[1]*
سخنان ما در دو هفته گذشته در اطراف سیره و طرز معاشرت و اخلاق رسول اكرم
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود و نكته ای چند در این زمینه به عرض [مستمعین ]
محترم رساندم و عرض كردم یكی از عوامل پیشرفت و توسعه دین مقدس اسلام،
اخلاق آسمانی و طرز معاشرت و رفتار پیغمبر اكرم بود.
همه می دانیم كه اسلام در جزیره العرب و سرزمین عربستان ظهور كرد و
نطفه اش در آنجا بسته شد و بعد به تدریج رشد كرد و توسعه یافت تا آنكه قسمت
اعظم معموره جهان آن روز را تحت نفوذ و سیطره خود قرار داد. اعراب به واسطه
آن كه تعلیمات اسلام را مخالف معتقَدات موروثی خود می دیدند و به آن معتقدات
خو گرفته و علاقه مند بودند، حاضر نمی شدند تعلیمات جدیدی را كه اسلام
می آموزد بپذیرند و آن معتقدات قدیمی را یكباره دور بریزند. ایرادات و انتقادات
منطقی اسلام به افكار و عادات كهنه آنها آنان را عصبانی می ساخت و عواطفشان را
مجروح می نمود. لهذا به سختی مخالفت می كردند و با قساوت و بی رحمی در اذیت
و آزار پیغمبر و پیروان معدودش كوشش می نمودند. عده ای از خویشاوندان نزدیك
پیغمبر مانند عمویش ابولهب در این كارها پیشقدم بودند. دو تن از دختران خدیجه،
زن پسرهای ابولهب بودند. ابولهب روی همین تعصبهای جاهلانه، فرزندان خود را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 323
وادار نمود كه آنها را طلاق دهند.
طبقه اشراف و ثروتمندان كه علاوه بر آن جهت، حیثیت و ثروت خویش را در
مخاطره می دیدند، بیش از دیگران برای نابود كردن و جلوگیری از بسط نفوذ و
توسعه اسلام قدرت خویش را به كار می بردند. بالاخره وسایل مادی آن روز علیه
پیشرفت و توسعه دین مقدس مجهز شده بود و آماده بود كه این ندا را در حنجره
گوینده اش خاموش نماید.
از طرفی پیغمبر اكرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فاقد همه گونه وسایل مادی
بود؛ نه ثروت داشت، نه حكومت و نه عشیره كه از او حمایت نمایند.
در یك مجلسی كه پیغمبر به امر خدا تمام خویشاوندان خود را جمع نمود و
آنها را دعوت و اتمام حجت نمود، با آنكه تمام جمعیت به صداقت و امانت و حسن
سابقه آن حضرت اعتراف نمودند، غیر از یك طفل دوازده ساله یعنی علی بن
ابی طالب علیه السلام [كسی دعوت او را نپذیرفت، ] دیگران یا سكوت كردند یا كلماتی به
عنوان سخریه و استهزاء گفتند و از مجلس متفرق شدند.
هیچ قدرت مادی از پیغمبر حمایت نمی كرد. با این حال پیغمبر اكرم با همان
تجهیزات معنوی كه خداوند به او عنایت فرموده بود قیام كرد و از غوغا و شورش و
استهزای مردم بیم نكرد و به انجام مأموریتی كه خداوند به عهده اش گذاشته بود
پرداخت. اخلاق و رفتار و گفتار پیغمبر و مخصوصا آیات كریمه قرآن كه بر مردم
می خواند به قدری مؤثر و جالب بود و افراد را مطیع و منقاد می ساخت كه دشمنانش
چاره ای ندیدند جز آن كه بگویند او ساحر است و با این كلمات جادو می كند.
پیغمبر جادو نمی كرد، بلكه با گفتارهای آسمانی خود طلسمهای كهن را كه در
اثر عوامل نادانی و بی خبری پیدا شده بود پاره می كرد. پیغمبر با بیان حقایق به
خردها نیرو می بخشید و افكار را تكان می داد.
پیغمبر عملا ثابت كرد كه ممكن است بشر قوی و مقتدر باشد و قوّت و اقتدار
خود را برای تقویت ضعیفان و كمك به بینوایان به كار ببرد، رنج خود و راحت یاران
بطلبد.
در اواخر عمر پیغمبر كه اسلام بر همه جزیره العرب و قسمتی از خارج
جزیره العرب سیادت می كرد و قدرتهای مادی آن منطقه مسخّر قدرت معنوی و الهی
رسول اكرم شده بود، اصحاب و یاران پیغمبر صلی الله علیه وآله می دیدند كه آن حضرت فقط در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 324
فكر سعادت بشر است و همه را مانند یك پدر رئوف و مهربان به یك چشم
می نگرد.
قرآن كریم این طور پیغمبر را توصیف می كند:
لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِیزٌ
عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْكُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ [2]یعنی پیغمبری از جنس خود شما
برای شما آمده است كه بدبختیها و مشتقهای شما بر او گران و ناگوار است؛
كوشاست كه شما را از این مشقتها نجات دهد و مخصوصا نسبت به مؤمنین مهربان
است.
مسلمانان با عمل و تجربه یافته بودند كه رسول اكرم به آسایش آنها بیش از
آسایش خودش علاقه مند است.
روزی یكی از ثروتمندان در محضرش نشسته بود. مرد فقیری از در رسید و
آمد كه پهلوی مرد ثروتمند بنشیند. او خودش را به كناری كشید و جامه هایش را
جمع نمود. پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله از این عمل برآشفت و رو كرد به مرد ثروتمند و فرمود:
آیا ترسیدی چیزی از فقر او به تو بچسبد؟ عرض كرد: نه یا رسولَ اللّه. فرمود: پس
ترسیدی چیزی از ثروت تو به او بچسبد؟ عرض كرد: نه یا رسول اللّه. فرمود: پس
چرا خودت را به كناری كشیدی؟ عرض كرد: به گناه خود اعتراف می كنم و حاضرم
برای كفاره این گناه نیمی از ثروت خود را به این برادر مسلمانم ببخشم. مرد فقیر
گفت: اما من حاضر نیستم از تو بپذیرم، زیرا می ترسم روزی اخلاق ناپسند تو را
پیدا كنم.
پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله چون كه برای خودش هیچ امتیاز مادی قائل نشد توانست
امتیازات موهوم را لغو كند و چون تنها نظرش به تقوا و پرهیزكاری و علم و دانش
بود و غیر از اینها چیز دیگری در نظرش اهمیت نداشت، توانست مقام دانش و
پرهیزكاری را در جامعه بالا ببرد. متأسفانه از زمانی كه خلفا و زمامداران اسلام
روش دیگری غیر از سیره پیغمبر اكرم پیش گرفتند، سیر انحطاطی اسلامی شروع
شد.
وَ اَلسَّلامُ عَلی مَنِ اِتَّبَعَ اَلْهُدی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 325
[
[1] - * [تاریخ نگارش مقاله 28 ربیع الاول سال 1372 قمری مطابق با /91331/26 شمسی است. ]