می آییم سراغ بدن خودمان. بدن ما هم یك جریان دائم است، از سلولها گرفته تا
اتمها و آن ذراتی كه اتم راتشكیل می دهد. بعضی از سلولهای بدن دائما می میرند و
بجای آنها سلولهای نو می آید. آنهایی هم كه نمی میرند، بدنشان دائما در حال عوض
شدن است؛ یعنی به نظر دقیق، حتی بدن یك ساعت پیش با بدن حالا فرق دارد.
قدما می گفتند بدن هفت سال یك بار عوض می شود. ولی با نظر دقیق، حتی بدنِ
یك ساعت پیش عین بدن این ساعت نیست، تا چه رسد به بدن یك سال پیش. در
یك آدمِ مثلاً هشتاد ساله، بدنِ هشتاد سال پیش تا حال به یك معنی آنا فآنا عوض
شده، و اگر خیلی مصالحه بكنیم باید بگوییم چندین بار عوض شده است. ولی
«من» چطور؟ آیا «من» عوض شده است؟ اگر سن من پنجاه سال باشد آیا منِ امروز
همان من پنجاه سال پیش است واقعا و حقیقتا؟ یا اینكه من خیال می كنم من آن
«من» هستم، آن «من» رفته و یك «من» دیگر آمده؟ پاسخ این است: بدن كه
طبیعت است دائما در حال عوض شدن است ولی «من» تكامل و افزونی پیدا می كند
اما عوض نمی شود و «من» دیگری بجای او نمی آید.