در
کتابخانه
بازدید : 489937تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand انسان معیوب و انسان سالم انسان معیوب و انسان سالم
Collapse لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی
Expand درد انسان از دیدگاههای مختلف درد انسان از دیدگاههای مختلف
Expand درد خداجویی در انسان درد خداجویی در انسان
Expand اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (1) نقد و بررسی مكتب عرفان (1)
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (2) نقد و بررسی مكتب عرفان (2)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2)
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
آخرین ماه مبارك رمضانی كه بر علی علیه السلام گذشت یك ماه رمضان دیگری بود و صفای دیگری داشت. برای خاندان علی این ماه رمضان از همان روز اول توأم با دلهره و اضطراب بود، چون روش علی در این ماه با همه ی ماه رمضان های دیگر تفاوت داشت.

باز یكی از همان خصلتهای قهرمانی او را- كه در نهج البلاغه هست- در مقدمه ی این قسمت از عرایضم عرض می كنم. علی علیه السلام می فرماید: لَمّا اَنْزَلَ اللّه سُبْحانَهُ قَوْلَهُ:

«الم. `أَ حَسِبَ اَلنّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ» [1]عَلِمْتُ اَنَّ الْفِتْنَةَ لاتَنْزِلُ بِنا وَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَیْنَ اَظْهُرِنا وقتی این آیه نازل شد، فهمیدم كه بعد از پیغمبر فتنه ها و آزمایشهای بزرگی برای این امت پیش می آید. فَقُلْتُ: یا رَسولَ اللّه، ما هذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتی اَخْبَرَكَ اللّهُ تَعالی بِها؟ در عین حال سؤال كردم: یا رسول اللّه! مقصود از فتنه ای كه در این آیه آمده است چیست؟ فرمود: یا عَلِیُّ اِنَّ اُمَّتی سَیُفْتَنونَ مِنْ بَعْدی بعد از من امت من مورد امتحان و آزمایش قرار می گیرند. فَقُلْتُ: یا رَسُولَ اللّهِ! اَوَ لَیْسَ قَدْ قُلْتَ لی یَوْمَ اُحُدٍ حَیْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمینَ وَ حیزَتْ عَنِّی الشَّهادَةُ، فَشَقَّ ذلِكَ عَلَیَّ. . . .

وقتی علی علیه السلام شنید كه پیغمبر صلی الله علیه و آله می میرد و بعد از پیغمبر امتحانها و آزمایشها پیش می آید، به یاد امری در گذشته افتاد، فرمود: یا رسول اللّه! آن روزی كه در احد شهید شد آن كه شهید شد (هفتاد نفر از مسلمین شهید شدند كه در رأس
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 126
آنها جناب حمزة بن عبدالمطّلب قرار داشت و علی علیه السلام جزء قهرمانهای احد بود) و به فیض شهادت نائل شدند آنها كه نائل شدند، وَ حیزَتْ عَنِّی الشَّهادةُ و شهادت از من دور شد و از این فیض محروم ماندم و خیلی ناراحت شدم، به شما عرض كردم یا رسول اللّه! چرا این فیض از من گرفته شد [2]؟ فرمودید: اَبْشِرْ فَاِنَّ الشَّهادَةَ مِنْ وَرائِكَ اگر در اینجا شهید نشدی، عاقبت امر در راه خدا شهید خواهی شد. سپس پیامبر فرمود: اِنَّ ذلِكَ لَكَذلِكَ، فَكَیْفَ صَبْرُكَ اِذَنْ؟ [به تحقیق كه اینچنین است، پس ] صبر تو در شهادت چگونه خواهد بود؟ عرض كرد: لَیْسَ هذا مِنْ مَواطِنِ الصَّبْرِ وَ لكِنْ مِنْ مَواطِنِ الْبُشْری وَ الشُّكْرِ [3]یا رسول اللّه! نفرمایید كه چگونه صبر می كنی، بفرمایید چگونه سپاسگزار هستی؛ آنجا كه جای صبر نیست، جای شكر است.

در اثر خبرهایی كه پیغمبر اكرم داده بود و علائمی كه خود علی علیه السلام می دانست و گاهی اظهار می كرد، ناراحتی و اضطراب در میان اهل بیت و اصحاب نزدیكش پیدا شده بود. چیزهای عجیبی می گفت. در این ماه رمضان در خانه ی فرزندانش افطار می كرد [4]. هرشب مهمان یكی از فرزندان بود؛ یك شب مهمان امام حسن و یك شب مهمان امام حسین و یك شب مهمان دخترش زینب كه زن عبداللّه بن جعفر بود، و از همیشه كمتر غذا می خورد. بچه ها دلشان به حال این پدر می سوخت و واقعاً رقّت می كردند. گاهی می پرسیدند: پدرجان! چرا اینقدر كم غذا می خوری؟ می فرمود: می خواهم در حالی خدای خود را ملاقات كنم كه شكمم گرسنه باشد.

