در
کتابخانه
بازدید : 489724تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand انسان معیوب و انسان سالم انسان معیوب و انسان سالم
Collapse لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی
Expand درد انسان از دیدگاههای مختلف درد انسان از دیدگاههای مختلف
Expand درد خداجویی در انسان درد خداجویی در انسان
Expand اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (1) نقد و بررسی مكتب عرفان (1)
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (2) نقد و بررسی مكتب عرفان (2)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2)
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ما اگر علی را الگو و امام خود بدانیم، یك انسان كامل و یك انسان متعادل و یك انسانی را كه همه ی ارزشهای انسانی به طور هماهنگ در او رشد كرده است [پیشوای خود قرار داده ایم. ] .

وقتی شب می شود و خلوت شب فرا می رسد، هیچ عارفی به پای او نمی رسد.

آن روح عبادت كه جذب شدن و كشیده شدن به سوی حق و پرواز به سوی خداست، با شدت در او رخ می دهد، مثل آن حالتی كه انسان در مطلبی داغ می شود؛ مثلاً وقتی در حالت جنگ و دعوا و ستیز است، چاقو قسمتی از بدنش را می بُرد و یك تكه گوشت از بدنش به طرفی انداخته می شود ولی آنچنان توجهش متمركز مبارزه است كه احساس نمی كند یك قطعه گوشت از بدنش جدا شده است. علی در حال عبادت چنان گرم می شود و آن عشق الهی چنان در وجودش شعله می كشد كه اصلاً گویی در این عالم نیست. خودش گروهی را این طور توصیف می كند:

هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلی حَقیقَةِ الْبَصیرَةِ وَ باشَروا روحَ الْیَقینِ وَ اسْتَلانوا مَا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 122
اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفونَ وَ اَنِسوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجاهِلونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیا بِاَبْدانٍ اَرْواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْاَعْلی [1].

با مردم اند و با مردم نیستند؛ در حالی كه با مردم اند، روحشان به عالیترین [محل ] وابسته است. در حال عبادت تیر را از بدنش بیرون می آورند ولی او آنچنان مجذوب حق و عبادت است كه متوجه نمی شود، حس نمی كند. آنچنان در محراب عبادت می گرید و به خود می پیچد كه نظیرش را كسی ندیده است.

روز كه می شود، گویی اصلاً این آدم آن آدم نیست. با اصحابش كه می نشیند، چنان چهره اش باز و خندان است [2]كه از جمله ی اوصافش این بود كه همیشه قیافه اش باز و شكفته است. به قدری علی علیه السلام به اصطلاح خوش مجلس و حتی بذله گو بود كه عمروعاص وقتی علیه علی تبلیغ می كرد، می گفت: او به درد خلافت نمی خورد چون خنده روست، آدم خنده رو كه به درد خلافت نمی خورد؛ خلافت، آدم عبوس می خواهد كه مردم از او بترسند. این را هم خودش در نهج البلاغه نقل می كند: عَجَباً لِابْنِ النّابِغَةِ یَزْعُمُ لِاَهْلِ الشّامِ أنَّ فِیَّ دُعابَةً وَ اَنِّی امْرُوٌ تِلْعابَةٌ [3]. [از پسر نابغه تعجب می كنم كه ] می گوید علی خیلی با مردم خوش و بش می كند، خیلی شوخی می كند، مزّاح است.

با دشمن كه در میدان جنگ به صورت یك مجاهد روبرو می شود، باز چهره اش باز و خندان است كه درباره اش گفته اند:

هُوَ الْبَكّاءُ فِی الِْمحْرابِ لَیْلاً
هُوَ الضَّحاك اِذَا اشْتَدَّ الضَّرابُ
اوست كه در محراب عبادت، بسیار گریان و در میدان نبرد، بسیار خندان است [4] او چگونه موجودی است؟ او انسانِ قرآن است. قرآن چنین انسانی می خواهد:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 123
إِنَّ ناشِئَةَ اَللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً. `إِنَّ لَكَ فِی اَلنَّهارِ سَبْحاً طَوِیلاً [5]. شب را برای عبادت بگذار و روز را برای شناوری در زندگی و اجتماع. علی علیه السلام گویی شب یك شخصیت و روز شخصیتی دیگر است.

حافظ چون مفسر است و پیچ و تابهای قرآن را خوب درك می كند، با زبان رمزی خود همین موضوع را كه شب وقت عبادت و روز موقع حركت و رفتن به دنبال زندگی است، در اشعارش آورده است [6]:

روز در كسب هنر كوش كه می خوردن روز
دلِ چون آینه در زنگ ظلام اندازد
آن زمان وقت می صبح فروغ است كه شب
گرد خرگاه افق پرده ی شام اندازد [7]
علی علیه السلام روز و شبش این گونه است.

تعبیر «جامع الاضداد بودن» كه ما درباره ی انسان كامل می گوییم، صفتی است كه از هزار سال پیش علی علیه السلام با آن شناخته شده است. حتی خود سید رضی در مقدمه ی نهج البلاغه می گوید: مطلبی كه همیشه با دوستانم در میان می گذارم و اعجاب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 124
آنها را برمی انگیزم این موضوع است كه جنبه های گوناگون سخنان علی علیه السلام [به گونه ای است ] كه انسان در هر قسمتی از سخنان او كه وارد می شود، می بیند به یك دنیایی رفته است: گاهی در دنیای عُبّاد است و گاهی در دنیای زهّاد، گاهی در دنیای فلاسفه است و گاهی در دنیای عرفا، گاهی در دنیای سربازان و افسران است و گاهی در دنیای حكام عادل، گاهی در دنیای قضات است و گاهی در دنیای مفتی ها. علی علیه السلام در همه ی دنیاها وجود دارد و از هیچ دنیایی از دنیاهای بشریت غایب نیست.

