سؤال دوم كه در اینجا مطرح است این است كه آیا زیبایی مطلق است یا نسبی؟
یعنی آیا آن چیزی كه زیباست فی حد ذاته زیباست قطع نظر از اینكه انسانی زیبایی
آن را درك كند یا درك نكند، مثل خیلی چیزها كه در عالم وجود دارد؟ مثلاً قله
دماوند وجود دارد و مرتفع ترین قله ها در این منطقه است، خواه انسانی در عالم
باشد كه آن را درك كند یا نباشد. آن فی حدذاته برای خودش وجود دارد. آیا
زیبایی در زیبا واقعا حقیقتی است كه وجود دارد یا یك رابطه مرموز است میان
ادراك كننده و ادراك شده؟ شما می بینید انسانی، شی ء یا انسان دیگری (معشوقش)
در نظرش فوق العاده زیباست و حال آنكه یك انسان دیگر او را زیبا نمی بیند. پس
معلوم می شود به قول این اشخاص، زیبایی حقیقت مطلقی نیست؛ یعنی ممكن است
یك انسان در نظر انسانی در نهایت زیبایی باشد، و همان انسان در نظر انسانهای
دیگر اصلاً زیبایی نداشته باشد. داستان معروف مجنون همین است. مجنون كه در
وصف لیلای خودش این همه شعر و غزل گفت، هارون الرشید خیال كرد لیلا لعبتی
است كه نظیر او در دنیا پیدا نمی شود. وقتی آن لیلای بدوی وحشی را از بیابان
آوردند، دید یك زن عادی سیاه سوخته ای است كه اصلاً هیچ قابل توجه نیست.
به مجنون گفت روزی عیبجویی
كه پیدا كن به از لیلی نكویی
كه لیلی گرچه در چشم تو حوری است
به هر عضوی ز اعضایش قصوری است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 527
چو مجنون این سخن بشنید آشفت
در آن آشفتگی خندان شد و گفت
تو مو بینیّ و مجنون پیچش مو
تو ابرو او اشارتهای ابرو
اگر در كاسه چشمم نشینی
بجز از خوبی لیلی نبینی
همان نسبیت در زیبایی را بیان می كند؛ یعنی برای او زیباست، برای كس دیگر
زیبا نیست. این هم خودش مسئله ای است كه می گویند برخلاف آنچه انسانها خیال
می كنند كه زیبایی عشق می آفریند، برعكس است: عشق، زیبایی می آفریند؛ یعنی
اول زیبایی وجود ندارد كه بعد در اثر زیبایی، عشق ایجاد بشود؛ اول عشق وجود
پیدا می كند و بعد عشق زیبایی را خلق می كند. البته این یك نظر افراطی است.
نمی شود وجود زیبایی را در خارج بكلی انكار كرد.
حال آیا زیبایی، مطلق است یا نسبی؟ باز هم برای بحث ما ضرورتی ندارد كه
ما این مطلب را حتما تحقیق كنیم كه آیا زیبایی یك حقیقت مطلق است یا یك
حقیقت نسبی. قدر مسلّم این است كه در خارج، چیزی به نام زیبایی وجود دارد.
این جور نیست كه زیبایی صددرصد مخلوق عشق، و عشق حقیقتی گزاف باشد كه
همین جور یك جا پیدا می شود، بلكه زیبایی حقیقتی است. گیرم حقیقت نسبی هم
باشد، باز خودش حقیقتی است.