در
کتابخانه
بازدید : 190902تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدمه: نظری به اقتصاد اسلامی مقدمه: نظری به اقتصاد اسلامی
Expand تعریف اقتصاد و مفاهیم اقتصادی تعریف اقتصاد و مفاهیم اقتصادی
ثروت یا مال
Expand مالكیت از نظر فلسفی مالكیت از نظر فلسفی
Expand ارزش اضافی ارزش اضافی
Collapse سرمایه داری و سوسیالیسم از دیدگاه اسلام سرمایه داری و سوسیالیسم از دیدگاه اسلام
شركت از نظر فقه اسلام
Expand رساله های اقتصادی رساله های اقتصادی
Expand یادداشت اسلام و اقتصادنظری به نظام اقتصادی اسلام یادداشت اسلام و اقتصادنظری به نظام اقتصادی اسلام
قرآن و اقتصاد
پول و مال
یادداشت نظری به نظام اقتصادی اسلام
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
به عقیده ما مشخّص اصلی سرمایه داری كه آن را موضوع جدیدی از لحاظ فقه و اجتهاد قرار می دهد دخالت ماشین است. ماشینیسم صرفاً توسعه ی آلت و ابزار تولید نیست كه انسان ابزار بهتری برای كاری كه باید بكند پیدا كرده است، بلكه تكنیك و صنعت جدید ماشین علاوه بر بهتر كردن ابزارها ماشین را جانشین انسان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 496
كرده است.

ماشین مظهر فكر و اراده و نیروی انسان بماهو انسان است، مظهر تكامل اجتماع بشری است، تجسم تمدن تاریخی بشری است، حاصل تلاشهای عظیم فكری چند هزارساله بشری است. ماشین جانشین انسان است نه آلت و ابزار انسان؛ یك انسان مصنوعی است. ماشین به جای انسان نخ می ریسد و پارچه می بافد. ماشین شخم می زند و درو می كند. ماشین جوراب می بافد. ماشین می نویسد. ماشین می دوزد.

ماشین الك می كند. ماشین كارهایی كه انسان با شعور مستقیم خود انجام می داد انجام می دهد. ماشینیسم این طور نیست كه ابزار دستی انسان را تكمیل كرده باشد، مثل اینكه بیل بهتر و ظرف بهتر و كارد و چاقوی بهتر یا قیچی بهتر در اختیار انسان قرار دهد؛ حتی این طور نیست كه به جای قوه و بازوی انسان قوه ای از طبیعت استخدام كرده باشد و كارش فقط این باشد كه مثلاً ابزاری را كه انسان با دست خود باید حركت دهد یا فشار دهد ماشین حركت می دهد و فشار می دهد؛ نه، بالاتر از این است؛ ماشین تمام كارهای انسان را دقیقتر و با راندمان بیشتر و محصول بیشتر انجام می دهد [1]. در گذشته چنین نبود، در گذشته سرمایه دار فقط نیروی كارگر را می خرید و ابزار ساده ای در اختیار او قرار می داد و با محصول كار كارگر تجارت می كرد؛ ولی امروز ماشین می خرد و ماشین قدرت دارد صد برابر كارگر كار كند؛ ماشینها جای انسان را گرفته اند؛ ماشین انسان فلزی است؛ ماشین قادر است اضافه ارزش تولید كند، صدها برابر كاری كه صرف تولید وی شده است ارزش تولید كند؛ ماشین برده ی مشروع اجتماع بشری است. پس حقیقت درست عكس نظر كارل ماركس است؛ ماشین سرمایه متغیرتر از نیروی كارگر است و در عین حال- چنانكه بعداً خواهیم گفت- همین جهت پایه و مبنا و اصل اساسی توجیه كننده ی سوسیالیسم است. مشخّص اصلی سرمایه داری جدید این است كه سرمایه دار ماشین را با این قدرت عظیم در اختیار خود قرار می دهد، در صورتی كه او نه خالق ماشین است و نه مخترع آن، فقط خریدار و مالك اوست.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 497
آیا اینچنین منبعی می تواند مملوك شخصی باشد؟ یا حتماً باید مانند منابع عمومی طبیعی در اختیار عموم باشد؟ ماشین از آن نظر اینقدر قدرت تولید دارد كه جای شعور مستقیم انسان را گرفته است، به علاوه ی نیروی عظیم فلز و بخار و برق و غیره؛ در حقیقت انسان است با عضلات فلزی و نیروی برق و بخار. در حقیقت شعور مخترع است كه اینهمه كار با این ابزار را انجام می دهد. ماشین مظهر فكر و شعور مخترع، به عبارت بهتر مظهر پیشرفت و ترقی و تكامل اجتماع است كه در اختیار سرمایه دار قرار گرفته است. ماشین یك قطعه فلز ساده مثل كارد نیست كه خاصیت شعور طبیعی انسان منفرد باشد، یك چوب ساده نیست كه از جنگل بریده شده باشد و به اجتماع بلكه به انسان ارتباط نداشته باشد. ماشین كه كار می كند، در حقیقت مغز فلان دانشمند است كه با آلات فلزی كار می كند، بلكه مغز اجتماع و ترقی اجتماع است، و بالاخره اجتماع بما هو اجتماع است كه به صورت ماشین در طول صدها قرن درآمده و كار می كند؛ نبوغ جامعه انسانی در امتداد تاریخ است كه به این شكل درآمده است.