صفی الدین حلّی- كه در قرن هشتم هجری می زیسته است- می گوید:

جُمِعَتْ فی صِفاتِكَ الْاَضْدادُ
فَلِهذا عَزَّتْ لَكَ الْاَنْدادُ
اضداد در تو یك جا جمع شده اند. بعد می گوید:

زاهدٌ حاكمٌ حلیمٌ شجاعٌ
ناسكٌ فاتكٌ فَقیرٌ جَوادٌ
حلیمی در نهایت درجه ی حلم و شجاعی در نهایت درجه ی شجاعت، خونریزی در نهایت درجه ی خونریزی- در جایی كه باید خون كثیفی را ریخت- و عابد هستی در منتهی درجه ی عبادت، فقیری و جواد! نداری و بخشنده هستی، نداری و آنچه به دستت می آید می بخشی كه:

قرار در كف آزادگان نگیرد مال
نه صبر در دل عاشق، نه آب در غربال
همین طور علی را توصیف می كند:

خُلْقٌ یُخْجِلُ النَّسیمَ مِنَ الْعَطَفِ
وَ بَأْسٌ یَذوبُ مِنْهُ الْجَمادُ [8]
اخلاق تو آنچنان لطیف و رقیق و آنچنان نازك است كه نسیم از لطافت این اخلاق شرمسار است، و آنچنان شجاعت و تهاجم و روح مجاهده ای داری كه سنگها و جمادات و فلزات در برابر آن آب می شوند. روح تو آن نسیم لطیف است یا این قدرت و صلابت و قوّت؟ تو چگونه موجودی هستی؟ ! .

پس انسان كامل یعنی انسانی كه قهرمان همه ی ارزشهای انسانی است، در همه ی میدانهای انسانیت قهرمان است.

ما چه درسی باید بیاموزیم؟ این درس را باید بیاموزیم كه اشتباه نكنیم كه فقط
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 125
یك ارزش را بگیریم و ارزشهای دیگر را فراموش كنیم. ما نمی توانیم در همه ی ارزشها قهرمان باشیم ولی در حدی كه می توانیم، همه ی ارزشها را با یكدیگر داشته باشیم؛ اگر انسان كامل نیستیم، بالاخره یك انسان متعادل باشیم. آن وقت است كه ما به صورت یك مسلمان واقعی در همه ی میدانها در می آییم. پس این، معنی انسان كامل و این هم نمونه ای از آن كه ان شاء اللّه در جلسه ی آینده بقیه ی مطلب را برای شما عرض می كنم
[1] نهج البلاغه ، حكمت 147
[2] برخلاف زهّاد و عبّاد ما كه وقتی زاهد و عابد می شوند، خاصیت زهدشان این است كه رویشان را ترش می كنند، عبوس می شوند و به همه ی مردم منت دارند.
[3] خطبه ی 82
[4] بَكّاء یعنی بسیار گریان و ضحّاك یعنی بسیار خندان.
[5] مزمل/6 و 7
[6] در این موضوع شعری از حافظ را برایتان مطرح می كنم، زیرا حافظ جزء كسانی است كه می خواهند آنان را وسیله ای برای گمراهی و انحراف جوانان قرار دهند. وقتی جوانان ببینند یك شخصیت خیلی بزرگ و شاعر هنرمند عالی كارش شرابخواری و هرزگی بوده، می گویند بنابراین ما هم برویم مثل حافظ بشویم، از او كه بهتر نیستیم؛ در صورتی كه اشعار حافظ، همه عرفان و معنی است و تمام شعرهایش به صورت رمز است. تاریخ این طور بیان كرده كه حافظ اساساً یك مرد عالم بوده نه شاعر، و تا دویست سال بعد از وفاتش عالمی شمرده می شد كه گاهی هم شعر می گفته است.

بعد از دویست سال جنبه های علمی او مغفولٌ عنه و فراموش شد و به صورت یك شاعر، معروف شد.

عالمی بود كه كارش تفسیر قرآن هم بود و اصلاً مفسر قرآن بود و معمولاً كتاب كشّاف زمخشری را تدریس می كرد. مردی بود عارف و مفسر و عالم، و اساساً در این عوالمی [كه برخی می گویند] نبوده است ولی زبان شعرش زبان رمز است.
[7] [استاد در حواشی خود بر دیوان حافظ (آیینه ی جام) در كنار این شعر چنین نوشته اند: «مقصود این است كه روز، وقت خلوت و حالات خاص نیست(إِنَّ لَكَ فِی اَلنَّهارِ سَبْحاً طَوِیلاً) ، شب است كه وقت خلوت و انس و فیض است: إِنَّ ناشِئَةَ اَللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً. وَ مِنَ اَللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسی أَنْ یَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً. بنابراین، این دو بیت در ردیف ابیاتی است كه از ذكر و ورد و مناجات و خلوت سحر یاد كرده است. » سپس استاد محل ابیات دیگر حافظ در این زمینه را مشخص كرده اند. ]
[8] [استاد پنج بیت از این شعر را در كتاب سیری در نهج البلاغه ، چاپ بیست و نهم، صفحه ی 44 آورده اند. تمام شعر پانزده بیت است كه طالبان می توانند به دیوان صفی الدین حلّی ، صفحات 88 و 89 مراجعه كنند. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است