در
کتابخانه
بازدید : 152848تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
العارف یرید الحق الاول لا لشی ء غیره و لا یؤثّر شیئاً علی عرفانه و تعبّده له فقط لأنه مستحقّ للعبادة و لأنها نسبة شریفة الیه لا لرغبة او رهبة.

عارف، حق (خدا) را می خواهد نه برای چیزی غیر حق و هیچ چیزی را بر معرفت حق ترجیح نمی دهد، و عبادتش حق را تنها، به خاطر این است كه او شایسته ی عبادت است و بدان جهت است كه عبادت رابطه ای است شریف فی حد ذاته نه به خاطر میل و طمع در چیزی یا ترس از چیزی.

مقصود این است كه عارف از نظر هدف «موحّد» است، تنها خدا را می خواهد.

ولكن او خدا را به واسطه ی نعمتهای دنیوی و یا اخروی اش نمی خواهد، زیرا اگر چنین باشد مطلوب بالذات او این نعمتهاست و خدا مقدمه و وسیله است، پس معبود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 71
و مطلوب حقیقی همان نعمتها هستند و در حقیقت معبود و مطلوب حقیقی نفس است، زیرا آن نعمتها را برای ارضای نفس می خواهد.

عارف هرچه را بخواهد به خاطر خدا می خواهد. او اگر نعمتهای خدا را می خواهد از آن جهت می خواهد كه آن نعمتها از ناحیه ی اوست و عنایت اوست، كرامت و لطف اوست. پس غیر عارف، خدا را به خاطر نعمتهایش می خواهد و عارف نعمتهای خدا را به خاطر خدا می خواهد.

اینجا پرسشی پیش می آید كه اگر عارف خدا را برای چیزی نمی خواهد پس چرا او را عبادت می كند؟ مگر نه این است كه هر عبادتی برای منظوری است؟ شیخ پاسخ می دهد كه هدف عارف و انگیزه ی عارف بر عبادت یكی از دو چیز است:

یكی شایستگی ذاتی معبود برای عبادت؛ یعنی از آن جهت او را عبادت می كند كه او شایسته ی عبادت است، نظیر اینكه انسان كمالی در شخص یا شیئی می بیند و او را مدح و ستایش می كند. اگر بپرسند انگیزه ی تو از این ستایش چیست؟ این ستایش برای تو چه فایده ای دارد؟ می گوید: من به طمع فایده ای از این شخص یا از این شی ء ستایش نكردم، فقط از آن جهت ستایشش كردم كه او را بحق لایق ستایش دیدم. همه ی تحسینهای قهرمانان در هر رشته ای از این قبیل است.

هدف دیگر عارف از عبادت، شایستگی خود عبادت یعنی شرافت و حسن ذاتی عبادت است. عبادت از آن جهت كه نسبت و ارتباطی است میان بنده و خدا، كاری است در خور انجام دادن. پس لازم نیست كه الزاماً هر عبادتی به خاطر طمعی یا ترسی باشد.

جمله ی معروفی كه از علی علیه السلام نقل شده است كه: اِلهی ما عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نارِكَ وَ لا طَمَعاً فی جَنَّتِكَ بَلْ وَجَدْتُكَ اَهْلاً لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُكَ [1]عبادت به خاطر شایستگی معبود را بیان می كند.

عرفا روی این مطلب زیاد تكیه می كنند كه اگر هدف و مطلوب انسان در زندگی و یا در خصوص عبادات، غیر از ذات حق چیزی باشد نوعی شرك است. عرفان صددرصد بر ضد این شرك است. در این زمینه سخنهای لطیف بسیار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 72
گفته اند. ما در اینجا به تمثیلی عالی و لطیف كه سعدی در بوستان ضمن داستانی از محمود غزنوی و اَیاز آورده است قناعت می كنیم:

یكی خرده بر شاه غزنین گرفت
كه حسنی ندارد ایازای شگفت
گلی را كه نه رنگ باشد نه بو
دریغ است سودای بلبل بر او
به محمود گفت این حكایت كسی
بپیچید ز اندیشه بر خود بسی
كه عشق من ای خواجه بر خوی اوست
نه بر قدّ و بالای دلجوی اوست
شنیدم كه در تنگنایی شتر
بیفتاد و بشكست صندوق دُر
به یغما ملك آستین برفشاند
وزآنجا به تعجیل مركب براند
سواران پی درّ و مرجان شدند
ز سلطان به یغما پریشان شدند
نماند از وُشاقان گردنفراز
كسی در قفای ملك جز ایاز
چو سلطان نظر كرد او را بدید
ز دیدار او همچو گل بشكفید
بگفتا كه ای سنبلت پیچ پیچ
ز یغما چه آورده ای؟ گفت هیچ
من اندر قفای تو می تاختم
ز خدمت به نعمت نپرداختم
سعدی پس از آوردن این داستان، منظور اصلی خود را این طور بیان می كند:

گر از دوست چشمت به احسان اوست
تو در بند خویشی نه در بند دوست
خلاف طریقت بود كاولیا
تمنّا كنند از خدا جز خدا

[1] [خدایا من تو را از ترس آتشت و یا به طمع بهشتت عبادت نكردم، بلكه تو را شایسته ی عبادت یافتم و عبادت كردم. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است