اینجاست كه ما می توانیم ادعا كنیم كه سوسیالیسم ماركس واژگونه است، به جای آنكه پایش در زمین و سرش به آسمان باشد، سر در زمین و پا در آسمان دارد.

سوسیالیسم ماركسیسم مبتنی بر این اصل است كه ماشین سرمایه ثابت است و نیروی كار سرمایه متغیر؛ در عین حال قادر نیست كه ثابت كند چرا نیروی كار یا نیروی بازوی انسان سرمایه متغیر است و ماشین سرمایه ثابت؛ در صورتی كه طبق اصل «ارزش كار» ارزش هر دو به اندازه كاری است كه صرف تولید آنها شده است و هر چیزی طبق اصول مادی حضرات فقط قادر است حداكثر، كاری كه صرف در خودش شده است تولید كند. اما سوسیالیسمی كه پایه اش اكنون ریخته می شود مبتنی بر اصل تغیر سرمایه ماشینی است.

سوسیالیسم ماركسیسم حداكثر این است كه مدعی می شود سرمایه دار از طریق غیرمشروع سود می برد، اما چرا سرمایه اش باید از او انتزاع و به اجتماع سپرده شود، جوابی ندارد؛ اما مطابق این سوسیالیسم علتش این است كه ماشین تعلق به اجتماع دارد و از اول فرد نمی تواند مالك آن بشود. بعلاوه- چنانكه قبلاً گفتیم و بعداً نیز توضیح خواهیم داد- سوسیالیسم ماركس بیش از آنكه سرمایه داری را ظالمانه جلوه دهد عادلانه جلوه می دهد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 498
و اما قسمت دوم: این مطلب كه اشیاء فقط آن اندازه می توانند كار ایجاد كنند كه كار صرف آنها شده است، اگر كار صرف شده را اعم بگیریم یك مطلب فلسفی است و با قانون لاوازیه ارتباط پیدا می كند كه می گوید: «هیچ چیز، موجود و هیچ چیز معدوم نمی شود. موجود شدن ها و معدوم شدن ها عبارت است از تركیب و تجزیه؛ و مجموع ماده و انرژی یك مقدار ثابتی دارد. » ولی از طرفی اصل لاوازیه حداكثر این است كه در مورد طبیعت مرده صادق باشد نه طبیعت زنده. ما در مقاله «اصالت روح» [2]درباره این مطلب بحث مختصری كرده ایم و مطلبی هم از كتاب مقدمه ای بر فلسفه تألیف ازوالد كولیه نقل كرده ایم. از طرف دیگر این قاعده بر فرض صحت، مربوط به مطلق كاری است كه در طبیعت در ایجاد اشیاء صرف می شود. مثلاً پولاد كه به وجود می آید سالها بلكه قرنها كار در طبیعت صورت می گیرد تا پولاد به وجود می آید؛ و البته مقدار كاری كه انسان برای استخراج و تصفیه و ذوب و غیره می كند نسبت به مقدار كاری كه در طبیعت روی پولاد صورت گرفته ناچیز است. مجموع كاری كه پولاد انجام می دهد مساوی است با مجموع كاری كه صرف تولید و ایجاد آن شده است. اما كاری كه صرف تولید پولاد شده منحصر به كارهایی كه برای انسان مفید است، یعنی كارهایی كه ایجاد ارزش می كند، نیست. مانعی ندارد كه پولاد صدها بلكه هزارها برابر كاری كه انسان روی آن انجام داده است به نفع انسان انجام دهد؛ همچنانكه ابزارهای ساده مانند بیل و تیشه و تیرچوبی و چرم و نعل كفش نیز مجموع كاری كه به نفع انسان می كنند با مجموع كاری كه انسان روی آنها صورت داده مساوی نیست. گذشته از همه اینها سخن در این است كه آیا ارزش هر چیز مساوی است با ارزش اشیائی كه صرف ایجاد آنها شده است؟ و ما از اصل قبول نداریم كه ارزش اشیاء بستگی دارد به مقدار كاری كه صرف ایجاد آنها شده است، بلكه بستگی دارد به مقدار اثری كه از آنها برای انسان هست به علاوه ی ندرت وجود و قابلیت انحصار. .

