در
کتابخانه
بازدید : 489950تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand انسان معیوب و انسان سالم انسان معیوب و انسان سالم
Expand لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی
Collapse درد انسان از دیدگاههای مختلف درد انسان از دیدگاههای مختلف
Expand درد خداجویی در انسان درد خداجویی در انسان
Expand اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (1) نقد و بررسی مكتب عرفان (1)
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (2) نقد و بررسی مكتب عرفان (2)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2)
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال از شما می پرسم آیا بهتر است آدم لَخت باشد، اعضایش كرخ باشد و راحت باشد و یا بهتر است حساس باشد و این درد را درك كند؟ این دردی است كه در عین حال لذیذ هم هست، چون دردی كه برای دیگران باشد همیشه لذیذ است. این مطلب چه رازی دارد؟ خدا خودش می داند. همچنان كه درد دیگران داشتن لذیذ است، درد هجران حق هم لذیذ است.

بوعلی در اشارات درباره ی این مسئله كه گاهی یك چیز درد هست ولی در عین اینكه درد است لذیذ است، مثالی می آورد [1]. می گوید: این نوع درد نظیر خارش بدن است كه بدن خارش می كند و سوزش دارد و انسان وقتی خارش می دهد، محل خارش درد می كند و در عین اینكه درد می كند، انسان خوشش می آید. این درد، درد تلخی نیست.

این درد دردی است كه جان را می سوزاند، اشك را جاری می كند اما غمِ محبوب است، غم مطلوب است. انسان از یك سلسله غمها همیشه فرار می كند، ولی چطور می شود كه اگر به ما بگویند مجلس ذكر مصیبت امام حسین علیه السلام برقرار است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 143
و مجلس خیلی باحالی است، می خواهیم به آنجا برویم؟ انسان تا دلش نسوزد و درد نگیرد، اشك نمی ریزد. ولی در عین حال انسان دلش می خواهد به این مجلس با حال برود، این درد را احساس كند و این اشك را بریزد. وقتی این قطرات اشك می ریزد، انسان صفایی را احساس می كند كه آن درد، در مقابل این چیزی نیست.

این است درد انسانیت.

خوشا به حال آن تن ها و بدنهایی كه روحهاشان فقط درد تن خودشان را احساس می كنند و خوشا به حال آن بدنی كه روحش فقط درد بدنش را احساس می كند، چون آن روح دائماً در فكر این است كه ناراحتیهای این بدن را از بین ببرد.

ولی دشوار است حال آن بدنی كه روحش تنها روح خودش نیست، روح همه ی بدنهاست؛ یك روح، درد همه را به تنهایی احساس می كند. این بدن است كه مجبور است با وجود فراهم بودن همه ی امكانات، با دو لقمه نان جو بسازد برای اینكه مبادا در حجاز یا یمامه یك نان جوخور پیدا شود. این بدن است كه باید كفش وصله دار بپوشد برای اینكه با روحی مانند روح علی علیه السلام توأم باشد. شاعر عرب می گوید:

وَ اِذا كانَتِ النُّفوسُ كِباراً
تَعِبَتْ فی مُرادِهَا الْاَجْسامُ
روحها وقتی بزرگ شد، وای به حال آن بدنها! روح وقتی بزرگ شد و روح همه ی بدنها شد و درد همه را احساس كرد، كارش به آنجا می كشد كه مجازات می بیند، برای چه؟ برای غافل ماندن از حال یك بیوه زن و چند یتیم. میان كوچه زنی را می بیند كه مشك به دوش گرفته است. علی علیه السلام آدمی نیست كه بی تفاوت از كنار این مناظر بگذرد. علت ندارد كه یك زن خودش آب كشی كند، حتماً كسی را ندارد یا كسی دارد ولی به حال این زن نمی رسد. فوراً خودش جلو می رود (نمی گوید: آی شُرطه! آی پاسبان! آی نوكر! آی غلام! آی قنبر! تو بیا) ، با كمال ادب می گوید: خانم! اجازه می دهید شما را كمك دهم و من مشك آب را به دوش بكشم؟ این زحمت را به من بدهید. آن زن می گوید: خدا پدر تو را بیامرزد. به خانه ی آن بیوه زن می رود.

همینكه مشك را زمین می گذارد، استفسار می كند كه ممكن است برای من توضیح بدهید كه چرا خودتان آب كشی می كنید؟ شاید مردی ندارید؟ می گوید: بله، اتفاقاً شوهر من در ركاب علی بن ابیطالب كشته شد. من هستم و چند تا یتیم. این كلمه را كه می شنود، سرتا پایش آتش می گیرد. نوشته اند آن شب وقتی برگشت و به خانه رفت، تا صبح خوابش نبرد. صبح، نان و گوشت و خرما و پول با خودش برمی دارد و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 144
با عجله می رود و درِ خانه ی همان زن را می زند. می گوید: كیستی؟ می فرماید: من همان برادر مؤمن دیروز تو هستم. به سرعت گوشتها را كباب می كند و به دست خودش در دهان یتیمها می گذارد و یتیمها را روی زانو می نشاند و آرام به آنها می گوید: از تقصیر علی كه از شما غافل مانده بگذرید. آنگاه تنور را آتش می كند.

وقتی سر تنور می رود، صورتش را به آتش نزدیك می كند. حرارت آتش را احساس می كند، [با خود می گوید: ] علی! حرارت آتش دنیا را بچش و آتش جهنم یادت بیاید، تا دیگر از حال مردم غافل نمانی. بدنی كه باید جور بكشد این طور است، بدنی كه روحش روح همه ی مردم است این گونه است.

باسمك العظیم الاعظم الاعزّ الاجلّ الاكرم یا اللّه. . . .

خدایا تو را قسم می دهیم به حقیقت علی بن ابیطالب كه درد اسلام را در دل ما ایجاد كن. عاقبت امر همه ی ما را ختم به خیر بفرما. درد محبت، و معرفت و طاعت و عبادت خودت را در دلهای ما قرار بده. احساس همدردی با خلق خودت را در ما ایجاد بفرما. ما را از پرتو نور ولایت علی علیه السلام بهره مند بفرما. ما را پیرو واقعی آن بزرگوار قرار بده. دلهای ما را به نور ایمان منور بگردان. ما را با حقایق اسلام آشنا بفرما.

و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه العلیّ العظیم
[1] خود بوعلی می گوید كه این مثال، مثال دوری است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است