می فهمیدند كه علی در یك حالت انتظاری است. گاهی به آسمان نگاه می كرد و می گفت: حبیبم پیغمبر كه به من خبر داده است راست گفته است، سخن او دروغ نیست، نزدیك است، نزدیك است. روز سیزدهم ماه رمضان موضوعی را گفت كه از همه وقت بیشتر ناراحتی ایجاد كرد. ظاهراً روز جمعه ای بود كه خطبه می خواند.

[در اثنای خطبه فرمود: ] [5]فرزندم حسین! از این ماه چند روز باقی مانده است؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 127
[پاسخ داد] پدرجان! هفده روز. فرمود: آری، نزدیك است كه این محاسن به خون این سر رنگین شود، زمان رنگین شدن این محاسن نزدیك است. شب نوزدهم فرا رسید. بچه ها پاسی از شب را خدمت علی بودند. امام حسن به خانه ی خودشان رفتند. علی علیه السلام هم در مصلاّی خود بود [6]. هنوز صبح طلوع نكرده بود كه امام حسن- به خاطر ناراحتی و یا اینكه هرشب این طور بوده است- بار دیگر به مصلاّی پدر رفت. امیرالمؤمنین برای امام حسن و امام حسین كه از اولاد زهرا بودند احترام خاصی قائل بود و احترام پیغمبر و زهرا را در احترام به اینها [می دانست. ] به فرزندش فرمود:

مَلَكَتْنی عَیْنی وَ اَ نَا جالِسٌ فَسَنَحَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقُلْتُ: یا رَسولَ اللّهِ ما ذا لَقیتُ مِنْ اُمَّتِكَ مِنَ الْاَوَدِ وَ اللَّدَدِ! فَقالَ: اُدْعُ عَلَیْهِمْ. فَقُلْتُ: اَبْدَلَنِی اللّهُ بِهِمْ خَیراً مِنْهُمْ وَ اَبْدَلَهُمْ بی شَرّاً لَهُمْ مِنّی [7].

پسرجان! یكدفعه در عالم رؤیا پیغمبر در برابرم ظاهر و مجسم شد. تا پیغمبر را دیدم، عرض كردم: یا رسول اللّه! من از دست این امت تو چه خون دلی خوردم! واقعاً ناهماهنگی مردم با علی و آماده نبودن آنها برای راهی كه علی پیش پای آنها گذاشته بود عجیب است. چه خون دل هایی كه خورد! آن اصحاب عایشه و آن نقض بیعتشان، و آن معاویه و آن نیرنگها و جنایتها! معاویه یكی از دُهات عالم است، یعنی یكی از آن زیركهای دنیاست؛ می فهمید چه چیزهایی دل علی را آتش می زند، مخصوصاً همان كارها را می كرد. در آخر كار هم، این خوارج و خشكه مقدس ها بودند كه از روی كمال عقیده و ایمان و خلوص، علی علیه السلام را تكفیر و تفسیق می كردند. نمی دانید اینها با علی چه كردند! واقعاً انسان وقتی مصائب امیرالمؤمنین را می بیند، حیرت می كند. یك كوه هم طاقت ندارد این مقدار مصیبت را [تحمل كند. ] درد دل خود را با كه بگوید؟ حال كه پیغمبر را در عالم رؤیا می بیند، می گوید:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 128
یا رَسولَ اللّهِ ما ذا لَقیتُ مِنْ اُمَّتِكَ مِنَ الْاَوَدِ وَ اللَّدَدِ! چقدر این امت تو خون به دل من كردند! چه كنم با اینها؟ بعد به امام حسن فرمود: پسرجان! جدت به من دستوری داد، گفت: علی به اینها نفرین كن. من هم در عالم رؤیا نفرین كردم؛ نفرینم این بود:

اَبْدَلَنِی اللّهُ بِهِمْ خَیراً مِنْهُمْ وَ اَبْدَلَهُمْ بی شَرّاً لَهُمْ مِنّی خدا هرچه زودتر مرگ مرا برساند و بر اینها همان كسی را مسلط كند كه شایسته ی او هستند.

