در
کتابخانه
بازدید : 617848تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران
Expand 1اخلاق چیست؟ 1اخلاق چیست؟
Expand 2فعل طبیعی و فعل اخلاقی 2فعل طبیعی و فعل اخلاقی
Collapse 3نظریه عاطفی و نظریه فلاسفه اسلامی 3نظریه عاطفی و نظریه فلاسفه اسلامی
Expand 4نظریه وجدانی 4نظریه وجدانی
Expand 5نظریه زیبایی 5نظریه زیبایی
Expand 6نظریه پرستش 6نظریه پرستش
Expand 7اخلاق اسلامی 7اخلاق اسلامی
Expand 8خود و ناخود8خود و ناخود
Expand 9خودشناسی 9خودشناسی
Expand 10بحرانهای معنوی و اخلاقی در عصر حاضر10بحرانهای معنوی و اخلاقی در عصر حاضر
Expand بخش دوم: تك سخنرانیهابخش دوم: تك سخنرانیها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
فرق میل و اراده چیست؟ میل در انسان كششی است به سوی یك شی ء خارجی.

انسان گرسنه است، غذایی سر سفره می آورند، در خودش احساس میل به غذا می كند؛ یعنی نیرویی در درون انسان هست كه او را به سوی غذا می كشد، یا مثل این است كه نیرویی در غذا باشد كه انسان را به سوی خودش می كشاند. میل، جاذبه و كششی است میان انسان و یك عامل خارجی كه انسان را به سوی آن شی ء خارجی می كشاند. انسان یا حیوان گرسنه می شود، میل به مأكولات در او به وجود می آید؛ تشنه می شود، میل به نوشیدن آب در او پدید می آید. غریزه جنسی میل به جنس مخالف است. استراحت كردن نیز خود یك میل است. میل، كشش است، مثل یك نیروی جاذبه است، وقتی كه پیدا می شود انسان را به سوی شی ء خارجی می كشد. عاطفه مادری هم خودش یك میل است. حتی عواطف عالی انسانی هم یك میل است. مثلاً اینكه انسان در برخورد با یك مستمند، در خودش احساسی می یابد كه به او كمك كند، یعنی یك میل در او پیدا می شود كه به او كمك كند.
ولی اراده به درون مربوط است نه بیرون؛ یعنی یك رابطه میان انسان و عالم بیرون نیست، بلكه بر عكس انسان بعد از اینكه درباره كارها اندیشه و آنها را محاسبه می كند، دوراندیشی و عاقبت اندیشی می كند، سبك سنگین می كند، با عقل خودش مصلحتها و مفسده ها را با یكدیگر می سنجد و بعد تشخیص می دهد كه اصلح و بهتر این است نه آن، آن وقت اراده می كند آنچه را كه عقل به او فرمان داده انجام دهد نه آنچه كه میلش می كشد. و بسیاری از اوقات و شاید غالب اوقات آنچه كه عقل مصلحت می داند و انسان اراده می كند بر حكم فتوای عقل انجام بدهد، بر ضد میلی است كه در وجودش احساس می كند. فرض كنید شخصی رژیم غذایی دارد. سر سفره ای نشسته است و غذای مطبوعی وجود دارد. میل، او را می كشد كه از آن غذای مطبوع بخورد. ولی در مجموع حساب می كند كه اگر من این غذای مطبوع را بخورم چه عوارضی خواهد داشت. برخلاف میل خودش، تصمیم می گیرد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 493
كه نخورد. یا دیگری اصلاً طبعش از دوا تنفر دارد، نه تنها میل به دوا ندارد بلكه ضد میل در او وجود دارد، ولی در مجموع وقتی كه حساب می كند می بیند مصلحت این است كه دوا را بخورد. تصمیم می گیرد و علی رغم تنفر و بی میلی خودش آن دوا را می خورد. اراده یعنی تحت كنترل قراردادن همه میلهای نفسانی و ضد میلهای نفسانی یعنی تنفرها، خوفها و ترسها. خوف برعكس میل، انسان را فراری می دهد.