و اما قسمت سوم: به عقیده ما كارل ماركس بیش از آن اندازه كه سرمایه داری را ظالمانه جلوه بدهد عادلانه جلوه داده است، آن را تبرئه و تطهیر كرده است. در كتاب عقاید بزرگترین علمای اقتصاد می گوید: «كارل ماركس نظریه «ارزش كار»
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 499
را از علمای كلاسیك گرفت ولیكن به عكس آنها علیه سرمایه داری به كار برد. » من می گویم ماركس نیز ندانسته آن را به نفع سرمایه داری به كار برد. اگر ما به شعارهای ماركس توجه كنیم او مخالف سرمایه داری است، اما اگر شعارها را كنار بگذاریم و بخواهیم اصول فلسفه او را بپذیریم باید او را از یك نظر پایه گذار سرمایه داری بدانیم. ماركس پس از آنكه ارزش هر چیزی را صد درصد به مقدار كاری كه صرف ایجاد آن شده می داند و ارزش واقعی نیروی كار را معادل مخارجی كه صرف ایجاد او یا مثل او شده و می شود می داند، و از طرف دیگر بازار و مبادله را تعیین كننده واقعی- و لااقل تقریبی- ارزش واقعی می داند، ناچار باید بگوید- چنانكه می گویند- كه سرمایه دار مزدی كه به كارگر می پردازد معادل ارزش واقعی آن است؛ و از طرفی قادر نیست اثبات كند كه سرمایه واقعاً به شخص تعلق ندارد، به اجتماع تعلق دارد. فقط با دلیل ناقص ادعا می كند كه اضافه ارزش به سرمایه دار تعلق ندارد و به كارگر تعلق دارد؛ در صورتی كه اگر واقعاً سرمایه دار نیروی كار كارگر را به قیمت عادلانه ای خریده است و سرمایه هم به شخص او تعلق دارد، قهراً و قطعاً اضافه ارزش هم به او تعلق دارد، خواه آنكه ایجاد كننده اضافه ارزش سرمایه باشد یا نیروی كار كارگر، چون به هر حال اضافه ارزش را چیزی ایجاد كرده است كه سرمایه دار بحق مالك آن بوده است. .

