مطلب سوم به عنوان مقدمه برای این بحث این است كه جمال و زیبایی از یك طرف
و جاذبه از طرف دیگر، عشق و طلب از طرف دیگر، حركت از طرف دیگر، ستایش
از طرف دیگر، اینها حقایقی هستند كه با یكدیگر توأمند، یعنی آنجا كه زیبایی
وجود پیدا می كند یك نیروی جاذبه ای هم هست. زیبا جاذبه دارد. آنجا كه زیبایی
وجود دارد، عشق و طلب در یك موجود دیگر وجود دارد، حركت و جنبش وجود
دارد، یعنی خود زیبایی موجب حركت و جنبش است. حتی به عقیده فلاسفه الهی
تمام حركتهایی كه در این عالم است حتی حركت جوهریه، و اساسی كه تمام قافله
عالم طبیعت را به صورت یك واحد جنبش و حركت درآورده است، مولود عشق
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 528
است: كَتَحْریكِ الْمَعْشوقِ لِلْعاشِقِ وَ تَحْریكِ الْمُعَلِّلِ لِلْمُتَعَلِّلِ
[1]. چنین چیزی
می گویند. در این زمینه سخن بسیار است. وحشی بافقی شعرهایی دارد راجع به
«میل» كه میل و جاذبه در تمام ذرات عالم وجود دارد. بعد می گوید فیلسوفان این
را عشق می نامند. به هرحال هرجا كه زیبایی هست جاذبه وجود دارد، عشق و
طلب وجود دارد، حركت و جنبش وجود دارد، ستایش و تقدیس وجود دارد.
زیبایی به دنبال خودش ستایش و تقدیس می آورد.
[1] - . [مانند به حركت درآوردن معشوق عاشق را، و به حركت درآوردن علت معلول را. ]