در
کتابخانه
بازدید : 299023تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مسئله ی ربا و بانك (1) مسئله ی ربا و بانك (1)
Expand مسئله ی ربا و بانك (2) مسئله ی ربا و بانك (2)
Collapse مسئله ی ربا و بانك (3) مسئله ی ربا و بانك (3)
Expand مسئله ی ربا و بانك (4) مسئله ی ربا و بانك (4)
Expand مسئله ی بیمه مسئله ی بیمه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ماده نقض مهم مسئله نسیه است. در قدیم هم كه ما با طلاب بحث می كردیم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 314
بیشتر تكیه شان در ماده ی نقض، مسئله نسیه بود و آن این است كه چه فرقی میان ربا و نسیه است؟ چرا ربا حرام است و معامله ی نسیه حرام نیست؟ این اشكال، اشكال مهمی است زیرا در عمل و در واقعیت هیچ فرقی نمی كند میان اینكه كسی پولش را به دیگری بدهد در ظرف مدتی معین و مبلغی روی پول خود بكشد و اینكه كالایی را نسیه به یك مدت معین بفروشد و مبلغی روی قیمت آن بكشد. این در واقع همان است. وقتی كه من كالایی را كه قیمتش هزارتومان است شش ماهه می فروشم به هزار و صد و بیست تومان، در واقع كأنّه این طور می گویم: من این را به شما می فروشم به هزارتومان، و صدو بیست تومان علاوه بابت این شش ماه تأخیر. پس واقعیت نسیه همان واقعیت رباست! .

آقای مهندس بازرگان ظاهراً معتقد بودند كه راه حلی ندارد و فرقی نمی كند. لهذا در بعضی موارد می خواستند تقریباً نوعی ربا را تجویز كنند كه ظالمانه نیست و به اصطلاح ربای غیرظالمانه است به دلیل اینكه اسلام نسیه را تجویز كرده و این هم همان طور است. وقتی كه روش ربا ظالمانه نباشد، تقریباً مثل نسیه می شود؛ یعنی اصل موضوع منتفی نیست، بلكه این نوع ربا مثل بعضی نسیه ها می شود.

آقای مهندس طاهری و آقای بهشتی هر دو در مقام حل مشكل نسیه برآمده اند.

استدلال آقای مهندس طاهری را من درست متوجه نشدم. چون چند سطر بیشتر نیست از روی متن یادداشتهای ایشان می خوانم تا ببینیم می شود توجیه كرد یا نه.

ایشان بیانی دارند راجع به ربا كه نزدیك به بیان آقای بهشتی است. می گویند: .

ربا در لغت به معنی زیاد شدن است و ربا به معنی مصطلح كه در اسلام تحریم شده به موجب تعریف، اخذ اضافه در مبادله ی مثلین است [1]كه می تواند مبادله ی پول با پول باشد یا مبادله ی دو كالای همجنس و مشابه با گرفتن مقداری اضافه، برخلاف بیع كه مبادله ی متقابل دو جنس مختلف است و منافع طرفین در آن مبادله ملحوظ است. در بیع ممكن است یك طرف پول باشد، یعنی مبادله ی كالا و پول، و ممكن است هر دو طرف كالا باشند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 315
و آنجا كه می گویند ربا مبادله ی دو كالای همجنس و مشابه است، در پاورقی می گویند: .

از این تعریف به خوبی پیداست كه خرید و فروش كالاهای مختلف به صورت نسیه و اقساطی كه طبعاً خریدار مبلغی بیش از قیمت نقدی باید بپردازد، به عكس آنچه كه بسیاری تصور می كنند ربا محسوب نمی شود، زیرا ربا مبادله ی مثلین است ولی خرید و فروش نسیه مبادله ی پول و كالاست و وقتی كه فروشنده تمامی كالا را در اختیار خریدار قرار می دهد بدون اینكه تمامی قیمت را دریافت كرده باشد [2]طبعاً در مقابل این امتیاز چیزی بابت كرایه ی آن قسمت از كالا كه پولش پرداخت نشده طلبكار است كه به نحوی بین طرفین می تواند توافق شود، حتی اگر به صورت درصد معینی از قیمت كالا باشد كه شباهت به نرخ بهره دارد. در توجیه این مسئله می توان گفت كه كالا یك بار به طور قطعی فروخته می شود كه در دست خریدار یا مصرف می شود و یا به تدریج مستهلك خواهد شد و فروش مجدد آن مستلزم تولید مجدد است، در حالی كه پول معینی در دست رباخوار دائماً گردش ربوی دارد. .

ایشان فرض خاصی كرده اند و آن اینكه اگر كسی جنسی را نسیه بخرد به طوری كه مثلاً نصف آن را نقد بخرد و نصف دیگر را نسیه، در این صورت خریدار تمام پول را به فروشنده نداده و در واقع نصف كالا را مالك شده ولو اینكه به حسب صورت تمام كالا را مالك شده است. در واقع معامله آن وقت صورت می گیرد كه او پول آن نصف دیگر كالا را كه در نزد وی باقی می ماند بپردازد. پس آن اضافه قیمتی كه می دهد، كرایه ی آن مقدار از كالاست كه پولش را نداده و در واقع كأنّه هنوز به طور قطعی فروخته نشده است.

