أبو مسلم عده ای را مأمور كرد، رفتند شبانه ابو سلمه را كشتند و چون اطرافیان سفّاح نیز همراه [قاتل یا قاتلان ] بودند در واقع خون ابو سلمه لوث شد، و این قضایا در همان سالهای اول خلافت سفّاح رخ داد. حال جریانی كه نقل كرده اند و خیلی مورد سؤال واقع می شود این است:
[1] . حج/39.
[2] . حجرات/13.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است