دیگری مَثَل آورده بود كه در افسانه های قدیم آمده است كه یك جادوگر، جنّی را
تسخیر و در شیشه كرده بود و درِ شیشه را هم بسته بود. هر وقت دلش می خواست،
این جن را از شیشه بیرون می آورد، از آن استفاده می كرد (كارهای خیلی شگفت و
عجیب) . كارش كه تمام می شد، فورا جن را تو شیشه می كرد و درِ آن را می بست. او
شاگردی داشت كه آرزو داشت مثل استادش بشود و از این جن استفاده كند.
كوشش كرد و دور از چشم استاد رمز درآوردن این جن از شیشه و رمز استخدام او
را به دست آورد. یك روز در غیبت استاد جن را از شیشه درآورد و از آن استفاده
كرد. خواست جن را تو شیشه كند، دیگر رمز تو شیشه كردنش را بلد نبود، نتوانست
آن را تو شیشه كند، به شرش گیر كرد، و چون دیگر نمی توانست جن را استخدام كند
جن او را استخدام كرده بود. نوشته بود این، مَثَل ماشین است. بشر ماشین را تولید
كرده است اما از عهده كنترلش بیرون نمی آید.
ولی همین است كه ما قبول نداریم و می گوییم مسئله، مسئله دیگر است.