احتمال دیگر این است كه ابتكار از خود مأمون بود و مأمون از اول صمیمیت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 122
نداشت و به خاطر یك سیاست مُلكداری این موضوع را در نظر گرفت. آن سیاست
چیست؟ بعضی گفته اند جلب نظر ایرانیها، چون ایرانیها عموماً تمایلی به تشیع و
خاندان علی علیه السلام داشتند و از اول هم كه علیه عباسیها قیام كردند تحت عنوان «الرضا
(یا الرضی) مِنْ آلِ محمّد» قیام كردند و لهذا به حسب تاریخ- نه به حسب حدیث- لقب
«رضا» را مأمون به حضرت رضا داد، یعنی روزی كه حضرت را به ولایتعهد نصب كرد
گفت كه بعد از این ایشان را به لقب «الرضا» بخوانید، می خواست آن خاطره ی ایرانیها را
از حدود نود سال پیش كه تحت عنوان «الرضا من آل محمد» یا «الرضی من آل محمد»
قیام كردند زنده كند كه ببینید! من دارم خواسته ی هشتاد نود ساله ی شما را احیاء می كنم،
آن كسی كه شما می خواستید من او را آوردم؛ [و با خود] گفت فعلاً ما آنها را راضی
می كنیم، بعدها فكر حضرت رضا را می كنیم. و این مسأله هم هست كه مأمون یك
جوان بیست و هشت ساله و كمتر از سی ساله است، و حضرت رضا سنشان در حدود
پنجاه سال است (و به قول شیخ صدوق و دیگران حدود چهل و هفت سال، كه شاید
همین حرف درست باشد. ) مأمون پیش خود می گوید: به حسب ظاهر، ولایتعهدی این
آدم برای من خطری ندارد، حد اقل بیست سال از من بزرگتر است، گیرم كه این چند
سال هم بماند، او قبل از من خواهد مُرد.
پس یك نظر هم این است كه گفته اند [طرح مسأله ی ولایتعهدی حضرت رضا]
سیاست مأمون بود، ابتكار از خود مأمون بود و او نظر سیاسی داشت و آن آرام كردن
ایرانیها و جلب نظر آنها بود.