از نظر اسلامی این مسئله حل شده است. از نظر اسلامی در عین اینكه انسان یك
حیوان است مانند هر حیوان دیگر، در عین حال به تعبیر قرآن نفخه ای از روح الهی
در او هست، لمعه ای از ملكوت الهی و نوری ملكوتی در وجود انسان هست. «منِ»
واقعی یك انسان آن «من» است. انسان «من» حیوانی هم دارد، ولی من حیوانی در
انسان من طفیلی است، منِ اصیل نیست. من اصیل در انسان همان من ملكوتی
انسان است
[1]؛ یعنی آنچه در یك حیوان، من واقعی و حقیقی آن حیوان را تشكیل
می دهد، در انسان من طفیلی اوست. من می خورم، من می آشامم، من می خوابم،
حتی من می روم، اینها همه به یك «من» وابسته است، اما اینها درجات پایین این
من است. همین من: من می خورم، من می آشامم، من تشنه می شوم، من گرسنه
می شوم و. . . در عین حال: من فكر می كنم، من خدا را یاد می كنم، من دوست دارم كه
دیگران را بر خود مقدم بدارم؛ همه اینها یك «من» است. اما این «من» درجاتی
دارد. آنجا كه «من» از آن حرفهای خیلی عالی می گوید، آن درجه عالی «منِ» انسان
است كه دارد حرف می زند، و آنجا كه از این مسائل حیوانی صحبت می كند درجات
پایین آن است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 576
[1] - . فلاسفه بحثی دارند در باب «ماده و صورت» كه می گویند حقیقت هر موجودی همان فعلیت اخیر آن موجود است و غیر از آن هرچه هست جزء حقیقتش نیست و در فعلیتش دخالت ندارد. بحثی فلسفی است و فعلاً آن را طرح نمی كنم.