نظریه وجدانی، اخلاق را نه عاطفه می داند آنچنان كه اخلاق هندی و اخلاق
مسیحی می دانند، و نه عقل و اراده می داند آنچنان كه آن فیلسوفان گفته اند، بلكه
اخلاق را عبارت می داند از الهامات وجدانی. كلمه «وجدان» را زیاد شنیده اید.
گروهی معتقدند كه خدای متعال نیرویی در درون انسان قرار داده است كه آن نیرو
غیر از عقل و عاطفه است، نیرویی است كه به انسان تكلیف الهام می كند؛ یعنی از
درون انسان به انسان فرمان می دهد می گوید چنین بكن، چنان نكن. این نیرو به
عقل مربوط نیست. عقل بیشتر یك امر اكتسابی است و این یك امر فطری است.
خدای متعال هر انسانی را با یك وجدان آفریده و آن وجدان در بسیاری از مسائل
- نه همه چیز را- به انسان الهام می كند. در كارهایی كه اسمش را كار اخلاقی
می گذاریم وجدان به انسان الهام می كند، می گوید این كار را بكن، آن كار را نكن.
كار اخلاقی كاری است كه از وجدان الهام گرفته شده باشد. كار طبیعی كاری است
كه به وجدان مربوط نیست، به طبیعت ارتباط دارد، مثل غذا خوردن، آب نوشیدن و
امثال اینها. ولی كار اخلاقی به طبیعت انسان ارتباط ندارد، به وجدان انسان ارتباط
دارد، به فرمانی است كه انسان از ضمیر خود می گیرد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 497