معلوم است كه با این جمله چقدر دلهره و اضطراب رخ می دهد. علی علیه السلام بیرون می آید. مرغابیها صدا می كنند. می گوید: دَعوهُنَّ فَاِنَّهُنَّ صَوائِحُ تَتْبَعُها نَوائِحُ [8]الآن صدای صیحه ی مرغ است، ولی طولی نمی كشد كه صدای نوحه گری انسانها در همین جا بلند می شود. فرزندان آمدند جلو امیرالمؤمنین را گرفتند، گفتند: پدرجان! نمی گذاریم به مسجد بروی، حتماً باید یك نفر دیگر را به نیابت بفرستی. اول فرمود:

خواهرزاده ام جُعدة بن هُبیره را بگویید برود با مردم نماز جماعت بخواند. بعد فوراً خودش نقض كرد، فرمود: نه، خودم می روم. گفتند: اجازه بدهید كسی شما را همراهی كند. فرمود: خیر، نمی خواهم كسی مرا همراهی كند.

برای او شب باصفایی بود. خدا می داند او چه هیجانی دارد! البته خودش می گوید من خیلی كوشش كردم كه راز مطلب را كشف كنم، ولی اجمالاً می داند كه حوادث بزرگی [در انتظار اوست. ] از نهج البلاغه چنین استفاده می شود: كَمْ اَطْرَدْتُ الْاَیّامَ اَبْحَثُها عَنْ مَكْنونِ هذَا الْاَمْرِ فَاَبَی اللّهُ اِلاّ اِخْفائَهُ [9]خیلی كوشش كردم كه سرّ و باطن این كار را به دست آورم، ولی خدا ابا كرد جز اینكه آن را اخفا كند.

خودش اذان صبح را می گفت. نزدیك طلوع صبح بود كه بالای مأذن رفت و ندای اللّه اكبررا بلند كرد. اذان را كه گفت، با سپیده دم خداحافظی كرد. گفت: ای صبح! ای سپیده دم! ای فجر! از روزی كه علی چشم به این دنیا گشوده، آیا روزی بوده است كه تو بدمی و چشم علی در خواب باشد؟ یعنی دیگر بعد از این، چشم علی برای همیشه خواب خواهد رفت. وقتی از مأذن پایین می آید، می گوید:

خَلَّوْا سَبیلَ الْمُؤمِنِ الْمُجاهِدِ
فِی اللّه ذِی الْكُتُبِ وَ ذِی الْمَشاهِدِ
فِی اللّه لایَعْبُدُ غَیْرَ الْواحِدِ
وَ یوقِظُ النّاسَ اِلَی الْمَساجِدِ [10]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 129
راه این مؤمن مجاهد را باز كنید (خودش را به عنوان یك مؤمن مجاهد توصیف می كند) .

اهل بیتش اجازه ندارند از جای خود حركت كنند. علی گفته بود كه پشت سر این صیحه ها نوحه هایی هست. علی القاعده زینب، ام كلثوم و بقیه ی اهل بیت، همه بیدار ولی نگران و ناراحت كه امشب چه پیش خواهد آمد؟ یك وقت فریادی همه را متوجه خود كرد و صدایی در همه جا پیچید: تَهَدَّمَتْ وَ اللّهِ اَرْكانُ الْهُدی وَ انْطَمَسَتْ اَعْلامُ التُّقی وَ انْفَصَمَتِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقی ، قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفی ، قُتِلَ الْوَصِیُّ الْمُجْتَبی ، قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضی ، قَتَلَهُ اَشْقَی الْاَشْقِیاءِ.

و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه العلی العظیم
[1] عنكبوت/1 و 2 [آیا مردم گمان كرده اند رها شده اند كه بگویند ایمان آوردیم و مورد آزمایش قرار نگیرند؟ ]
[2] علی علیه السلام در احد یك جوان بیست و پنج ساله است؛ تازه با زهرا (علیهاالسلام) ازدواج كرده است و یك فرزند بیشتر ندارد كه امام حسن علیه السلام است. [معمولاً] یك خاندان جوان همه ی آرزویشان این است كه زندگیشان كم كم پیش برود، ولی علی را ببینید كه آرزوی بزرگش این است كه در راه خدا شهید شود.
[3] نهج البلاغه ، خطبه ی 154
[4] شاید در ماه رمضان های دیگری هم همین طور بوده است.
[5] [افتادگی از نوار است. ]
[6] مستحب است هركسی در خانه اش برای عبادت محل مشخصی داشته باشد و علی علیه السلام هم چون خلیفه بود و در دارالاماره زندگی می كرد، در آنجا یك مصلّی داشت. شبها را معمولاً نمی خوابید و وقتی كه از كارهای زندگی و اجتماع و مسئولیتها فارغ می شد، به خلوت عبادت می رفت.
[7] نهج البلاغه ، خطبه ی 68
[8] كشف الغمّه ، ج /1ص 437 و منتهی الآمال ، ص 172
[9] نهج البلاغه ، خطبه ی 147
[10] مناقب ابن شهر آشوب، ج /3ص 310
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است