گفتیم كه فقیه برای استنباط حكم شرعی به منابع چهارگانه رجوع می كند. فقیه
گاهی در رجوع خود موفق و كامیاب می گردد و گاه نه. یعنی گاهی (و البته غالباً) به
صورت یقینی و یا ظنّیِ معتبر (یعنی ظنّی كه شارع اعتبار آن را تأیید كرده است) به
حكم واقعی شرعی نائل می گردد، پس تكلیفش روشن است، یعنی می داند و یا ظنّ
قوی معتبر دارد كه شرع اسلام از او چه می خواهد. ولی گاهی مأیوس و ناكام
می شود یعنی تكلیف و حكم اللّه را كشف نمی كند و بلاتكلیف و مردد می ماند. در
اینجا چه باید بكند؟ آیا شارع و یا عقل و یا هر دو وظیفه و تكلیفی در زمینه
دست نارسی به تكلیف حقیقی معین كرده است یا نه؟ و اگر معین كرده است
چیست؟ .
جواب این است كه آری، شارع وظیفه معین كرده است، یعنی یك سلسله
ضوابط و قواعدی برای چنین شرایطی معین كرده است. عقل نیز در برخی موارد
مؤید حكم شرع است، یعنی حكم استقلالی عقل نیز عین حكم شرع است، و در
برخی موارد دیگر لااقل ساكت است یعنی حكم استقلالی ندارد و تابع شرع است.
علم اصول در بخش «اصول استنباطیه» دستور صحیح استنباط احكام واقعی را
به ما می آموزد، و در بخش «اصول عملیه» دستور صحیح اجرا و استفاده از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 57
ضوابط
و قواعدی كه برای چنین شرایطی در نظر گرفته شده به ما می آموزد.