و اما قسمت چهارم: از نظر ما سود سرمایه دار از طرفی مربوط به این است كه حقوق كارگر به قدر كافی به او داده نمی شود. ارزش كار كارگر بستگی دارد به مقدار مفید بودن كارش برای اجتماع. كارگر یك ركن اساسی اجتماع است، همه به كار او محتاجند. كارگر فقط حامی و محافظ حقوق ندارد والاّ باید عالی ترین حقوق به او تعلق داشته باشد. اینكه در یك اجتماع، یك مدیركل بی مصرف ماهی دوهزار، سه هزار تومان حقوق می گیرد ولی یك كارگر روزی ده تومان، كه اگر همه روزه بگیرد ماهی سیصدتومان می شود، یك كار ظالمانه است. هیچ دلیلی ندارد كه حقوق رفتگر نباید از سیصدتومان مثلاً بالاتر باشد و حقوق یك وزیر نباید از سه هزار تومان كمتر باشد. درست است كه [كارهایی نظیر كار یك وزیر] برای نبوغ و ابتكار و سطح عالی كار و كار فكری و مغزی ارزش بیشتری دارد ولی امتیاز آن كارها به افتخاری است كه نصیب صاحب آنها می گردد؛ و برای رفتگر خود رفتگری نوعی مجازات است و نباید حقوق و مزد اینها را كمتر فرض كرد. كارگران مؤسسات
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 500
شخصی را غالباً با مقیاس كارهای پست اندازه می گیرند؛ و اگر سطح حقوق كارگر به حكم قانون بالا برود همه كارگران از آن استفاده می كنند و عنداللزوم بر بهای جنس تولیدی افزوده می شود و در نتیجه از طرفی بر قوه خرید طبقه كارگر می افزاید و از طرف دیگر از قوه خرید سایر طبقات می كاهد و فاصله طبقاتی كمتر می شود.

پس یك علت سود تقلیل مزدهاست. علت دیگر استثمار مصرف كنندگان است به وسیله در انحصار قرار دادن بازارها و یا تبانیها و عدم نظارت دولتها. علت دیگر این است كه [كارخانه دار] از وسیله ای استفاده می كند كه آن وسیله اضافه كار تولید می كند، یعنی ماشین؛ و همین جهت است كه بیش از هرجهت دیگر سرمایه داری را نامشروع می كند. .

و اما قسمت پنجم: به عقیده ما بیشتر سودهای ناروای بازرگانی ناشی از استثمار مصرف كنندگان است. جنسهای وارداتی كلاً از این قبیل است. در جنسهای صادراتی، تولیدكننده استثمار می شود و این ربطی به ارزش اضافی و شركت بازرگان در اضافه ارزش كارخانه دار ندارد. سوسیالیستها- چنانكه قبلاً گفتیم- ناچارند فروش را همیشه به قیمت واقعی بدانند، و ناچارند استثمار را در ناحیه تولیدكننده بدانند، و این هم یكی از شاخه های اصل «ارزش كار» است؛ ولی ما اصل و فرع را باطل شناخته ایم. .

اما قسمت ششم: ما این قسمت را طی قسمت اول كاملاً توضیح دادیم و احتیاج به توضیح بیشتر ندارد. خلاصه اینكه هرچند سود سرمایه دار از طرفی مربوط است به كمی مزد كارگر یعنی طبقه تولیدكننده و از طرفی مربوط است به طبقه مصرف كننده، ولی منبع اصلی سرمایه داری جدید و مشخص اصلی سرمایه داری جدید ماشین است. اگر سرمایه دار نه تولیدكننده را استثمار كند و نه مصرف كننده را، باز هم به واسطه در اختیار داشتن ماشین قادر است سود سرشار ببرد، ولی چون ماشین مظهر پیشرفت اجتماع است نمی تواند به شخص تعلق داشته باشد. پس منبع اصلی و اساسی سرمایه داری جدید نامشروع است.
[1] آنچه در قدیم در مورد كارفرما (ابزار كار) می گفتند كه كارفرما كار می كند و كدبانو لاف می زند، به طور حقیقت در مورد ماشین صدق می كند؛ والاّ كارفرمای قدیم فقط ابزاری بود به دست انسان، و انسان بود كه با آن كار می كرد. در قدیم انسان مثلاً با شمشیر آدم می كشت، ولی حالا موشك شهری را خراب می كند. ابزار بودن ماشین برای انسان در حال حاضر، نظیر ابزار بودن انسان برای انسان است.
[2] [در كتاب مقالات فلسفی ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است