در
کتابخانه
بازدید : 384996تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
به عنوان مقدمه: مقایسه ی روش امام حسین علیه السلام با سایر ائمه علیهم السلام (تقیّه)
Expand سخنی پیرامون امام زین العابدین علیه السلام سخنی پیرامون امام زین العابدین علیه السلام
Expand امام صادق علیه السلام امام صادق علیه السلام
Expand امام صادق علیه السلام و مسأله ی خلافت (1) امام صادق علیه السلام و مسأله ی خلافت (1)
Expand امام صادق علیه السلام و مسأله ی خلافت (2) امام صادق علیه السلام و مسأله ی خلافت (2)
Expand امام موسی بن جعفر علیهما السلام امام موسی بن جعفر علیهما السلام
Expand موجبات شهادت امام موسی كاظم علیه السلام موجبات شهادت امام موسی كاظم علیه السلام
Collapse <span class="HFormat">امام رضا علیه السلام</span>امام رضا علیه السلام
Expand سخنی درباره ی امام حسن عسكری علیه السلام سخنی درباره ی امام حسن عسكری علیه السلام
Expand مهدی موعودمهدی موعود
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
احتمال دیگر در باب سیاست مأمون كه ابتكار از خودش بوده و سیاستی در كار بوده، مسأله ی خلع سلاح كردن خود حضرت رضاست و این در روایات ما هست كه حضرت رضا روزی به خود مأمون فرمود هدف تو این است. می دانید وقتی افرادی كه نقش منفی و نقش انتقاد را دارند، به یك دستگاه انتقاد می كنند، یك راه برای اینكه آنها را خلع سلاح كنند این است كه به خودشان پست بدهند؛ بعد اوضاع و احوال هرچه كه باشد، وقتی كه مردم ناراضی باشند آنها دیگر نمی توانند از نارضایی مردم استفاده كنند و برعكس، مردم ناراضی علیه خود آنها تحریك می شوند، مردمی كه همیشه می گویند خلافت حق آل علی است، اگر آنها خلیفه شوند دنیا گلستان خواهد شد، عدالت اینچنین برپا خواهد شد و از این حرفها. مأمون خواست حضرت رضا را بیاورد در منصب ولایتعهد تا بعد مردم بگویند: نه، اوضاع فرقی نكرد، چیزی نشد؛ و یا [آل علی علیه السلام را] متهم كند كه اینها تا دست خودشان كوتاه است این حرفها را می زنند ولی وقتی كه دست خودشان هم رسید دیگر ساكت می شوند و حرفی نمی زنند.

بسیار مشكل است كه انسان از دیدگاه تاریخ بتواند از نظر مأمون به یك نتیجه ی قاطع برسد. آیا ابتكار مأمون بود؟ ابتكار فضل بود؟ اگر ابتكار فضل بود روی چه جهت؟ و اگر ابتكار مأمون بود آیا حسن نیت داشت یا حسن نیت نداشت؟ اگر حسن نیت داشت در آخر برگشت یا برنگشت؟ و اگر حسن نیت نداشت سیاستش چه بود؟ اینها از نظر تاریخ، امور شبهه ناكی است. البته اغلب اینها دلایلی دارد ولی یك دلایلی كه بگوییم صددرصد قاطع است نیست و شاید همان حرفی كه شیخ صدوق و دیگران معتقدند [درست باشد] گواینكه شاید با مذاق امروز شیعه خیلی سازگار نباشد كه بگوییم مأمون از اول صمیمیت داشت ولی بعدها پشیمان شد، مثل همه ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 124
اشخاص كه وقتی [دچار سختی می شوند تصمیمی مبنی بر بازگشت به حق می گیرند اما وقتی رهایی می یابند تصمیم خود را فراموش می كنند: ] فَإِذا رَكِبُوا فِی اَلْفُلْكِ دَعَوُا اَللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ اَلدِّینَ فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَی اَلْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِكُونَ [1]. قرآن نقل می كند كه افرادی وقتی در چهار موجه ی دریا گرفتار می شوند خیلی خالص و مخلص می شوند، ولی هنگامی كه بیرون آمدند تدریجاً فراموش می كنند. مأمون هم در آن چهار موجه گرفتار شده بود، این نذر را كرد، اول هم تصمیم گرفت به نذرش عمل كند ولی كم كم یادش رفت و درست از آن طرف برگشت.

بهتر این است كه ما مسأله را از وجهه ی حضرت رضا بررسی كنیم. اگر از این وجهه بررسی كنیم، مخصوصاً اگر مسلّمات تاریخ را در نظر بگیریم، به نظر من بسیاری از مسائل مربوط به مأمون هم حل می شود.
[1] . عنكبوت/65.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است