در
کتابخانه
بازدید : 422158تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
خداشناسی، مبنای انسانیت
خداشناسی، پایه و اساس دین
دین، پشتوانه ی سعادت
بردگان و آزادگان
یاد خدا، تنها مایه ی آرامش جان
دین، یگانه رام كننده ی نفس امّاره
راه سعادت
اركان سعادت بشر
ایمان و عمل صالح
خواری معصیت و عزت طاعت
ارزش سرمایه ی عمر
دنیا، مزرعه ی آخرت
انسان، مربی خود
محاسبه ی نفس
ظلم به نفس
توبه
استغناء و بی نیازی، حافظ كرامت آدمی
ساده زیستی و پرهیز از تكلّف
حق و تكلیف
خصوصیات حق از نظر علی علیه السلام
دشمنان عقل
تقوا و روشن بینی
روحیه ی سالم
آرزوهای دراز
مرگ در نظر مردان خدا
سرمایه ی خُلق نیك
قلب سلیم
تأثیر كار در تهذیب اخلاق
لزوم همگامی كار و دانش
صبر و ظفر
اختیار، امتیاز بزرگ انسان
نعمت زبان و نطق
تأثیر عمل در هدایت بشر
روح اجتماعی مؤمن
رعایت جنبه های معنوی و اخلاقی در انفاق
فقر روحی و فكری
فقر معنوی
تعصب باطل
خطر تحریف در اسناد دینی
تأثیر گناه و معاشرت با بدان در سیاه دلی
تعارفهای دروغین
Expand نظر دین درباره ی دنیا نظر دین درباره ی دنیا
حقیقت زهد
حقوق مردم بر یكدیگر
دوران خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
تربیت علی علیه السلام- مقام نهج البلاغه
روش سیاسی علی علیه السلام
موجبات كاهش تأثیر تعلیمات دین
موجبات كاهش تأثیر تعلیمات دین
راه نیل به آسایش
غریزه فضیلت دوستی و كمال پرستی
ثمرات تعلیمات و قیامهای رجال دین
اغتنام فرصتها
[تكوین پایه های اعمال انسان به وسیله تربیت ]
توسعه فكر، پایه اول تربیت
Expand اثر انحراف فكری در توحید اثر انحراف فكری در توحید
استقلال فكر
حكومت عقل
فطریات بشر
خاندان نبوت و رسالت، حافظ اسلام
هدایت قلب
معرفت دنیای درون
[نهضت حسینی، معرّف دستور موقعیت شناسی اسلام ]
تأثیر روحیه در عمل
آنچه بر مردمی وارد می شود متناسب با روحیات آنهاست
هر چیز، ظاهری دارد و باطنی
ظهور هدایت بعد از ضلالت
Expand عشق الهی عشق الهی
آلایش و بی آلایشی در عقل و فكر
آثار به هم خوردن تعادل اجتماع
حسد
مالكیت نفس و تسلط بر خویشتن
غذای روح
توبه و انابه
خالق جهان و جهانیان
آثار ایمان به خدا
مأموریت پیغمبران خدا
پیغمبر اسلام
علی بن ابی طالب
فریضه علم
Expand كار در اسلام كار در اسلام
انسان به كسب اخلاق خوب نیازمند است
علل مفاسد اخلاق
قدرشناسی وقت و زمان
نظم و مهارت در استفاده از وقت و نیرو
نماز
روزه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
علی علیه السلام می فرماید: «دنیا خواه ناخواه منزلگاهی است برای بشر كه چند صباحی در آن زندگی می كند و می رود. » بعد می فرماید: «ولی مردم در این دنیا دو دسته اند:

یك دسته به بازار این جهان می آیند و خودشان را می فروشند و برده می سازند؛ دسته ی دوم مردمی هستند كه خود را در این بازار می خرند و آزاد می سازند. » [1] این سخن به قدری عمیق و محكم و پرمعنی است كه جز از روحی كه با نور خدا روشن شده باشد تراوش نمی كند. آری، محصول زندگی برخی از افراد- كه متأسفانه هنوز اكثریت افراد بشر را تشكیل می دهند- بردگی و خودفروشی و شخصیت خود را از دست دادن و به تعبیر قرآن خودباختن و خودزیان كردن است، بندگی شهوت و حرص و خشم و كینه است، اسارت در بند عادات جاهلانه و رسوم بی منطق و نامعقول است، تقلید از مد و تابعیت این اصل است كه «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» . بعضی از مردم چنین می پندارند كه همینكه مملوك كسی دیگر نبودند و به اصطلاح زرخرید نبودند، دیگر آنها آزاده اند؛ دیگر نمی دانند هزار نكته ی باریكتر از مو اینجاست؛ نمی دانند اسارت و بندگی هزار نوع و هزار شكل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 79
دارد؛ نمی دانند كه بندگیِ طمع و آز هم بندگی است، اسارت در قید عادات جاهلانه هم بندگی است، پول پرستی هم بندگی است:

بیتی از عنصری بیارم كز وی
خوبتر و نغزتر رقم نتوان كرد
دانش و آزادگی و دین و مروّت
این همه را بنده ی درم نتوان كرد
یوسف صدّیق سالها نام بردگی داشت، یعنی در بازار خرید و فروش كالاها خرید و فروش می شد، مانند یك كالای بی جان دست به دست می گشت، از زیر دست این خارج می شد و زیردست دیگری قرار می گرفت، از این خانه به آن خانه منتقل می شد، مالك هیچ چیز نبود، حتی غذایی كه می خورد و یا جامه ای كه می پوشید از آنِ اربابان بود؛ اگر كار می كرد و محصولی از دسترنج خود تهیه می كرد باز هم متعلق به خودش نبود، زیرا بنده و برده هرچه كسب می كند به ارباب تعلق می گیرد.

