در
کتابخانه
بازدید : 617851تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران
Collapse بخش دوم: تك سخنرانیهابخش دوم: تك سخنرانیها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
نظریه دیگری در اینجا هست نزدیك به این نظریه كه از افلاطون است. آن هم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 641
می گوید اخلاق از مقوله زیبایی است. لازم است توضیحی برایتان عرض بكنم:
در كتاب عدل الهی ذكر كرده ایم كه عدل را سه جور تعریف می كنند: یكی برابری، دیگر اِعْطاءُ كُلِّ ذی حَقٍ ّ حَقَّهُ [1]و سوم توازن و هماهنگی. اگر تعریف سوم را در نظر بگیریم كه توازن و هماهنگی است، عدل مساوی می شود با زیبایی، چون زیبایی نوعی توازن است [2]. افلاطون معتقد بوده است كه قوا و استعدادهایی كه در انسان هست گوناگون است. راست می گوید. غیر افلاطون هم این حرف را گفته اند.

در انسان استعدادهای طبیعی هست، استعدادهای مافوق طبیعی هست، استعدادهای حسی هست، استعدادهای عقلی هست. گفته است همین طور كه انسان از ناحیه بدن اگر اعضایش متناسب باشد زیباست، از نظر روح و روان نیز اگر قوا و استعدادهای خود را طوری تربیت كند كه متوازن باشد (هر قوّه ای از قوّه ها را در آن حد معینی كه دارد اشباع كند، نه بیشتر و نه كمتر، و جلو افراط و تفریط را بگیرد) زیباست.
می بینید در كتب اخلاق ما روی افراط و تفریط، زیاد بحث می كنند و بعد می گویند اخلاق خوب اخلاق حد وسط است. افلاطون هم می گوید «حد وسط» ولی نظرش بیشتر به زیبایی است. می گوید: انسانِ متعادل الاخلاق و متعادل القوا و متناسب القوا. انسانی كه همه چیز را- از نظر روحی- در حد خودش دارد نه بیشتر و نه كمتر، از نظر روحی زیباست. اخلاقی شدن یعنی زیبایی روحی و معنوی كسب كردن. می گوید: اندام ظاهری و جسمانی در اختیار ما نیست و در رحم مادر تكمیل شده. آنچه كه در اختیار ما هست اندام روحی است. انسان از نظر جسم، بالفعل به این دنیا می آید. از شكم مادر كه متولد می شود از نظر جسم بالفعل است، یعنی اندامش تمام شده به دنیا می آید منتها رشد می كند، ولی تمامْ اندام به این دنیا می آید.

اما از نظر روح یك مرحله عقب تر است؛ یعنی عالم دنیا برای روح انسان حكم عالم جنین را دارد برای بدن انسان. ملاصدرا هم این تعبیر را می كند كه عالم دنیا برای روح نظیر عالم رحم است برای جنین. اندام روح در اینجا ساخته می شود. تفاوت دیگر این است كه اندام بدن كه در جنین ساخته می شد به اختیار ما نبود؛ ما قدرت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 642
نداشتیم كه خودمان را در رحم سفید بكنیم یا سیاه، پسر بكنیم یا دختر، زشت بكنیم یا زیبا. تكلیفی هم نداشتیم. ولی در این دنیا اختیار با ماست، قلم قضا و لوح قدر در اختیار ماست كه چهره و اندام روانی خودمان را ترسیم كنیم و طرح وجودی خودمان را در همین دنیا بریزیم و خودمان را بسازیم. (البته اینها مال افلاطون نیست، دنبال حرفش دارم می گویم. او فقط به همان مسئله زیبایی تكیه كرده است. ) پس این ما هستیم كه باید خودمان را بسازیم. چگونه بسازیم؟ چگونه از نظر روانی و روحی به زیباترین وجه بسازیم؟ ما مكلّف هستیم كه خودمان، خودمان را زیبا بسازیم و هرطور كه در اینجا ساختیم در جهان دیگر به همان گونه محشور می شویم. در اخبار و احادیث در ذیل آیه كریمهیَوْمَ یُنْفَخُ فِی اَلصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً [3] (مردم فوج فوج و گروه گروه محشور می شوند) خوانده اید كه می فرمایند: فقط یك گروه به صورت انسان محشور می شوند، چون در آنجا مردم بر اساس نیّات و باطنشان [محشور می گردند] یعنی صورت و ظاهرشان تابع ملكات و باطنشان است. اشخاص صالح به صورت انسان محشور می شوند چون انسان واقعی هستند، و انسانهای دیگر یكی به صورت میمون، یكی به صورت خرس، یكی به صورت سگ، یكی به صورت مورچه، یكی به صورت گربه محشور می شود و بعضی به صورتی كهجَعَلَ مِنْهُمُ اَلْقِرَدَةَ وَ اَلْخَنازِیرَ [4]به هیچ حیوانی شبیه نیست، برای اینكه خودش را این گونه ساخته است.
پس این مطلبی كه به مناسبت حرف افلاطون گفتیم جای شك نیست كه انسان در این جهان خودش باید خودش را بسازد و مكلّف است كه خودش را بسازد. در این فلسفه جدیدی كه در عصر ما هست به نام «اگزیستانسیالیسم» یك اصطلاحی مطرح است كه از نظر لفظ با اصطلاح ما یكی است، از نظر معنا دوتا، ولی معنایی كه گفته اند ما در جای دیگر گفته ایم. آن اصطلاح، اصالت وجود و اصالت ماهیت است. می گویند ما طرفدار اصالت وجود هستیم ولی مقصودشان این است كه انسان خودش باید ماهیت خودش را طرح كند، وجود انسان بر ماهیتش مقدم است؛ یعنی هركسی ماهیت خودش را خودش باید بسازد كه من چه ماهیتی باید داشته باشم و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 643
تا اینجا حرف درستی است [5].
افلاطون كه معتقد است اخلاق از مقوله زیبایی است، می گوید اگر انسان مجموع استعدادهایی را كه خداوند متعال به او عنایت كرده است به طور متناسب و متعادل و متوازن، بدون افراط و تفریط پرورش بدهد كه هر قوّه ای را در حد خودش و به اندازه خودش- و این اندازه را از خود متن خلقت انسان می شود دریافت كرد- و آن مقدار پرورش بدهد كه باید و نه بیشتر و نه كمتر، آنوقت ما انسانی می شویم از نظر روحی و روانی زیبا. چرا شما به بعضی افراد ارادت پیدا می كنید؟ ارادت چیست؟ شما می بینید مثلاً یك جوان 25 ساله ای كه آن شور جوانی اش است و از نظر سن وقتی است كه دنبال كارهای شهوانی خودش برود مرید یك پیرمرد 80 ساله و 90 ساله می شود كه از نگاه كردن به صورت او لذت می برد. مرحوم آقای بروجردی رضوان اللّه علیه را همه دیده بودید. واقعا یك مردی بود كه انسان وقتی نگاهش می كرد لذت می برد. یك پیرمرد 90 ساله بود. آن جاذبه ای كه یك پیرمرد 90 ساله یك جوان 25 ساله را به دنبال خودش می كشاند كه نامش ارادت است چیست؟ تشخیص نوعی زیبایی در روح اوست كه این كشش را ایجاد می كند. خود پیغمبر اكرم چگونه بود؟ او جمع كرده بود میان زیبایی ظاهری و معنوی، و حد اعلای زیبایی معنوی را داشت. ابن ابی الحدید نقل می كند كه كفار قریش در مكه مسلمین را «صُباة» می گفتند. صباة از ماده صَبْوَة به معنی عشق است، یعنی واله ها.