ولی اراده گاهی با خوف هم مبارزه می كند، می گوید: ایستادگی كن، كه اسمش می شود شجاعت.
پس اراده نیرویی است در انسان كه همه میلها و ضد میلها را، همه كششها و تنفرها، خوفها، بیمها و ترسها را تحت اختیار خود قرار می دهد و نمی گذارد كه یك میل یا ضد میل، انسان را به یك طرف بكشد؛ به عقل می گوید: جناب عقل! بیا بنشین محاسبه كن ببین در مجموع، سعادت و مصحلت چه اقتضا می كند؟ هرچه را كه مصلحت اقتضا می كند بگو، اجرایش با من.
مطابق این نظریه، كار اخلاقی كاری است كه نه ناشی از تسلط یك میل باشد ولو آن میل عاطفه محبت باشد [و نه ناشی از تسلط یك ضد میل. ] یعنی اگر شما مثل یك آدم مجبور تحت تأثیر عاطفه محبت قرار بگیرید، این اخلاقی نیست. مثلاً شما یكدفعه دلتان می سوزد، بی اختیار می شوید و كاری را انجام می دهید؛ می گویند: چرا این كار را كردی؟ می گویید: دلم سوخت. این، ضعف انسان است. اگر عاطفه محبت در اختیار عقل و اراده باشد، در یك جا عقل به اراده می گوید از این میل فردی پیروی كن و در جای دیگر می گوید پیروی نكن. همین طور است در مورد امیال دیگر: گرسنه ام، احتیاج به غذا دارم، غذا خوردن مصلحت است. اراده به میل اجازه فعالیت می دهد. من غذا را از روی میل می خورم و تا یك حد معین می خورم. چند لقمه به آخر مانده اراده می گوید كافی است، از این بیشتر بخوری ناراحتی ایجاد می شود، اگرچه میل داری به خوردن نخور. دیگر نمی خورم. در عاطفه های انسان دوستی هم همین جور است. ای بسا در مواردی عاطفه یك جور حكم می كند، عقل و اراده جور دیگری حكم می كند. عاطفه دلسوزی است، دل آدم می سوزد ولی اراده و عقل، دوراندیشی است.
آیه ای داریم در قرآن و شعری دارد سعدی. آیه قرآن در باب زناكار است (مرد زناكار و زن زناكار) :
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 494
اَلزّانِیَةُ وَ اَلزّانِی فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اَللّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ [1].
می گوید: زن زناكار و مرد زناكار را مجازات كنید، تازیانه بزنید و گروهی از مؤمنین هم شاهد این منظره باشند. ولی قرآن متوجه است كه وقتی می خواهند یك انسان جانی را مجازات كنند خیلی افراد دلشان می سوزد، می گویند خوب است كه از مجازات صرف نظر بشود. این یك احساس آنی است. فكر نمی كند كه اگر بنا بشود هرجانی از مجازات معاف بشود، پشت سرش جنایت بعد از جنایت است كه صورت می گیرد. عاطفه می گوید مجازات نكن، عقل و مصلحت می گوید مجازات بكن، با اینكه اینجا عاطفه عاطفه غیردوستی است و عاطفه خوددوستی نیست.

ولی عاطفه كه منطق سرش نمی شود. عاطفه دلسوزی است، دست آدم را گرفته می گوید این كار را نكن. عقل و مصلحت اینجا خشونت به خرج می دهد می گوید تو نمی فهمی، تو نزدیك را می بینی و دور را نمی بینی، اگر می توانستی دور را مثل نزدیك ببینی چنین حكم نمی كردی. قرآن می گوید: وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اَللّهِ آنجا كه پای مجازات الهی در میان است و به مصلحت عامّه بشریت است، یك وقت دلسوزی تان گل نكند. سعدی می گوید:
ترحم با پلنگ تیزدندان
ستمكاری بود بر گوسفندان
خیلی عالی گفته. ترحم به یك پلنگ، قطع نظر از منطق، مصلحت و عقل و اراده، یك امر عاطفی است. فرض كنیم پلنگی است كه گوسفندان ما را خورده است. آیا باید او را مجازات كنیم یا رها نماییم؟ اگر نزدیك بین باشیم و فقط پلنگ را ببینیم، به او ترحم می كنیم و رهایش می نماییم. ولی اگر دوربین باشیم مجازاتش می كنیم. اگر جز این پلنگ، موجود دیگری در عالم نبود، این عاطفه عاطفه درستی بود. اما اگر چشم را باز كنیم و آن طرف تر را نگاه كنیم، می بینیم ترحم ما به این پلنگ مساوی است با قساوت نسبت به صدها گوسفند. عاطفه، دیگر سرش نمی شود كه این ترحم مستلزم قساوتهای دیگری است. عقل و مصلحت است كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 495
همه را با یكدیگر حساب می كند، پشت سر این عاطفه قساوتهایی را می بیند.
نظیر این، حرفی است كه راجع به مجازات دزدی می گویند كه دست دزد بریدن قساوت است و با انسانیت و انسان دوستی جور در نمی آید. دزد اگر دزدی هم كرد دستش را نبُریم، بگذاریم باشد بعد تربیتش می كنیم! تربیتهایی كه نتیجه اش را همیشه در دنیا دیده ایم. این جور نیست. نتیجه اش همین است كه داریم می بینیم.

