امام حسن علیه السلام پسری دارند به نام «حسن» كه هم اسم خودشان است و لهذا به او
می گفتند «حسن مثنّی » یعنی حسن دوم، حسن بن الحسن. حسن دوم داماد أبا عبد اللّه
الحسین است. فاطمه بنت الحسین زن حسن مثنّی است. از حسن مثنّی و فاطمه
بنت الحسین پسری متولد می شود به نام «عبد اللّه» و چون این پسر، هم از طرف مادر به
حضرت امیر و حضرت زهرا متصل می شد و هم از طرف پدر و خیلی خالص بود، به او
می گفتند «عبد اللّه محض» یعنی عبد اللّه، كسی كه یك علوی محض و یك فاطمی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 173
محض است، هم از پدر نسب [به علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام ] می برد و هم از مادر.
عبد اللّه محض پسرانی دارد یكی به نام محمد و یكی به نام ابراهیم. زمان اینها مقارن
است با اواخر دوره ی اموی یعنی در حدود سنه ی 130 هجری. محمد بن عبد اللّه محض
بسیار مرد شریفی است كه به نام «نفس زكیّه» معروف است. در آخر عهد اموی سادات
حسنی قیام كردند (جریان مفصلی دارد) ، حتی عباسیها هم با محمد بن عبد اللّه محض
بیعت كردند. حضرت صادق علیه السلام را نیز در جلسه ای دعوت كردند و به ایشان گفتند ما
می خواهیم قیام كنیم و همه می خواهیم با محمد بن عبد اللّه بن محض بیعت كنیم، شما
هم كه سید حسینیّین هستید بیعت كنید. امام فرمود: هدف شما از این كار چیست؟ اگر
محمد می خواهد به عنوان امر به معروف و نهی از منكر قیام كند، من با او همراهی
می كنم و تأییدش می نمایم، اما اگر می خواهد به این عنوان كه او مهدی این امت است
قیام كند اشتباه می كند، مهدی این امت او نیست، كس دیگر است و من هرگز تأیید
نمی كنم. شاید تا حدودی مطلب برای خود محمد بن عبد اللّه محض هم اشتباه شده بود،
زیرا هم اسم پیغمبر بود، یك خالی هم در شانه اش داشت
[1]، مردم می گفتند نكند این
خال هم علامت این باشد كه او مهدی امت است. بسیاری از كسانی كه با وی بیعت
كردند، به عنوان مهدی امت بیعت كردند. معلوم می شود كه مسأله ی مهدی امت آن قدر در
میان مسلمین قطعی بوده است كه هركس كه قیام می كرد و اندكی صالح بود افرادی
می گفتند «این همان مهدی ای است كه پیغمبر گفته است. » اگر پیغمبر نمی گفت این طور
نمی شد.
[1] . پیغمبر اكرم خالی در شانه شان داشتند كه آن را «مُهر نبوّت» می نامیدند.