وَ لِلّهِ اَلْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ [1].
بحث در اطراف این مطلب بود كه قداستهای اخلاقی و به عبارت دیگر گرایشهای
انسان به خُلقهای مقدس، از مقوله پرستش است و توضیحاتی دادیم. اكنون
می خواهیم بحثی درباره خصوص اخلاق اسلامی با توجه به كتاب و سنت و كلمات
پیشوایان دین ایراد بكنیم. قبلاً این مطلب را عرض كردم كه این بحث كه آیا اخلاق
از چه مقوله ای است، صرفا یك بحث نظری نیست. هر صاحب نظریه ای ناچار
معتقد است كه در تعلیم و تربیت های اخلاقی باید دست روی نقطه ای گذاشت. آن
كه مثلاً اخلاق را از مقوله عاطفه می داند ناچار تكیه اش روی عاطفه است و بس، و
آن كه از مقوله اراده می داند دست روی نقطه دیگری می گذارد، و آن كه از مقوله
وجدان می داند دست روی نقطه دیگری، و همین جور. حالا می خواهیم بفهمیم كه
در اخلاق اسلامی بیشتر دست روی چه نقطه ای گذاشته شده است. ما اگر به قرآن
كریم و كلمات پیشوایان دین، به نهج البلاغه و سایر منابع و مدارك اسلامی مراجعه
كنیم، درمی یابیم كه در اخلاق اسلامی بیشتر انگشت روی چه نقطه ای در روح
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 556
انسان گذاشته شده است.