اگر این توجیه را بپذیریم باید این طور بگوییم كه در معامله ی نسیه در جایی كه هیچ پول داده نشده، در واقع اساساً كالا فروخته نشده. آنگاه فروختن واقعی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 316
صورت می گیرد كه خریدار پول را بپردازد یعنی آخر مدت، و در تمام مدت مقرر او دارد كرایه می دهد.

ولی نمی توان نسیه را این طور توجیه كرد، زیرا همه ی كالاها كرایه ای نیست. یك كالا كالای مصرفی است، یعنی استفاده اش به معدوم كردنش است. كسی كه جنسی نظیر میوه را به طور نسیه می خرد و پس از خرید آن را مصرف می كند و پولش را مثلاً شش ماه دیگر می خواهد بدهد، آیا می شود گفت كه آن پول اضافی را به عنوان كرایه می دهد؟ ! كرایه ی چه چیزی؟ ! همان روز اول آن را مصرف كرده است.

بنابراین این مطلب را نمی توان به این صورت بیان كرد.

آقای بهشتی نسیه را به صورت دیگری توجیه كردند، باز بر همان اساسی كه گفتند اصولاً بیع عبارت است از نوعی كار، و سرمایه هرگز سود ندارد. می گویند: .

چون كار بایع این است كه توزیع بكند، دائماً بخرد و بفروشد، وقتی كه جنس خود را به نسیه فروخت امكان فعالیت اقتصادی را از خودش سلب كرده.

این اضافه را در مقابل سلب این امكان فعالیت اقتصادی می گیرد.

پس می گویند زمینه ی نسیه با زمینه ی ربا فرق می كند. در واقع میان این دو كار فرقی نیست، میان افرادش فرق است. كسی بابت نسیه پول می گیرد كه كارش توزیع است.

در مقابلِ سلب امكان فعالیت اقتصادی اش یك پول اضافی می گیرد. ولی رباخوار كارش توزیع نیست كه بگوییم با قرض دادن جلو كارش گرفته می شود. اساساً كاری نداشته است كه جلو آن گرفته شود.

این بیان هم به نظر من نمی تواند بیان كاملی باشد. اولاً فرق است میان بیع و تجارت. تجارت نوعی بیع است. بیع یعنی فروختن. فروشنده لازم نیست موزّع باشد، اعم است از اینكه كارش توزیع باشد یا نباشد. انسان لباسش هم كه كهنه می شود آن را می فروشد. این هم خودش بیع است، تجارت نیست. در تجارت، شغل، واسطه گری است. اینجا آقای بهشتی تكیه شان بر این است كه چون معامله ی نسیه جلوی كار كسی را كه كارش توزیع است گرفته است، در مقابل، فروشنده پول اضافه ای می گیرد. اگر این مطلب درست باشد، باید معامله ی نسیه فقط برای تاجر كه كارش تجارت و توزیع است درست باشد ولی برای غیر تاجر كه كارش تجارت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 317
نیست و اتفاقاً مثلاً خانه اش را می فروشد درست نباشد، زیرا كسی كه شغلی غیر از تجارت دارد اگر خانه اش را با قیمت بیشتر نسیه بفروشد نمی تواند به خریدار بگوید حالا كه من این خانه را به شما نسیه دادم شما جلوی كار توزیع مرا گرفتید، چرا كه او كار توزیع ندارد. پس این دلیل نمی تواند شامل همه ی معاملات نسیه باشد. و بعلاوه ممكن است رباخوار بگوید اگر جایز است كه شخصی به خاطر دیگران امكان فعالیت اقتصادی اش را برای یك مدت موقت از خود سلب كند و در ازای آن پولی بگیرد، من از او فداكارتر هستم. من تمام عمر این امكان را از خودم سلب می كنم و در خانه می نشینم تا كار او به جریان افتد. اگر فلسفه ی گرفتن این پول اضافی سلب امكانات باشد، فرق نمی كند كه این سلب امكانات موقت باشد یا غیر موقت. ولی نفس سلب امكان نمی تواند پول داشته باشد، مثل اینكه كسی خودش را فلج كند و بعد بگوید من در مقابل اینكه خودم را فلج كردم پولی از شما می گیرم. نه، [وقتی من كالایی را به شما نسیه می فروشم ] از خودم سلب امكان می كنم و در مقابل به شما امكان می دهم. پس مبادله است میان امكان خودم و امكان شما، یعنی امكان خودم را به شما تفویض كرده ام در مدت موقت. رباخوار هم واقعاً وقتی پول به افراد می دهد، امكانی را كه در اختیار خودش هست از خود سلب می كند و به دیگران می دهد، منتها همه عمر كارش این است. بنابراین این توجیه هم نمی تواند صحیح باشد.
[1] استاد: البته این تعریف فقط در ربای معاملی جایز است و الاّ در قرض كه اصلاً معامله یعنی خرید و فروش نیست.
[2] استاد: ممكن است چیزی دریافت نكرده باشد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است