یكی از موارد اختلاف مهم میان عرفا و غیر عرفا خصوصاً فقها، نظریه ی خاص عرفا
درباره ی شریعت و طریقت و حقیقت است.
عرفا و فقها متفق القول اند كه شریعت یعنی مقررات و احكام اسلامی مبنی بر یك
سلسله حقایق و مصالح است. فقها معمولاً این مصالح را به اموری تفسیر می كنند كه
انسان را به سعادت یعنی حد اعلای ممكن استفاده از مواهب مادی و معنوی
می رساند. ولی عرفا معتقدند كه همه ی راهها به خدا منتهی می شود و همه ی مصالح و
حقایق از نوع شرایط و امكانات و وسایل و موجباتی است كه انسان را به سوی خدا
سوق می دهد.
فقها همین قدر می گویند: در زیر پرده ی شریعت (احكام و مقررات) یك سلسله
مصالح نهفته است و آن مصالح به منزله ی علل و روح شریعت به شمار می روند؛ تنها
وسیله ی نیل به آن مصالح، عمل به شریعت است. اما عرفا معتقدند كه مصالح و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 33
حقایقی كه در تشریع احكام نهفته است از نوع منازل و مراحلی است كه انسان را
به مقام قرب الهی و وصول به حقیقت سوق می دهد.
عرفا معتقدند كه باطن شریعت راه است و آن را «طریقت» می خوانند، و پایان
این راه «حقیقت» است یعنی توحید به معنی ای كه قبلاً به آن اشاره شد كه پس از
فنای عارف از خود و انانیّت خود دست می دهد. این است كه عارف به سه چیز
معتقد است: شریعت، طریقت، حقیقت؛ معتقد است كه شریعت وسیله یا پوسته ای
است برای طریقت، و طریقت پوسته یا وسیله ای برای حقیقت.
فقها طرز تفكرشان درباره ی اسلام همان است كه در بخش درسهای كلام شرح
دادیم؛ معتقدند كه مقررات اسلامی در سه بخش خلاصه می شود:
اول بخش اصول عقاید كه كلام عهده دار آن است. در مسائل مربوط به اصول
عقاید لازم است انسان از راه عقل، ایمان و اعتقاد تزلزل ناپذیر داشته باشد.
دوم بخش اخلاق. در این بخش دستورهایی بیان شده است كه وظیفه ی انسان را
از نظر فضایل و رذایل اخلاقی بیان می كند و علم اخلاق عهده دار بیان آن است.
بخش سوم بخش احكام است كه مربوط به اعمال و رفتار خارجی انسان است و
فقه عهده دار آن است.
این سه بخش از یكدیگر مجزا هستند. بخش عقاید مربوط است به عقل و فكر،
بخش اخلاق مربوط است به نفس و ملكات و عادات نفسانی، بخش احكام مربوط
است به اعضا و جوارح.
ولی عرفا در بخش عقاید، صِرف اعتقاد ذهنی و عقلی را كافی نمی دانند؛ مدعی
هستند كه به آنچه باید ایمان داشت و معتقد بود، باید رسید و باید كاری كرد كه
پرده ها از میان انسان و آن حقایق برداشته شود. و در بخش دوم- همچنان كه قبلاً
اشاره شد- اخلاق را كه هم ساكن است و هم محدود، كافی نمی دانند؛ به جای
اخلاق علمی و فلسفی، سیر و سلوك عرفانی را كه تركیب خاص دارد پیشنهاد
می كنند. و در بخش سوم ایراد و اعتراضی ندارند، فقط در موارد خاصی سخنانی
دارند كه احیاناً ممكن است بر ضد مقررات فقهی تلقی شود.
عرفا از این سه بخش به «شریعت» و «طریقت» و «حقیقت» تعبیر می كنند و
معتقدند كه همان گونه كه انسان واقعاً سه بخش مجزا نیست (یعنی بدن و نفس و عقل
از یكدیگر مجزا نیستند، بلكه در عین اختلاف با یكدیگر متحدند و نسبت آنها با
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 34
یكدیگر نسبت ظاهر و باطن است) شریعت و طریقت و حقیقت نیز اینچنین اند،
یعنی یكی ظاهر است و دیگری باطن و سومی باطنِ باطن، با این تفاوت كه عرفا
مراتب وجود انسان را بیش از سه مرتبه و سه مرحله می دانند، یعنی به مراحل و
مراتبی ماورای عقل نیز معتقدند و ان شاء اللّه بعداً توضیح خواهیم داد.