در
کتابخانه
بازدید : 384889تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
به عنوان مقدمه: مقایسه ی روش امام حسین علیه السلام با سایر ائمه علیهم السلام (تقیّه)
Expand سخنی پیرامون امام زین العابدین علیه السلام سخنی پیرامون امام زین العابدین علیه السلام
Expand امام صادق علیه السلام امام صادق علیه السلام
Expand امام صادق علیه السلام و مسأله ی خلافت (1) امام صادق علیه السلام و مسأله ی خلافت (1)
Collapse امام صادق علیه السلام و مسأله ی خلافت (2) امام صادق علیه السلام و مسأله ی خلافت (2)
Expand امام موسی بن جعفر علیهما السلام امام موسی بن جعفر علیهما السلام
Expand موجبات شهادت امام موسی كاظم علیه السلام موجبات شهادت امام موسی كاظم علیه السلام
Expand <span class="HFormat">امام رضا علیه السلام</span>امام رضا علیه السلام
Expand سخنی درباره ی امام حسن عسكری علیه السلام سخنی درباره ی امام حسن عسكری علیه السلام
Expand مهدی موعودمهدی موعود
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
عرض كردیم در زمان امام صادق نشاط علمی فوق العاده ای پیدا شد و همان نشاط علمی منشأ شد كه جنگ عقاید داغ گردید و برای هر مسلمان پاك نهادی لازم بود كه در این جنگ عقاید به سود اسلام وارد شود و از اسلام دفاع كند. چه عواملی در این نشاط علمی تأثیر داشت؟ سه عامل مؤثر بود: عامل اول این بود كه محیط آن روز اسلامی یك محیط صددرصد مذهبی بود و مردم تحت انگیزه های مذهبی بودند.

تشویقهای پیغمبر اكرم به علم، و تشویقها و دعوتهای قرآن به علم و تعلم و تفكر و تعقل، عامل اساسی این نهضت و شور و نشاط بود. عامل دوم این بود كه نژادهای مختلف وارد دنیای اسلام شده بودند كه اینها سابقه ی فكری و علمی داشتند. عامل سوم كه زمینه را مساعد می كرد جهان وطنی اسلامی بود، یعنی اینكه اسلام با وطنهای آب و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 81
خاكی مبارزه كرده بود و وطن را وطن اسلامی تعبیر می كرد كه هرجا اسلام هست آنجا وطن است و در نتیجه تعصبات نژادی تا حدود بسیار زیادی از میان رفته بود به طوری كه نژادهای مختلف با یكدیگر همزیستی داشتند و احساس اخوّت و برادری می كردند. مثلاً شاگرد، خراسانی بود و استاد مصری، یا شاگرد مصری بود و استاد خراسانی. حوزه ی درس تشكیل داده می شد، آن كه به عنوان استاد نشسته بود مثلاً یك غلام بربری بود مثل «نافع» یا «عِكرِمه» غلام عبد اللّه بن عباس؛ یك غلام بربری می آمد می نشست، بعد می دید عراقی، سوریه ای، حجازی، مصری، ایرانی و هندی پای درس او شركت كرده اند. این یك عامل بسیار بزرگی بوده برای اینكه زمینه ی این جهش و جنبش را فراهم كند.

