مسأله ای داریم در فقه به نام «ولایت جائر» یعنی قبول پست از ناحیه ی ظالم. قبول
پست از ناحیه ی ظالم فی حدّ ذاته حرام است ولی فقها گفته اند همین كه فی حدّ ذاته
حرام است در مواردی مستحب می شود و در مواردی واجب. نوشته اند اگر تمكّن از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 142
امر به معروف و نهی از منكر- كه امر به معروف و نهی از منكر در واقع یعنی خدمت-
متوقف باشد بر قبول پست از ناحیه ی ظالم، پذیرفتن آن واجب است. منطق هم همین را
قبول می كند، زیرا اگر بپذیرید می توانید در جهت هدفتان كار كنید و خدمت نمایید،
نیروی خودتان را تقویت و نیروی دشمنتان را تضعیف كنید. من خیال نمی كنم اهل
مسلكهای دیگر، همانها كه مادی و ماتریالیست و كمونیست هستند این گونه قبول
پست از دشمن و ضد خود را انكار كنند؛ می گویند: بپذیر ولی كار خودت را بكن.
ما می بینیم در مدتی كه حضرت رضا ولایتعهد را قبول كردند كاری به نفع آنها
صورت نگرفت، به نفع خود حضرت صورت گرفت. صفوف، بیشتر مشخص شد.
بعلاوه حضرت در پست ولایتعهدی به طور غیر رسمی شخصیت علمی خود را ثابت
كرد كه هیچ وقت دیگر ثابت نمی شد. در میان ائمه، به اندازه ای كه شخصیت علمی
حضرت رضا و حضرت امیر ثابت شده- و حضرت صادق هم در یك جهت دیگری-
شخصیت علمی هیچ امام دیگری ثابت نشده است؛ حضرت امیر به واسطه ی همان چهار
پنج سال خلافت، آن خطبه ها و آن احتجاجات كه باقی ماند؛ حضرت صادق به واسطه ی
آن مهلتی كه جنگ بنی العباس و بنی الامیه با یكدیگر به وجود آورد كه حضرت حوزه ی
درس چهار هزار نفری تشكیل داد؛ و حضرت رضا برای همین چهار صباح ولایتعهد و
آن خاصیت علم دوستی مأمون و آن جلسات عجیبی كه مأمون تشكیل می داد و از
مادیین گرفته تا مسیحیها، یهودیها، مجوسیها، صابئیها و بوداییها، علمای همه ی مذاهب
را جمع می كرد و حضرت رضا را می آورد و حضرت با اینها صحبت می كرد؛ و واقعاً
حضرت رضا در آن مجالس- كه اینها در كتابهای احتجاجات هست- هم شخصیت
علمی خود را ثابت كرد و هم به نفع اسلام خدمت نمود؛ در واقع از پست ولایتعهد یك
استفاده ی غیر رسمی كرد، آن شغلها را نپذیرفت ولی استفاده ی اینچنینی هم كرد.