اگر قانون ابلاغ بشود كه بعد از این دست دزد از فلان جا بریده خواهد شد، دست یك دزد كه بریده بشود دیگر تخم دزدی برچیده می شود، در صورتی كه ما الآن می بینیم به خاطر دزدی چه جنایتها و آدمكشی ها می شود! یعنی خود دزدی مستلزم آدمكشی ها و جنایتهای خیلی فوق العاده می شود و شده است.
این مكتب می گوید ملاك و معیار اخلاقی بودن، عاطفه نیست بلكه عقل و اراده است. عاطفه هم باید در زیر فرمان عقل و اراده كار خودش را انجام بدهد و الاّ اگر عاطفه را به نام كار اخلاقی آزاد بگذارید، كار ضد اخلاقی انجام می دهد. در اخلاقی كه فلاسفه اسلامی روی آن زیاد تكیه می كنند، این مسئله هست كه اخلاق كامل اخلاقی است كه براساس نیرومندی عقل و نیرومندی اراده باشد و میلهای فردی، میلهای نوعی و اشتیاقها همه تحت كنترل عقل و اراده باشند. طبق این نظریه، قهرمان حقیقی اخلاق آن كسی است كه بر وجودش عقل و اراده حاكم است. و البته در وجود انسان عواطف غیر فردی هم زیاد وجود دارد ولی آنها چشمه هایی است در وجود انسان كه با كنترل عقل و اراده در جای خودش باز می شود. و لهذا انسانهای كاملِ اینچنین، گاهی كارهایی از آنها صادر می شود كه در نهایت رقّت عاطفی است و وقتی انسان روح اینها را در آن صحنه می بیند، می بیند از گل نازكتر و از نسیم لطیفتر است، ولی همان انسان را در جای دیگر با یك خشونتی می بینید كه كوه به آن خشونت نمی رسد. در یك جا سر صد نفر را مثل گوسفند و كمتر از گوسفند یكجا می بُرد و هیچ دلش تكان نمی خورد، و در جای دیگر با دیدن كوچكترین منظره ای آنچنان به خود می لرزد كه اصلاً قابل ضبط و كنترل نیست. مگر علی بن ابی طالب این جور نبود؟ اگر انسانی صرفا تحت تأثیر عاطفه خودش باشد، از آنجا كه عاطفه منطق ندارد و كور است، آن شخص باید در همه موارد همین جور باشد.

ولی وقتی كه چشمه عاطفه در وجودش در اختیار عقل و اراده است، در یك جا روحش لطافت و رقّت و عظمتِ این گونه نشان می دهد و در جای دیگر او را در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 496
نهایت خشونت می بینی كه هیچ تكان نمی خورد.
طبق این نظریه، اخلاق یعنی حكومت عقل و اراده بر وجود انسان به طوری كه تمام میلها (اعمّ از میلهای فردی و میلهای اجتماعی) در اختیار عقل و اراده باشد.

بنابراین «اخلاق» در این مكتب برمی گردد به حكومت عقل و حكومت اراده. اینكه عرض كردم این سخن نظر فلاسفه اسلامی است و نمی گویم نظر اسلام، بدین جهت است كه نظر اسلام یك مطلب است، نظر فلاسفه اسلامی مطلب دیگر. الزام نیست كه همیشه فلاسفه اسلامی در حرفهایی كه گفته اند توانسته باشند مسائل اسلامی را به طور كامل بیان كرده باشند. لااقل قسمتی از حقیقت را ممكن است گفته باشند، و من به نام اسلام عرض نمی كنم.
نظر سوم را هم اجمالاً عرض می كنم.

[1] - . نور/2
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است