و از این شاید بالاتر آن چیزی است كه امروز اسمش را «تسامح و تساهل دینی» اصطلاح كرده اند و مقصود همزیستی با غیر مسلمانان است، مخصوصاً همزیستی با اهل كتاب؛ یعنی مسلمانان اهل كتاب را برای اینكه با آنها همزیستی كنند تحمل می كردند و این را بر خلاف اصول دینی خودشان نمی دانستند. و در آن زمان اهل كتاب اهل علم بودند. اینها وارد جامعه ی اسلامی شدند و مسلمین مقدم اینها را گرامی شمردند و در همان عصر اول، معلومات اینها را از ایشان گرفتند و در عصر دوم، دیگر در رأس جامعه ی علمی، خود مسلمین قرار گرفتند. مسأله ی تسامح و تساهل با اهل كتاب نیز یك عامل فوق العاده مهمی بوده است. البته خود این هم ریشه ی حدیثی دارد. ما احادیث زیادی در این زمینه داریم. حتی مرحوم مجلسی در بحار نقل می كند- و در نهج البلاغه نیز هست- كه پیغمبر فرمود: «خُذُوا الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ مُشْرِكٍ» (حكمت یعنی سخن علمی صحیح) سخن علمی صحیح را فراگیرید و لو از مشرك. این جمله ی معروف: «اَلْحِكْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ یَأْخُذُها اَیْنَما وَجَدَها» مضمونش همین است (در بعضی تعبیرها هست: وَ لَوْ مِنْ یَدِ مُشْرِكٍ) یعنی حكمت- كه قرآن می گوید: «یُؤْتِی اَلْحِكْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ اَلْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً كَثِیراً» [1]و به معنی سخن علمی محكم، پابرجا، صحیح، معتبر و حرف درست است- گمشده ی مؤمن است. خیلی تعبیر عالی ای است: «گمشده» . اگر انسان چیزی داشته باشد كه مال خودش باشد و آن را گم كرده باشد چگونه هرجا می رود دنبالش می گردد؟ ! اگر شما یك انگشتر قیمتی داشته باشید كه مورد علاقه تان باشد و گم شده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 82
باشد، هرجا كه احتمال می دهید می روید و تمام حواستان به این است كه گوشه و كنار را نگاه كنید ببینید آیا می توانید گمشده تان را پیدا كنید. از بهترین و افتخارآمیزترین تعبیرات اسلامی یكی همین است: حكمت گمشده ی مؤمن است، هرجا كه پیدایش كند می گیرد و لو از دست یك مشرك؛ یعنی تو اگر مالت را، گمشده ات را در دست یك مشرك ببینی آیا می گویی من كاری به آن ندارم، یا می گویی این مال من است؟ امیر المؤمنین می فرماید: مؤمن علم را در دست مشرك عاریتی می بیند و خودش را مالك اصلی، و می گوید او شایسته ی آن نیست، آن كه شایسته ی آن است من هستم.

برخی مسأله ی تسامح و تساهل نسبت به اهل كتاب را به حساب خلفا گذاشته اند كه «سعه ی صدر خلفا ایجاب می كرد كه در دربار آنها مسلمان و مسیحی و یهودی و مجوسی و غیره با همدیگر بجوشند و از یكدیگر استفاده كنند» ولی این سعه ی صدر خلفا نبود، دستور خود پیغمبر بود. حتی جرجی زیدان این مسأله را به حساب سعه ی صدر خلفا می گذارد. داستان سید رضی را نقل می كند كه سید رضی- كه مردی است در ردیف مراجع تقلید و مرد فوق العاده ای است و برادر سید مرتضی است- وقتی كه دانشمند معاصرش «ابو اسحاق صابی» [2]وفات یافت قصیده ای در مدح او گفت [3]:

أَ رَأَیْتَ مَنْ حَمَلوا عَلَی الْاَعْوادِ
أَ رَأَیْتَ كَیْفَ خَبا ضِیاءُ النّادی
«دیدی این چه كسی بود كه روی این چوبهای تابوت حملش كردند؟ ! آیا فهمیدی كه چراغ محفل ما خاموش شد؟ ! این یك كوه بود كه فرو ریخت. . . » برخی آمدند به او عیب گرفتند كه آیا یك سید، اولاد پیغمبر، یك عالم بزرگ اسلامی، یك مرد كافر را این طور مدح می كند؟ ! گفت: بله، «اِنَّما رَثَیْتُ عِلْمَهُ» من علمش را مرثیه گفتم، مرد عالمی بود، من او را به خاطر علمش مرثیه گفتم. (در این زمان اگر كسی چنین كاری كند از شهر بیرونش می كنند. ) جرجی زیدان بعد از آنكه این داستان را نقل می كند می گوید:

ببینید سعه ی صدر را، یك سید اولاد پیغمبر مثل سید رضی با اینهمه عظمت روحی و این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 83
مقام شامخ سیادت و علمی [یك كافر را چنین مدح می كند. ] بعد می گوید «همه ی اینها ریشه اش از دربار خلفا بود كه اینها مردمانی واسع الصدر بودند. » این به دربار خلفا مربوط نیست. سید رضی شاگرد علی بن ابی طالب است كه نهج البلاغه را جمع كرده. او از همه ی مردم به دستور جدش پیغمبر و علی بن ابی طالب آشناتر است كه می گوید حكمت و علم در هر جا كه باشد محترم است.