می گفتند اینها عاشق این مرد هستند. اینقدر مرید و مجذوب پیغمبر اكرم بودند كه اینها را صُباة می نامیدند. آن چیست؟ یك چیزی در او هست غیر از مسئله جسم [كه انسان [6]] مجذوب او می شود. افلاطون هم معتقد است كه اخلاق از مقوله زیبایی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 644
است ولی آن نظری كه قبل از این نظر عرض كردم و معتقد بود كه اخلاق از مقوله زیبایی است می گفت زیباییِ فعل، حسن و قبح ذاتی در افعال. می گفت فعلها بعضی ذاتا زیبا هستند بعضی نازیبا. انسانِ زیبا آن است كه مطلوبش زیبا باشد. انسان از آن جهت زیبا بود كه طالب فعل زیبا بود و انسان از آن جهت نازیبا می شد كه طالب فعل نازیبا بود. ولی این نظر می گوید اصلاً مركز زیبایی خود روان انسان است. فعل از آن جهت زیبا می شود كه از روان زیبا پیدا بشود و فعل از آن جهت نازیبا می شود كه از روان نازیبا پیدا بشود. بنابراین كانون زیبایی، خود روان انسان است. این هم یك نظریه در باب معیار اخلاقی كه فعل اخلاقی یعنی فعلی كه از یك روح متعادل و متوازن پیدا شده باشد.
یك معیار دیگر هم عرض بكنم. در جلسه آینده [7]تقریبا قضاوت نهایی را درباره اینها- ان شاء اللّه- می كنیم. در این جلسه ما فقط نظریات را طرح می كنیم.

[1] - . [حق هر صاحب حقی داده شود. ]
[2] - . در كتاب جامع السعادات، مرحوم نراقی بحثی راجع به عدل از آن جهت كه عدل از مقوله زیبایی است می كند.
[3] - . نبأ/18 [آن روزی كه در صور بدمند و گروه گروه به محشر درآیید. ]
[4] - . مائده/60 [آنان را به بوزینه و خوك مسخ نمود. ]
[5] - . [چند دقیقه از ابتدای جلسه بعد كه در همین موضوع بوده است در دست بود كه عینا ذكر می شود: ]
این فلسفه، مفهوم اصالت وجود را می دهد. اگزیستانسیالیسم یعنی مكتب طرفدار اصالت وجود، البته در انسان. این «اصالت وجود» كه در اینجا گفته می شود با اصالت وجودی كه ما در فلسفه خودمان می گوییم دوتاست. آن یك مطلب است، این مطلب دیگری است. آن در كل جهان است، این اختصاص به انسان دارد. و بعلاوه در خود انسان هم باز این یك مفهوم خاصی است كه ما از این مفهوم خاص به اصالت وجود تعبیر نمی كنیم، نام دیگر رویش می گذاریم. این اصالت وجود كه سارتر می گوید، در مقابل اصالت ماهیتی كه انكار می كنند این است كه می گویند هر موجودی غیر از انسان- از جماد و نبات و حیوان- ماهیت و ذاتش بر هستی اش [تقدم دارد. ]
[6] - . [حدود یك دقیقه نوار افتادگی دارد. ]
[7] - . [نوار جلسه بعد متأسفانه موجود نیست. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است