در
کتابخانه
بازدید : 384962تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
به عنوان مقدمه: مقایسه ی روش امام حسین علیه السلام با سایر ائمه علیهم السلام (تقیّه)
Expand سخنی پیرامون امام زین العابدین علیه السلام سخنی پیرامون امام زین العابدین علیه السلام
Expand امام صادق علیه السلام امام صادق علیه السلام
Expand امام صادق علیه السلام و مسأله ی خلافت (1) امام صادق علیه السلام و مسأله ی خلافت (1)
Expand امام صادق علیه السلام و مسأله ی خلافت (2) امام صادق علیه السلام و مسأله ی خلافت (2)
Expand امام موسی بن جعفر علیهما السلام امام موسی بن جعفر علیهما السلام
Expand موجبات شهادت امام موسی كاظم علیه السلام موجبات شهادت امام موسی كاظم علیه السلام
Collapse <span class="HFormat">امام رضا علیه السلام</span>امام رضا علیه السلام
Expand سخنی درباره ی امام حسن عسكری علیه السلام سخنی درباره ی امام حسن عسكری علیه السلام
Expand مهدی موعودمهدی موعود
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بسم الله الرحمن الرحیم.

بحث امروز ما یك بحث تاریخی و از فروع مسائل مربوط به امامت و خلافت است و آن، مسأله ی به اصطلاح ولایتعهد حضرت رضا علیه السلام است كه مأمون ایشان را از مدینه به خراسانِ آن وقت (به مرو) آورد و به عنوان ولیّ عهد خودش منصوب كرد؛ و حتی همین كلمه ی «ولیعهد» یا «ولیّ عهد» هم در همان مورد استعمال شده، یعنی این تعبیر تنها مربوط به امروز نیست، مربوط به همان وقت است، و من از چند سال پیش در فكر بودم كه ببینم این كلمه از چه تاریخی پیدا شده؛ در صدر اسلام كه نبوده، یعنی اصلاً موضوعش نبوده، لغتش هم استعمال نمی شده؛ این كار كه خلیفه ی وقت در زمان حیات خودش فردی را به عنوان جانشین معرفی كند و از مردم بیعت بگیرد، اول بار در زمان معاویه و برای یزید انجام شد، ولی این اسم را نداشت كه برای یزید بیعت كنید به عنوان «ولیّ عهد» . در دوره های بعد هم یادم نیست [این تعبیر را] دیده باشم با اینكه به این نكته توجه داشته ام. ولی در اینجا می بینیم كه این كلمه استعمال شده است و همواره هم تكرار می شود؛ و لهذا ما نیز به همین تعبیر بیان می كنیم چون این تعبیر مربوط به تاریخ است؛ تاریخ به همین تعبیر گفته، ما هم قهراً به همین تعبیر باید بگوییم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 114
نظیر شبهه ای كه در مسأله ی صلح امام حسن هست در اینجا هم هست با اینكه ظاهر امر این است كه اینها دو عمل متناقض و متضاد است، زیرا امام حسن خلافت را رها كرد و به تعبیر تاریخ- یا به تعبیر خود امام- تسلیم امر كرد یعنی كار را واگذاشت و رفت، و در اینجا قضیه برعكس است؛ قضیه، واگذاری نیست، تحویل گرفتن است به حسب ظاهر. ممكن است به نظر اشكال برسد كه پس ائمه چه كار بكنند؟ وقتی كه كار را واگذار می كنند مورد ایراد قرار می گیرند، وقتی هم كه دیگران می خواهند واگذار كنند و آنها می پذیرند باز مورد ایراد قرار می گیرند. پس ایراد در چیست؟ .

ولی ایراد كنندگان وجهه ی نظرشان یك امری است كه می گویند مشترك است میان هر دو، میان آن واگذار كردن به دیگران، و این قبول كردن از دیگران در حالی كه دارند واگذار می كنند. می گویند در هر دو مورد نوعی سازش است، آن واگذار كردن، نوعی سازش بود با خلیفه ی وقت كه به طور قطع به ناحق خلافت را گرفته بود، و این قبول كردن- كه قبول كردن ولایتعهد است- نیز بالاخره نوعی سازش است. كسانی كه ایراد می گیرند حرفشان این است كه در آنجا امام حسن نباید تسلیم امر می كرد و به این شكل سازش می نمود بلكه باید می جنگید تا كشته می شد، و در اینجا هم امام رضا نمی بایست می پذیرفت و حتی اگر او را مجبور به پذیرفتن كرده باشند می بایست مقاومت می كرد تاحدی كه كشته می شد. حال ما مسأله ی ولایتعهد را كه یك مسأله ی تاریخی مهمی است تجزیه و تحلیل می كنیم تا مطلب روشن شود. درباره ی صلح امام حسن قبلاً تا حدودی بحث شد.

اول باید خود ماجرا را قطع نظر از مسأله ی حضرت رضا- كه [چرا ولایتعهدی را] قبول كرد و به چه شكل قبول كرد- از نظر تاریخی بررسی كرد كه جریان چه بوده است.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است