اینها عواملی بود كه این شور و نشاط علمی را به وجود آورد و قهراً این زمینه را برای امام صادق فراهم كرد.

پس در واقع بحث ما این شد كه برای امام صادق اگر چه زمینه برای زعامت فراهم نشد و اگر فراهم می شد مسلّم آن زمینه از همه ی زمینه ها بهتر بود، ولی یك زمینه ی دیگری فراهم بود و حضرت از آن زمینه استفاده كرد به طوری كه تحقیقاً می توان گفت حركتهای علمی دنیای اسلام اعمّ از شیعه و سنی مربوط به امام صادق است.

حوزه های شیعه كه خیلی واضح است، حوزه های سنی هم مولود امام صادق است، به جهت اینكه رأس و رئیس حوزه های سنی «جامع ازهر» است كه از هزار سال پیش تشكیل شده و جامع ازهر را هم شیعیان فاطمی تشكیل دادند، و تمام حوزه های دیگر اهل تسنن منشعب از جامع ازهر است، و همه ی اینها مولود همین استفاده ای است كه امام صادق از وضع زمان خودش كرده است. این مطلب لااقل به صورت یك مسأله مطرح است كه آیا برای امام صادق بهتر بود این زمینه را از دست بدهد و برود بجنگد و در راه مبارزه ی با ظلم كشته شود؟ یا اینكه از این زمینه ی عالی استفاده كند؟ اسلام كه تنها مبارزه ی با ظلم نیست، اسلام چیزهای دیگر هم هست.

بنابراین من این مطلب را فقط به عنوان یك زمینه و یك تفاوت عصر امام صادق با عصرهای دیگر عرض كردم كه اگر امام صادق از این زمینه استفاده نمی كرد جای این سؤال بود كه اگر ائمه حكومت و خلافت می خواستند مگر جز برای این می خواستند كه اسلام را نشر دهند؟ چرا از این زمینه ی مساعد استفاده نكردند و باز خودشان را به كشتن دادند؟ جوابش این است كه در وقتی كه زمینه، مساعد بود چنین نبود كه زمینه ی مساعد را از دست بدهند. برای حضرت رضا هم یك فرصت مناسب همین بود كه در مجلس مأمون راه یافت و از آن مجلس صدای خودش را بلند كرد. شاید حضرت رضا دو سال بیشتر نزد مأمون نبود، ولی آنچه كه از حضرت رضا از همان دوره ی بودنش با مأمون نقل شده از بقیه ی مدت عمر حضرت نقل نشده است.

و صلّی اللّه علی محمد و آله الطاهرین
[1] . بقره/269.
[2] . ابو اسحاق صابی مسلمان نبود، صابئی بود (درباره ی مذهب صابئین خیلی حرف است. برخی گفته اند مذهب صابئی ریشه ی مجوسی داشته ولی یك نحله ی مسیحی است. امروز راجع به این مذهب خیلی بحثهاست كه ریشه ی آن چیست) و بسیار دانشمند و مرد مؤدبی بود، و چون ادیب بود خیلی علاقه مند به ادبیّت قرآن بود و خیلی هم به آیات قرآن استشهاد می كرد. ماه رمضان چیزی نمی خورد. می گفتند تو كه مسلمان نیستی چرا چیزی نمی خوری؟ می گفت: ادب اقتضا می كند كه من با مردم زمان خودم هماهنگی داشته باشم.
[3] . این قصیده را در داستان راستان نقل كرده ام.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است