یوسف از نظر جسمانی كاملاً برده بود، ولی همین یوسف ثابت كرد كه آقاتر و آزادتر از او در همه ی كشور مصر وجود ندارد. محبوب و معشوق یكی از زیباترین زنان مصر واقع شد و همان یوسف غلام و برده جواب رد به آن زن زیبای جوان متشخص داد، گفت در عین اینكه از لحاظ قانون مالكیت، تن من برده ی شماست روحم آزاد است، بنده ی شهوت و هوا نیستم: «غیر حق را من عدم انگاشتم» ، من فقط بنده ی یك حقیقت می باشم و روحم در مقابل یك فرمان خاضع است و آن خداوند متعال است كه خالق من است؛ من حاضرم علاوه بر بندگی، در چهاردیواری زندان هم بسر ببرم و بنده ی شهوت و هوا نشوم، حاضرم این محرومیت و محدودیت ظاهری را بپذیرم و آن بند را بر گردن ننهم؛ رو كرد به درگاه خداوند متعال و گفت: «خدایا زندان در نظر من از آنچه اینها مرا به آن می خوانند محبوبتر است. » [2] در تاریخ شواهد زیادی هست از كسانی كه از لحاظ قانون مالكیت، غلام و برده و مملوك بودند ولی از لحاظ روح و عقل و فكر در منتهای آزادی بودند. مگر لقمان حكیم كه قرآن كریم سوره ای به افتخار او و نام او اختصاص داده، برده و بنده نبود؟ در عین حال از لحاظ عقل و روح و اخلاق در منتهای آزادمنشی بسر می برد. و شواهد زیادتری همیشه در جلو چشم خود می بینیم از كسانی كه به حسب قانون
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 80
مالكیت آزادند ولی اسیر و برده اند، عقل و فكرشان برده است، روح و دلشان برده است، شهامت و اخلاقشان برده است. قرآن كریم می فرماید: «بگو زیان كرده ی واقعی آن كسانی هستند كه خودشان را باخته اند و شخصیت انسانی خود را از دست داده اند» [3]اینكه كسی در صحنه ی زندگی جامه ی خود را ببازد یا خانه و مسكن خود را ببازد یا پول و ثروت خود را ببازد یا مقام اجتماعی خود را ببازد آنقدر مهم نیست كه كسی شخصیت معنوی و انسانی خود را ببازد، حرّیت و شهامت خود را ببازد، شجاعت خود را ببازد، استقلال و مناعت خود را ببازد، صفا و صمیمت خود را ببازد، وجدان و قلب حساس خود را ببازد، عقل و ایمان خود را ببازد، روح استغنا و فتوّت خود را ببازد.

مردم همان طوری كه علی علیه السلام فرمود دو دسته اند: یك دسته در بازار این جهان خود را می فروشند به پول و مقام و هوا و هوس و تجمل و مد و تقلید؛ و دسته ی دیگر در این بازار خود را خریداری می كنند و شخصیت واقعی و انسانی خود را باز می یابند، یك دنیا بزرگواری و عزت نفس و مناعت و شرافت و راستی و استقامت و عدالت و تقوا و حقیقت خواهی و ایمان و معنویت برای خود ذخیره می كنند، در این بازار آن نرخی را به رسمیت می شناسند كه قرآن تعیین كرد كه هیچ چیزی ارزش ندارد كه آدمی خود را به آن بفروشد.

امام صادق علیه السلام در ضمن اشعاری می فرماید: من این نفس گرانبها را در بازار وجود و هستی فقط یك قیمت برایش قائل هستم، فقط یك گوهر است كه شایسته است بهای این متاع گرانبها قرار گیرد؛ آن گوهر همان است كه از صدف كون و مكان بیرون است؛ من در میان تمام مخلوقات جهان چیزی كه ارزش بهای این كالا را داشته باشد سراغ ندارم. اگر من خود را و نفس خود را به یك كالای دنیایی بفروشم، به موجب اینكه كالای دنیایی فانی شدنی است از بین می رود و متاع گرانبهای روح و نفس من نیز به موجب اینكه فروخته شد از دستم رفته است، دیگر من دست خالی هستم، نه متاع در دستم هست و نه بهای آن.

غلامت همت آنم كه زیر چرخ كبود
ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

[1] . نهج البلاغه ، حكمت 133
[2] . یوسف/33
[3] . زمر/15
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است