در
کتابخانه
بازدید : 489914تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand انسان معیوب و انسان سالم انسان معیوب و انسان سالم
Expand لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی
Collapse درد انسان از دیدگاههای مختلف درد انسان از دیدگاههای مختلف
Expand درد خداجویی در انسان درد خداجویی در انسان
Expand اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (1) نقد و بررسی مكتب عرفان (1)
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (2) نقد و بررسی مكتب عرفان (2)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2)
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
با این مقدمه ای كه عرض كردم كه حتی مادی ترین مكتبها قائل به یك سلسله ارزشهای معنوی هستند، [به این مطلب می پردازم ] كه می توان گفت ارزشهای انسانی به طور كلی تحت یك عنوان خلاصه می شود كه خود آن شعبی پیدا می كند و آن عنوانی است كه هم در اصطلاح عرفای خود ما و هم در اصطلاح علمای جدید آمده است و بلكه قبل از آنكه در اصطلاح عرفا بیاید، در متون اسلامی آمده است و آن این است كه اصلاً می شود گفت معیار اصلی انسانیت آن چیزی است كه از آن به «درد داشتن» و «صاحبْ درد بودن» تعبیر می شود. فرق انسان و غیر انسان در این است كه انسان صاحب درد است، یك سلسله دردها دارد ولی غیر انسان- حال می خواهد حیوان باشد یا انسانهای یك سر و دو گوشی كه بهره ای از روح انسانیت ندارند- صاحبْ درد نیستند.

اول باید راجع به خود «درد» بحث كنیم. ممكن است ابتدائاً عجیب به نظر بیاید كه یعنی چه؟ درد كه بدچیزی است و انسان باید آن را از خود دفع كند و از بین ببرد؛ آنوقت چطور ممكن است معیار انسانیت و ارزش ارزشها «درد داشتن» باشد؟ مگر درد می تواند چیز خوبی باشد؟ .

باید بگوییم ما میان درد و منشأ درد اشتباه می كنیم. مثلاً دریك بیماری و یا جراحت، آنچه كه بد است وجود آن میكروب است، وجود آن بیماری است، وجود آن جراحتی است كه بر بدن وارد می شود و بعد منشأ درد می شود. مثلاً در مورد زخمی كه در معده یا روده هست- كه انسان دردش را احساس می كند- آنچه بد است وجود آن زخم یا ضایعه ای است كه در معده یا روده وجود دارد. ولی درد در عین اینكه انسان را ناراحت می كند، موجب آگاهی و بیداری برای انسان است.

حتی همین دردهای جسمانی (یعنی دردهای مشترك انسان و حیوان) شما را آگاه و بیدار می كند. وقتی سر انسان درد می كند، امكان ندارد كه هیچ گونه ضایعه ای پیدا نشده باشد و درد پیدا شود. اگر درد پیدا می شود خبر می كند كه در سر یك ناراحتی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 133
و ضایعه ای پیدا شده است و شما به فكر معالجه اش می افتید؛ درست مثل عقربه هایی كه در كارخانه ها و یا در اتومبیل هست. مثلاً در اتومبیل عقربه ای است كه فشار روغن را نشان می دهد و عقربه ی دیگری درجه ی حرارت آب را نشان می دهد.

اگر این عقربه به شما نشان می دهد كه درجه ی حرارت آب خیلی بالا رفته است، این خوب است یا بد؟ این خیلی خوب است، چون شما را بیدار و متوجه می كند. آنچه بد است این است كه ماشین شما جوش آورده است. اگر درد در بدن انسان نمی بود و انسان احساس درد نمی كرد، هیچ گاه از بیماری اطلاع پیدا نمی كرد و آگاه نمی شد و به دنبال درمان نمی رفت. این درد مثل یك مأمور نافذالحكم انسان را وادار به چاره جویی و او را مأمور می كند كه زود در فكر حل مشكل برآید. چون درد است، انسان را ناراحت می كند و دائماً به او می گوید هرطور هست این درد را درمان كن.

این است كه خود درد- حتی دردهای جسمانی و عضوی- نعمت است، احساس است، آگاهی و بیداری است. آگاهی و بیداری خوب است، ولو انسان از اینكه یك ضایعه ای در بدنش پیدا شده است آگاه شود. مولوی در اینجا چقدر شیرین می گوید:

حسرت و زاری كه در بیماری است
وقت بیماری همه بیداری است
پس بدان این اصل راای اصل جو
هركه را درد است، او برده است بو
هركه او بیدارتر، پردردتر
هركه او آگاهتر، رخ زردتر [1]
بعد، از اینجا گریز می زند به آن حرفهایی كه خودش در این زمینه ها دارد.

می گوید: هركسی كه صاحبْ درد است، به هر اندازه كه در عالم درد دارد و دردی را احساس می كند كه دیگران احساس نمی كنند، به همین نسبت از دیگران بیدارتر و آگاهتر است. بی دردی مساوی است با لَختی، بی حسی، بی شعوری، بی ادراكی، و احساس درد مساوی است با آگاهی و بیداری و شعور و ادراك. انسان اگر امرش دایر باشد كه راحت باشد و درد را احساس نكند، یعنی جاهل و لَخت و بی درد باشد، و یا هوشیار باشد و درد را در خود احساس كند [كدام را انتخاب می كند؟ ] آیا انسان ترجیح می دهد كه هوشیار و آگاه باشد ولی درد را احساس كند، یا بی هوش و كودن و احمق باشد و درد را احساس نكند؟ ناراحتی هوشیار و آگاه ترجیح دارد بر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 134
راحتی و آسایش جاهل و بی خبر و لَخت و بی حس. در مَثَل می گویند: انسان اگر سقراطی باشد نحیف و لاغر، بهتر است از اینكه خوكی باشد فربه؛ یعنی اگر انسانْ دانا و دانشمند باشد ولی محروم، بهتر است از اینكه مانند یك خوك همه نوع وسایل برایش فراهم باشد ولی هیچ چیز را نفهمد
[1] [بین بیتهای اول و دوم چند بیت دیگر نیز هست. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است