بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
الحمد للّه رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین و الصلوة و السلام علی عبداللّه و
رسوله و حبیبه و صفیه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته سیدنا و نبینا و
مولانا أبی القاسم محمد صلی الله علیه و آله اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم:
هُوَ اَلَّذِی بَعَثَ فِی اَلْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ
اَلْكِتابَ وَ اَلْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ [1].
موضوع بحث در این چند شب با یاری خدا «فلسفه اخلاق» است.
اخلاق به طور كلی چیست؟ ما چگونه فعلی از افعال انسانها را می توانیم
«اخلاقی» بنامیم و فعل غیر اخلاقی چیست؟ و فعل ضد اخلاقی چیست؟ و
همچنین در میان صفات انسان چگونه صفتی را می توان اخلاقی نامید و چگونه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 452
صفتی را ضد اخلاقی و چگونه صفتی را نه اخلاقی و نه ضد اخلاقی، و در میان
اندیشه های انسان عینا همین سؤال و همین تقسیم هست: چه اندیشه ای اخلاقی
است و چه اندیشه ای ضد اخلاقی و چه اندیشه ای نه اخلاقی است و نه ضد اخلاقی؛
با اینكه ابتدائا به نظر می رسد كه فعل اخلاقی یا صفت اخلاقی و یا اندیشه اخلاقی
احتیاجی به تعریف ندارد؛ اخلاق لغتی است شایع در زبان همه مردم و بلكه همه
مردم دنیا؛ به هر زبانی لغتی معادل این لغت هست؛ پس همه اخلاق را و قهرا ضد
اخلاق را می شناسند، احتیاجی به تعریف ندارد. ولی اتفاقا اخلاق مانند بسیاری از
چیزهای دیگر شبیه خودش، از آن چیزهایی است كه در عین اینكه در زبان همه
مردم دایر است و همه مردم خیال می كنند كه آن را می شناسند و می توانند تعریف
بكنند، از مشكلترین لغات است برای تعریف كردن.
هیچ باور می كنید كه این همه علما و فیلسوفان و دانشمندانی كه در دنیا پیدا
شده اند و این همه كشفیات علمی و موشكافیهای فلسفی كه در مسائل شده است و
در بسیاری از آنها توافق نظر پیدا شده، یعنی مسئله و مشكل حل شده- در
ریاضیات، در فیزیك، در طبیعی، در فلسفه، در منطق صدها مسئله می توان پیدا
كرد كه مسائلِ حل شده است- ولی همین لغت معمولی هنوز حل نشده، به این معنا
كه توافق نظر درباره آن وجود ندارد. اگر مثلاً ما از افلاطون و سقراط بپرسیم كه فعل
اخلاقی چیست، یك جور برایمان تعریف می كنند، و اگر از ارسطو كه شاگرد
افلاطون است بپرسیم جور دیگر تعریف می كند و تعریف افلاطون را صحیح
نمی داند. اگر از اپیكور بپرسیم جور دیگر تعریف می كند، از رواقیون بپرسیم جور
دیگر تعریف می كنند، از كلبیون بپرسیم جور دیگر تعریف می كنند، از سوفسطائیان
بپرسیم به نحو دیگری تعریف می كنند. اگر سفری به هند برویم و كتابهای هندوها و
اخلاق هندی را مطالعه بكنیم می بینیم جور دیگر تعریف می كنند. بودا به گونه ای
تعریف كرده، كنفوسیوس به گونه دیگر تعریف كرده است. عرفای خودمان جوری
تعریف می كنند. در دنیای جدید، هر فیلسوفی یك نوع سیستم اخلاقی پیشنهاد
می كند و اخلاق در مكتب او با اخلاق در مكتبهای دیگر متفاوت است. مثلاً اخلاق
نیچه ای اساسا ضد اكثر اخلاقهای دیگر دنیاست. اخلاق ماكیاولی یك اخلاق
مخصوص در دنیاست، اخلاق ماركسیستی یك نوع اخلاق مخصوص در دنیاست.
چرا این طور است؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 453