در
کتابخانه
بازدید : 488466تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand انسان معیوب و انسان سالم انسان معیوب و انسان سالم
Expand لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی
Expand درد انسان از دیدگاههای مختلف درد انسان از دیدگاههای مختلف
Expand درد خداجویی در انسان درد خداجویی در انسان
Expand اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل
Collapse انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (1) نقد و بررسی مكتب عرفان (1)
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (2) نقد و بررسی مكتب عرفان (2)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2)
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یك مطلب دیگر این است كه آیا ایمان و معرفت- حال اعمّ از اینكه ایمان را همان معرفت بدانیم یا معرفت را جزئی از ایمان بدانیم، كه گفتیم دومی درست است- اصالت دارد یا مقدمه ی عمل است و اصالتی ندارد؟ اینجاست كه باز دو مكتب بزرگ در مقابل یكدیگر صف آرایی می كنند.

مقصود از اینكه «ایمان اصالت دارد» چیست؟ اینكه اسلام ایمان را- با همان خصوصیاتی كه گفتیم- به ما توصیه كرده است، آیا از این نظر است كه ایمان پایگاه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 190
اعتقادی عمل انسان است؟ یعنی از این باب است كه چون انسان در دنیا باید تلاش و كوشش كند و همیشه در فعالیت باشد و این فعالیت باید براساس یك نقشه باشد و انسان باید هدف و برنامه و تاكتیك داشته باشد، پس باید زیربنای اعتقادی داشته باشد؟ و به عبارت دیگر آیا چون انسان خواه ناخواه موجودی است كه فعالیتش فكری است و اگر بخواهد یك برنامه ی عملی در زندگی داشته باشد و به هدفهای خود در زندگی برسد بدون یك زیربنای فكری و اعتقادی امكان ندارد، پس به این دلیل باید یك زیربنای فكری و اعتقادی [به نام ایمان ] به او داد تا بتواند این روبناهای فكری را براساس آن زیربنا بسازد؟ درست مثل كسی كه می خواهد یك سالن بسازد. آن كسی كه می خواهد سالن بسازد، چیزی كه برای او هدف و مقصود است این است كه این سالن دارای چهار دیوار و یك سقف و درها و غیره باشد. اما آن زیرسازیها و زیربناها و ته پایه هایی كه معمولاً زمین را می كَنند و مقداری از هر پایه را در داخل آن قرار می دهند، جزء هدف او نیست؛ بلكه برای اینكه این بنا محكم بایستد و نلغزد و نیفتد، باید آن زیربنا را احداث كرد.

مثلاً كمونیسم یك سلسله اصول فكری و اعتقادی دارد كه آن اصول بر مبنای ماتریالیسم و مادیگری است؛ و همچنین یك سلسله اصول اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و اخلاقی دارد كه از نظر سازمان فكری، آن اصول اعتقادی زیربنای این اصول هستند. ولی برای یك كمونیست، آن اصول فكری هدف نیست. واقعاً برای یك كمونیست، ماتریالیسم هدف نیست و اصالتی ندارد [1]، ولی فكر می كند- و فكرش هم غلط است- كه بدون ماتریالیسم، این اصول اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را نمی شود به هیچ وجه توجیه كرد. پس برای اینكه بشود این اصول را توجیه كرد، آن اصول فكری را می پذیرد. اخیراً بسیاری از كمونیستها در دنیا پیدا شده اند كه كمونیسم را از ماتریالیسم تفكیك كرده اند، گفته اند نه تنها برای ما ماتریالیسم اصالت ندارد، بلكه هیچ ضرورتی ندارد كه ما حتماً ماتریالیسم را به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 191
صورت یك اصلی كه نمی شود ردش كرد در نظر بگیریم؛ ما كمونیسم را می خواهیم ولو منهای ماتریالیسم باشد. مگر الآن در گوشه و كنار دنیا از رهبران كمونیسم نیستند كسانی كه كم كم مبارزه ی با مذهب را دارند تخفیف می دهند؟ .

این از آن جهت است كه برای آنها ایمان به آن اصول فكری اصالت ندارد. آن اصول فكری فقط پایگاه اعتقادی و زیربنای فكری است. از آنجا كه نمی شود یك ایدئولوژی بدون جهان بینی باشد، این جهان بینی را در زیر این ساختمان قرار می دهند برای اینكه بتوانند ایدئولوژی خود را بر روی این جهان بینی بگذارند. ولی اساس و هدف، ایدئولوژی است.

در اسلام چطور؟ آیا اسلام ایمان اسلامی را (ایمان به خدا، ایمان به ملائكه، ایمان به انبیا و اولیا و ایمان به معاد را) فقط برای این طرح كرده كه یك زیربنای فكری و اعتقادی داده باشد؟ آیا به این دلیل اصول فكری را عرضه می دارد كه می خواهد ایدئولوژی را روی یك اصول فكری بنا كند و هدف اصلی آن ایدئولوژی است، و الاّ خود این اصول فكری اصالتی ندارند؟ یا نه، خود این اصول فكری اصالت دارند؟ [جواب این است كه ] در عین اینكه این اصول فكری، زیربنای فكری و اعتقادی ایدئولوژی اسلام است اما ارزش آن فقط ارزش زیربنایی نیست.

در اسلام، ایمان اسلامی زیربنای فكری و اعتقادی است و ایدئولوژی اسلامی بر اساس این ایمان بنا شده است ولی ایمان در عین داشتن ارزش زیربنایی، اصالت هم دارد [یعنی هدف نیز شمرده می شود. ] .

پس در این جهت حق با فلاسفه است كه ایمان، خودش اصالت دارد نه اینكه ارزش ایمان ارزش مقدمه ی عمل بودن است. این طور نیست كه هرچه هست عمل و فعالیت و كوشش است؛ بلكه اگر ایمان را از عمل بگیریم، یك پایه را خراب كرده ایم، همچنان كه اگر عمل را از ایمان بگیریم یك پایه ی دیگر را خراب كرده ایم.

قرآن همیشه می گوید: اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ. اگر ایمان، منهای عمل باشد یك ركن سعادت وجود دارد ولی ركن دیگر آن موجود نیست، و اگر عمل را بگیریم و ایمان را رها كنیم باز هم درست نیست. خیمه ی سعادت روی یك پایه نمی ایستد.

ایمان از نظر اسلامی ارزش ذاتی و اصالت دارد و واقعاً كمال انسان در این دنیا و بالخصوص در دنیای دیگر به این است كه ایمان داشته باشد، برای اینكه در اسلام روح واقعاً استقلال دارد و از خود كمالی دارد و بعد از مردن باقی است. اگر روح به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 192
كمالات خودش نرسد، ناقص و فاسد است و به سعادت خودش نائل نمی شود
[1] اساساً اینها هم كه به وادی ماتریالیسم افتادند، به خاطر مبارزه ی احمقانه ای بود كه كلیسا با افكار سیاسی و اجتماعی و مخصوصاً با آزادیخواهی كرد، به طوری كه این فكر در دنیای اروپا پیدا شد كه انسان یا باید آزاد باشد و خود را در اجتماع ذی حق بداند و خدا را كنار بگذارد و یا باید به خدا معتقد باشد و خود را ذی حق و آزاد نداند و از این قبیل حرفها. بعد برای اینكه بتوانند راهی برای آزادی و حقوق اجتماعی انسان درست كنند، آمدند مذهب را از زیربنا حذف كردند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است