گفتیم كه در اسلام از یك طرف توصیه شده به جهاد و مبارزه با نفس، بلكه به
میراندن نفس: موتوا قَبْلَ اَنْ تَموتوا پیش از آنكه بمیرید، بمیرید، نفس امّاره را
بمیرانید؛ و از طرف دیگر توصیه هایی است سراسر كرامت نفس، عزت نفس،
نفاست نفس، حرّیت نفس و غیره. آیا انسان دارای دو نفس یعنی دارای دو خود
است؟ دارای دو خویشتن است؟ دو خود دارد كه یك خود را وظیفه دارد بمیراند و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 568
خود دیگر را وظیفه دارد محترم و مكرّم بشمارد و عزیز بدارد؟ اگر این طور باشد،
پس باید آنچه را كه روان شناسی می گوید «تعدد شخصیت» به معنی واقعی آن
بپذیریم؛ یعنی قبول كنیم كه هركس در واقع دو «خود» است، دو «من» است، دو
«شخص» است. قطعا مقصود این نیست. در واقع در یك كالبد دو منِ مجزا وجود
ندارد، دو شخص وجود ندارد.
یك فرض این است كه در انسان دو شخص وجود دارد، دو من وجود دارد، دو
خویشتن در مقابل یكدیگر وجود دارد. از ایندو یكی را باید ضعیف كرد و میراند،
دیگری را باید محترم شمرد. این جور كه نیست. فرض دیگر این است كه انسان
دارای دو «خود» است اما نه به این معنی كه دو خود اصیل، دو «من» در كنار
یكدیگرند، بلكه یك خود واقعی و یك خود پنداری كه آن ناخود است ولی انسان
ناخود را خود خیال می كند. مگر چنین چیزی امكان دارد؟ می گویند بله؛ آنجا كه
گفته اند با «خود» باید مبارزه كرد، آن خود، خود خیالی و پنداری است، آن چیزی
است كه خیال می كنی تو آن هستی ولی تو آن نیستی. یك خود واقعی و اصیل است
كه خود حقیقی، اوست. خود پنداری را باید میراند تا خود حقیقی و اصیل در انسان
از پشت پرده ها ظاهر بشود. آیا این جور است؟ خیر.
همین را به تعبیر دیگری هم می توانیم بگوییم: یك خود، خود اصلی است و
خود دیگر خود فرعی و طفیلی.