در
کتابخانه
بازدید : 488424تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand انسان معیوب و انسان سالم انسان معیوب و انسان سالم
Expand لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی
Expand درد انسان از دیدگاههای مختلف درد انسان از دیدگاههای مختلف
Expand درد خداجویی در انسان درد خداجویی در انسان
Expand اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل
Collapse انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (1) نقد و بررسی مكتب عرفان (1)
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (2) نقد و بررسی مكتب عرفان (2)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2)
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از نظر فلاسفه، جوهر انسان فقط عقل اوست، باقی همه طفیلی اند، همه ابزار و وسیله هستند. اگر بدن داده شده، ابزاری برای عقل است؛ اگر چشم و گوش داده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 187
شده، ابزاری برای عقل است. حافظه و قوّه ی خیال و قوّه ی واهمه و هر قوّه و نیرو و استعدادی كه در ما وجود دارد، همه وسیله هایی برای ذات ما هستند، و ذات ما همان عقل است.

آیا ما می توانیم تأییدی برای این مطلب از اسلام پیدا كنیم؟ نه. ما برای این مطلب كه انسان جوهرش فقط عقل باشد و بس، نمی توانیم از اسلام تأییدی بیاوریم. اسلام آن نظریه های دیگر را تأیید می كند كه عقل را یك شاخه از وجود انسان می داند، نه تمام وجود و هستی انسان.

سراغ مطلب سوم می رویم. معمولاً كتب فلسفی ما [1]ایمان اسلامی را فقط به شناخت، تفسیر می كنند. می گویند: ایمان در اسلام یعنی شناخت و بس؛ ایمان به خدا یعنی شناخت خدا، ایمان به پیغمبر یعنی شناخت پیغمبر، ایمان به ملائك یعنی شناخت ملائك، ایمان به یوم الاخر (معاد) یعنی شناخت معاد، و هركجا كه در قرآن «ایمان» آمده است معنایش معرفت و شناخت است و غیر از این چیزی نیست.

این مطلب به هیچ وجه با آنچه كه اسلام می گوید قابل انطباق نیست. در اسلام، «ایمان» حقیقتی است بیش از شناخت.

شناختن همان دانستن است. كسی كه آب شناس است، آب را می شناسد همچنان كه یك ستاره شناس ستاره ها را می شناسد، یك جامعه شناس جامعه را می شناسد، یك روان شناس روان را می شناسد، یك حیوان شناس حیوان را می شناسد. «می شناسد» یعنی چه؟ یعنی نسبت به آن روشن است، آن را درك می كند. آیا «ایمان» در قرآن یعنی فقط «شناخت» ؟ ایمان به خدا یعنی فقط خدا را درك كردن؟ نه، درست است كه شناخت ركن ایمان است، جزء ایمان است و ایمانِ بدون شناخت ایمان نیست، ولی شناختِ تنها هم ایمان نیست. ایمان گرایش است، تسلیم است. در ایمان عنصر گرایش، عنصر تسلیم، عنصر خضوع و عنصر علاقه و محبت هم خوابیده است ولی در شناخت، دیگر مسئله ی گرایش مطرح نیست. اگر یك نفر ستاره شناس است، معنایش این نیست كه به ستاره گرایشی هم دارد؛ بلكه ستاره را می شناسد. اگر یك نفر معدن شناس یا آب شناس است، معنایش این نیست
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 188
كه به معدن یا آب گرایشی هم دارد. ممكن است انسان چیزی را بشناسد كه از آن بسیار تنفر دارد. احیاناً در سیاستها دشمن، دشمن خود را از خودش بهتر می شناسد.

مثلاً ممكن است افرادی كه در اسرائیل عرب شناس و مسلمان شناس و حتی به یك معنا اسلام شناس باشند، از تعداد این گونه افراد در بین خود مسلمانان بیشتر باشند.

مسلّم است كه در اسرائیل مصرشناس، سوریه شناس یا الجزایرشناس خیلی بیشتر از ایران وجود دارد. اصلاً در ایران شاید مصرشناس واقعی یك نفر هم نداشته باشیم، ولی آنها صدها نفر دارند. در مصر هم اسرائیل شناس خیلی زیاد دارند. ولی آیا معنی اینكه اسرائیل مصر را می شناسد این است كه نسبت به آن گرایش دارد؟ یا معنی اینكه مصر اسرائیل را می شناسد این است كه نسبت به آن گرایش دارد؟ اتفاقاً برعكس است، چون اینها از یكدیگر تنفر دارند.

