در
کتابخانه
بازدید : 489849تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand انسان معیوب و انسان سالم انسان معیوب و انسان سالم
Expand لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی
Expand درد انسان از دیدگاههای مختلف درد انسان از دیدگاههای مختلف
Collapse درد خداجویی در انسان درد خداجویی در انسان
Expand اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (1) نقد و بررسی مكتب عرفان (1)
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (2) نقد و بررسی مكتب عرفان (2)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2)
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
نكته ای را می گویند و آن این است: «انسان همیشه طالب آن چیزی است كه ندارد» و این خیلی عجیب است. هرچیزی را تا ندارد خواهان آن است. وقتی همان چیز را دارا شد، دلزدگی برایش پیدا می شود، چرا؟ این یك امر غیرمنطقی است كه در طبیعتِ یك موجود، میل به چیزی وجود داشته باشد ولی وقتی به آن برسد، خواهان آن نباشد و آن را از خود طرد كند.

شخصی می گفت: در یكی از موزه های خارجی مشغول تماشا بودم، مجسمه ی یك زن جوان بسیار زیبایی را دیدم كه روی یك تختخواب خوابیده است و جوان بسیار زیبایی یك پایش روی تخت و پای دیگرش روی زمین و رویش را برگردانده است، مثل كسی كه دارد فرار می كند. معنایش را نفهمیدم كه آن پیكرتراش از تراشیدن این دو پیكر (پیكرهای زن و مرد جوان، آنهم نه در حال
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 148
معاشقه بلكه در حال گریز مرد جوان از زن) چه مقصودی داشته است. از افرادی كه وارد بودند توضیح خواستم، گفتند این، تجسم فكر معروف افلاطون است كه می گوید: انسان هر معشوقی كه دارد، ابتدا با یك جذبه و عشق و ولع فراوان به سوی او می رود. ولی همینكه به وصال رسید، عشق در آنجا دفن می شود. وصال مدفن عشق است و آغاز دلزدگی و تنفر و فرار.

چرا این طور است؟ این مسئله یك امر غیرطبیعی و غیرمنطقی به نظر می رسد.

اما آنهایی كه دقیقتر در این مسئله فكر كرده اند آن را حل كرده اند، گفته اند: مسئله این است كه انسان آنچنان موجودی است كه نمی تواند عاشق «محدود» باشد، نمی تواند عاشق فانی باشد، نمی تواند عاشق شیئی باشد كه به زمان و مكان محدود است. انسان عاشق كمال مطلق است و عاشق هیچ چیز دیگری نیست؛ یعنی عاشق ذات حق است، عاشق خداست. همان كسی كه منكر خداست، عاشق خداست.

حتی منكرین خدا كه به خدا فحش می دهند، نمی دانند كه در عمق فطرت خود عاشق كمال مطلق اند ولی راه را گم كرده اند، معشوق را گم كرده اند.

محیی الدین عربی می گوید: «ما اَحَبَّ اَحَدٌ غَیْرَ خالِقِهِ» هیچ انسانی غیر از خدای خودش را دوست نداشته است و هنوز در دنیا یك نفر پیدا نشده كه غیر خدا را دوست داشته باشد. «وَ لكِنَّهُ تَعالَی احْتَجَبَ تَحْتَ اسْمِ زَیْنَبَ وَ سُعادَ وَ هِنْدٍ وَ غَیْرِ ذلِكَ» لكن خدای متعال در زیر این نامها پنهان شده است [1]. مجنون خیال می كند كه عاشق لیلی است؛ او از عمق فطرت و وجدان خودش بی خبر است. لهذا محیی الدین می گوید: پیغمبران نیامده اند كه عشق خدا و عبادت خدا را به بندگان یاد دهند، این فطریِ هر انسانی است، بلكه آمده اند كه راههای كج و راست را نشان دهند؛ آمده اند بگویندای انسان! تو عاشق كمال مطلقی، خیال می كنی كه پول برای تو كمال مطلق است، خیال می كنی كه جاه برای تو كمال مطلق است، خیال می كنی كه زن برای تو كمال مطلق است؛ تو چیزی غیر از كمال مطلق را نمی خواهی ولی اشتباه می كنی؛ پیامبران آمده اند كه انسان را از اشتباه بیرون بیاورند.

درد انسان آن درد خدایی است كه اگر پرده های اشتباه از جلو چشمش كنار رود و معشوق خود را پیدا كند، به صورت همان عبادتهای عاشقانه ای در می آید كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 149
در علی علیه السلام سراغ داریم.

چرا قرآن می گوید: أَلا بِذِكْرِ اَللّهِ تَطْمَئِنُّ اَلْقُلُوبُ [2]بدانید كه منحصراً و منحصراً ( «بِذِكْرِ اَللّهِ » كه مقدم شده است، علامت انحصار است) با یك چیز قلب بشر آرام می گیرد و از اضطراب و دلهره نجات پیدا می كند و آن یاد خدا و انس با خداست.

قرآن می گوید اگر بشر خیال كند كه با رسیدن به ثروت و رفاه به مقامِ آسایش می رسد و از اضطراب و ناراحتی و شكایت بیرون می آید، اشتباه كرده است. قرآن نمی گوید نباید دنبال اینها رفت، می گوید اینها را باید تحصیل كرد اما اگر خیال كنید اینها هستند كه به بشر آسایش و آرامش می دهند و وقتی بشر به اینها رسید احساس می كند كه به كمال مطلوب خود نائل شده است، اشتباه می كنید؛ منحصراً با یاد خداست كه دلها آرامش پیدا می كند. بسیاری از مكتبها تكیه شان روی [دور ماندن انسان از اصل خود] است.

مكتبهای دیگری هستند كه تكیه شان روی درد انسان برای خلق خدا است، نه درد انسان برای خدا. حتی بعضی می گویند درد انسان برای خدا یعنی چه؟ ! مثلاً در یكی از مجلات بحثهایی طرح شده است تحت عنوان «خدا یا انسان؟ » یكی می گوید: خدا، دیگری می گوید: انسان و سومی می گوید: خدا و انسان. ولی من كسی را ندیدم كه بگوید: خدا و انسان از یكدیگر جدا نیست، تا خدا نباشد انسان هم نیست. تا آن درد خدایی ای را كه در انسان است نشناسیم و تا انسان به سوی خدا نرود، درد انسانی او هم به جایی نخواهد رسید. انسانیت، درد خداست. درد انسان از درد خدا [داشتن ] است
[1] او از این قبیل حرفها زده و به همین دلیل عده ای او را تكفیر كرده اند.
[2] رعد/28
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است