در
کتابخانه
بازدید : 617990تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران
Expand 1اخلاق چیست؟ 1اخلاق چیست؟
Expand 2فعل طبیعی و فعل اخلاقی 2فعل طبیعی و فعل اخلاقی
Expand 3نظریه عاطفی و نظریه فلاسفه اسلامی 3نظریه عاطفی و نظریه فلاسفه اسلامی
Collapse 4نظریه وجدانی 4نظریه وجدانی
Expand 5نظریه زیبایی 5نظریه زیبایی
Expand 6نظریه پرستش 6نظریه پرستش
Expand 7اخلاق اسلامی 7اخلاق اسلامی
Expand 8خود و ناخود8خود و ناخود
Expand 9خودشناسی 9خودشناسی
Expand 10بحرانهای معنوی و اخلاقی در عصر حاضر10بحرانهای معنوی و اخلاقی در عصر حاضر
Expand بخش دوم: تك سخنرانیهابخش دوم: تك سخنرانیها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مسئله دیگر آن بود كه میان كمال و سعادت تفكیك كرد. این خیلی اشتباه است.

كمال از سعادت منفك نیست. هركمالی خودش نوعی سعادت است، منتها سعادت یعنی خوشی منحصر به خوشیهای حسی نیست. به آقای كانت باید گفت: شما می گویید وقتی انسان با وجدانش مخالفت می كند، یك تلخی شدیدی در وجدان خودش احساس می كند. این راست است، ولی چطور وقتی انسان از وجدان اطاعت نمی كند احساس تلخی می كند اما وقتی اطاعت می كند نوعی مسرت و لذت، منتها مسرت و لذتی در سطحی خیلی بالاتر، عمیق تر، ریشه دارتر، لطیف تر،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 514
باقی تر و جاویدان تر احساس نمی كند؟ !
بنابراین به قول آقای كانت انسان اگر فرمان وجدان را اطاعت كند نیز احساس تلخی می كند، چون خودش گفت ما آن را از سعادت جدا می كنیم، پس كار سخت و دشواری است. فرمان وجدان را اگر اطاعت بكنیم احساس رنج می كنیم، احساس تكلیف به معنی كلفت و مشقت می كنیم، مخالفت هم بكنیم باز بدتر احساس رنج می كنیم. پس چه اطاعت كنیم و چه نكنیم در هر دو حال احساس رنج می كنیم. این معنی ندارد و چنین چیزی محال است، به دلیل اینكه انسان آنجا كه فرمان وجدان را مخالفت می كند رنج می برد و درد می كشد. به همین دلیل وقتی انسان ندای وجدان را اطاعت می كند غرق در نوعی خاص از مسرت و شادی می شود، یك نوع مسرت و شادی كه قابل توصیف نیست. آن كه ایثار می كند، بعد از ایثارش درونش به نوعی گلشن می شود. آن كه رنج خود و راحت یاران می طلبد، بعد از اینكه برای راحت دیگران رنجی متحمل می شود، در وجود خود نوعی مسرت و رضایت احساس می كند كه نظیر آن را انسان در هیچ لذت حسی درك نمی كند.
بوعلی برای همین مطلب در خاتمه اشارات بحثی باز كرده است تحت عنوان اینكه اشتباه است اگر ما لذت را منحصر به لذت حسی بدانیم. بعد مثالها ذكر می كند برای لذتهای معنوی غیر حسی. و در روان شناسی امروز هم این یك موضوع خیلی مشخصی است كه لذت برای انسان منحصر به لذت حسی نیست. لذت حسی لذتی است معمولاً عضوی، مربوط به یك محرّك خارجی، مثلاً غذایی تماس پیدا می كند با سطح زبان انسان و اعصاب آن تأثّر پیدا می كنند و لذتی پیدا می شود، یا لذتهای دیگری كه شامّه یا لامسه و یا سامعه درك می كنند. ولی یك سلسله لذتها هست كه مربوط به حواس نیست، مثل لذت قهرمانی. یك نفر قهرمان، بعد كه احساس كرد قهرمان است و بالادست همه قرار گرفته، احساس لذت می كند ولی این لذت موجب حسیِ خارجی ندارد، یعنی از یك عامل خارجی نیست. انسان از اینكه محبوب مردم باشد احساس لذت می كند. آن كسی كه احساس می كند جامعه او را دوست دارد و محبوب مردم است، از احساس محبوبیت احساس لذت می كند.

همچنین یك عالم از كشف یك حقیقت علمی احساس لذت می كند. درباره خواجه نصیرالدین طوسی نوشته اند كه وقتی مسائل برایش مشكل می شد، شروع می كرد به فكر كردن تا مسئله را حل می كرد. گاهی آن آخر شب، وقتی كه مسئله برایش حل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 515
می شد، چنان حالت وجدی به او دست می داد كه می گفت: اَیْنَ الْمُلوكُ وَ اَبْناءُ الْمُلوكِ مِنْ هذِهِ اللَّذَّةِ پادشاهان و شاهزادگان كجایند كه بیایند ببینند لذتی كه الآن من احساس می كنم بیشتر است یا لذتهایی كه آنها از امور حسی برده اند؟ !
سید محمّد باقر حجه الاسلام شب زفافش بود. تا موقعی كه باید پیش عروس می رفت، مقداری فاصله بود. رفت پرداخت به مطالعه. چنان در مطالعه غرق شد كه یادش رفت شب زفافش است. یك وقت صدای اذان را شنید. عروس بیچاره هم ناراحت شد، خیال كرد آقا او را نمی خواهد، دیده و نپسندیده. ناراحت شد. آمد و قسم خورد كه واللّه من چنان غرق در مطالعه شدم كه یادم رفت امشب شب عروسی ماست. این لذت، لذت علم است. اینها لذت حسی نیست.
بنابراین نمی شود مسئله لذت را از امور وجدانی جدا كرد. البته بیان علمی و فلسفی اش كه بوعلی و دیگران كرده اند جور دیگر است. به هر حال وقتی انسان از چیزی لذت می برد دلیل بر این است كه درونش می خواسته به چیزی برسد و به آن رسیده. همیشه لذت، از رسیدن پیدا می شود و الم و درد، از نرسیدن به كمالی كه انسان باید برسد. بنابراین تفكیك كمال از لذت- كه كم كم در فلسفه اروپا یك سخن رایجی شده كه آیا انسان باید طالب كمال باشد یا طالب سعادت و لذت- حرف درستی نیست. هر كمالی خواه ناخواه نوعی لذت به دنبال خود می آورد، ولو اینكه طالب كمال در وقتی كه دنبال كمال می رود فكر نمی كند كه دنبال لذت می رود، و دنبال لذت هم نمی رود. او كمال را برای خودِ كمال جستجو می كند ولی رسیدن به كمال، خود به خود برای انسان لذت می آفریند. این است كه این قسمت نظریه اش هم تا حد زیادی مخدوش است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است