علمای مسلمین می گویند: دلیل آنكه ایمانِ اسلام فقط شناخت نیست- آنچنان كه فلاسفه ادعا می كنند- این است كه قرآن بهترین نمونه های كافر را از بهترین شناسنده ها آورده است؛ عالیترین شناسنده ها را معرفی كرده كه خدا را در حد اعلی می شناسد، پیغمبرها را در حد اعلی می شناسد، حجتهای خدا را در حد اعلی می شناسد و معاد را هم در حد اعلی می شناسد، اما كافر است و مسلمان نیست. او كیست؟ شیطان! آیا شیطان، خدا را درك می كند و خداشناس است یا ضد خدا و ماتریالیست است و خدا را قبول ندارد؟ شیطان خیلی بیشتر از ما و شما خدا را می شناسد، چندین هزارسال هم خدا را عبادت كرده است. قرآن به ما می گوید: به ملائكه ایمان بیاورید. آیا شیطان ملائكه را می شناسد یا نه؟ سالها بلكه هزارها سال با ملائكه هم صف بوده و در یك كلاس كار می كرده اند. از من و شما، جبرئیل را بهتر می شناسد. پیغمبران را چطور؟ آیا پیغمبران را می شناسد و می داند كه اینها پیغمبرند یا نه؟ همه را از ما بهتر می شناسد. معاد را چطور؟ خودش همیشه با خدا راجع به قیامت صحبت می كند، معاد را هم كاملاً می شناسد. ولی در عین حال چرا قرآن شیطان را كافر می خواند؟ می فرماید: وَ كانَ مِنَ اَلْكافِرِینَ [2]. اگر ایمان- آنچنان كه فلاسفه گفته اند- فقط شناخت می بود، شیطان باید اولین مؤمن باشد. ولی شیطان، مؤمن نیست چون او شناسنده ی جاحد است؛ یعنی می شناسد ولی در عین حال عناد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 189
و مخالفت می ورزد، در مقابل حقیقتی كه می شناسد تسلیم نیست؛ گرایش به آن حقیقت ندارد، علاقه ی به آن حقیقت ندارد، حركت به سوی آن حقیقت ندارد. بنابراین ایمان، فقط شناخت نیست. پس اینكه بسیاری از حكمای ما در تفسیر این سوره ی مباركه كه می فرماید:

وَ اَلتِّینِ وَ اَلزَّیْتُونِ. `وَ طُورِ سِینِینَ. `وَ هذَا اَلْبَلَدِ اَلْأَمِینِ. `لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ. `ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ. `إِلاَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ [3]. می گویندإِلاَّ اَلَّذِینَ آمَنُوایعنی حكمت نظری وعَمِلُوا اَلصّالِحاتِ یعنی حكمت عملی، صحیح نیست. چیزی بالاتر از حكمت نظری درإِلاَّ اَلَّذِینَ آمَنُواوجود دارد. حكمت نظری جزء آن است، پایه ی آن است اما تمام ایمان، حكمت و دریافت و علم و معرفت و شناخت نیست. چیزی بالاتر از شناخت، در ایمان وجود دارد.

تا اینجا ما سه مسئله را در مورد مكتب عقلیون بیان كردیم: یكی اینكه عقل حجت است، دریافتهای عقل قابل اعتماد است و عقل می تواند به معرفتی راستین دست یابد كه اسلام می گوید این مطلب، صحیح و مورد قبول است. دوم اینكه عقل تنها جوهر آدمی است، كه اسلام این را تأیید نمی كند. و سوم اینكه ایمان اسلامی همان دریافت عقل است، همان معرفت است، همان شناخت است و جز شناخت چیز دیگری نیست، كه این هم از نظر اسلام درست نیست
[1] حتی ملاصدرا كه تا اندازه ای ذوق عرفا را هم در فلسفه وارد كرده است، مع ذلك این مطلب در كلماتش هست.
[2] ص/74
[3] تین/1- 6
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است