در
کتابخانه
بازدید : 488447تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand انسان معیوب و انسان سالم انسان معیوب و انسان سالم
Expand لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی
Expand درد انسان از دیدگاههای مختلف درد انسان از دیدگاههای مختلف
Expand درد خداجویی در انسان درد خداجویی در انسان
Expand اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل
Collapse انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (1) نقد و بررسی مكتب عرفان (1)
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (2) نقد و بررسی مكتب عرفان (2)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2)
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ببینید قرآن در این زمینه چه می گوید: وَ مَنْ كانَ فِی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی اَلْآخِرَةِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبِیلاً [1]هركس در این دنیا كور باشد، در آخرت هم كور است و گمراهتر. ائمه و غیر ائمه در تفاسیر گفته اند- و روشن است- كه مقصود این نیست كه هركس چشمهای ظاهری اش در این دنیا كور باشد، در آن دنیا هم كور خواهد بود (اگر این طور باشد، مثلاً ابوبصیر از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام در آن دنیا وضع بدی دارد! ) ، مقصود این است كه هركس در این دنیا چشم باطنش از دیدن حقایق، از دیدن خدای خودش، از دیدن آیات خداوند و از آنچه كه باید به آن ایمان داشته باشد كور باشد، در آن دنیا كور محشور می شود و غیر از این امكان ندارد. اگر فرض كنیم كسی در این دنیا تمام اعمال خوبی را كه یك انسان باید انجام دهد انجام داده، تمام امر به معروف ها و نهی از منكرها را انجام داده و مثل زاهدترین زاهدها در دنیا زندگی كرده و عمر خود را وقف خلق خدا كرده است، اما به خدا ایمان ندارد و معاد و عالم هستی را نمی شناسد، این انسان كور است و قطعاً در آن دنیا هم كور است.

دیگر صحبت این نیست كه ایمان، فقط مقدمه ی این زحمتها و تلاشها و عملهاست و عمل یك فرد باید درست باشد، ایمان هم نداشت مسئله ای نیست.

فخر رازی در یك رباعی خیلی عالی می گوید:

ترسم بروم عالم جان نادیده
بیرون روم از جهان، جهان نادیده
در عالم جان چون روم از عالم تن
در عالم تن عالم جان نادیده
می ترسم از این جهان بروم، اما جهان را ندیده باشم. مقصود این نیست كه این در و دیوار و زمین و كوه و دریا و ستاره را ندیده باشم. مقصود این است كه می ترسم چشم دلم باز نشده باشد و روح جهان، مبدأ و آغاز جهان و آن چیزی را كه اسلام «ایمان» می گوید درك نكرده باشم و از این جهان بروم. می گوید: من كه در عالم تن، عالم جان را ندیده ام پس چگونه وقتی از عالم تن به عالم جان رفتم، آنجا را می توانم ببینم؟ اینجا باید می دیدم كه نتوانستم ببینم. او در این رباعی همین آیه ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 193
وَ مَنْ كانَ فِی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی اَلْآخِرَةِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبِیلاًرا معنی می كند.

قرآن در جای دیگری می فرماید:

قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمی وَ قَدْ كُنْتُ بَصِیراً. `قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ كَذلِكَ اَلْیَوْمَ تُنْسی [2]. در قیامت همین بنده ای كه كور محشور می شود اعتراض می كند، می گوید:

خدایا تو چرا مرا كور محشور كردی؟ من كه در آن دنیا چشم داشتم، چرا در اینجا كور هستم؟ [خطاب می رسد] كه آن چشمی كه در آن دنیا داشتی، به درد اینجا نمی خورد. اینجا چشم دیگری لازم است و تو خودت آن چشم دیگر را در دنیا كور كردی، اینجا هم كور هستی. أَتَتْكَ آیاتُنانشانه های ما در آن دنیا بود؛ تو بجای اینكه از روی آن نشانه ها ما را ببینی و بشناسی و حقیقت را درك كنی، خودت را در آن دنیا كور كردی و حال كه در عالم حقیقت می آیی كور محشور می شوی. در این عالم فقط بینش حقیقی است كه مفید است.

در سوره ی مطفّفین می فرماید: كَلاّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ [3]رهاشان كن! اینها در آن روز از خدای خود در پرده و حجاب اند؛ اینها در دنیا باید پرده ی غفلت را از جلو چشمشان عقب بزنند و ببینند. معنای ایمان این است: ای انسان! تو در این دنیا آمده ای كه چشم تو در همین دنیا آن دنیا را ببیند، گوش تو در همین دنیا آن دنیا را بشنود.

مكرر گفته ام كه خیلی خوشوقتم كه می بینم جوانان ما- بالخصوص- به نهج البلاغه توجه دارند. اما همه ی جنبه های نهج البلاغه را ببینید. ببینید نهج البلاغه راجع به گوشهایی اینچنین، چگونه سخن می گوید. نهج البلاغه برای ایمان اصالت قائل است. نمی گوید ارزش ایمان فقط ارزش زیربنایی و فكری و اعتقادی است (نه اینكه می خواهم بگویم زیربنا نیست) ، می گوید در عین اینكه ایمان ارزش زیربنایی و فكری و اعتقادی دارد، ارزش اصیل هم دارد.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 194
علی علیه السلام در نهج البلاغه درباره ی «اهل اللّه» می گوید: یَتَنَسَّمونَ بِدُعائِهِ رَوْحَ التَّجاوُزِ [4]اینها كسانی هستند كه در حالی كه خدا را می خوانند و استغفار می كنند و غرق در استغفار هستند، نسیم آمرزش را در درون خود احساس می كنند؛ یعنی احساس می كنند كه آمرزیده شده اند، نسیم تجاوز را در روح خود احساس می كنند [5]و [6] علی علیه السلام می فرماید:

اِنَّ اللّه تَعالی جَعَلَ الذِّكْرَ جَلاءً لِلْقُلوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعانَدَةِ، وَ ما بَرِحَ لِلّهِ- عَزَّتْ الاؤُهُ- فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فی اَزْمانِ الْفَتَراتِ عِبادٌ ناجاهُمْ فی فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فی ذاتِ عُقولِهِمْ [7].

فقط قسمت اخیرش را برایتان معنی می كنم: در هر دوره ای [8]افرادی وجود دارند كه در فكر و درون خود با خدای خود حرف می زنند و از او سخن می شنوند:

عِبادٌ ناجاُهُم فی فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فی ذاتِ عُقولِهِمْ خدا در فكر و عقلشان با آنها حرف می زند.

پس در اسلام معرفت خدا و حتی ملائكه ی خدا كه وسایط عالم وجودند، و معرفت انبیا و اولیای خدا كه به صورت دیگری واسطه ی فیض حق به سوی ما هستند، و معرفت اینكه ما در این دنیا كه آمده ایم برای چه آمده ایم و به كجا می رویم، و معرفت اینكه بالاخره خواه ناخواه به سوی حق بازگشت می كنیم و همه چیز به سوی حق بازگشت می كند (یعنی معاد) ، این معارف اصالت دارد. ایمان به حقایق اصالت دارد و ضمن اینكه اصالت دارد، زیربنای فكری و اعتقادی ایدئولوژی اسلامی هم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 195
هست، و یك ایمان صددرصد اصیل می تواند زیربنای فكری و اعتقادی بسیار خوبی برای یك ایدئولوژی باشد. پس هیچ وقت عمل را فدای ایمان نكنید و ایمان را هم فدای عمل نكنید. هیچ كدام از ایندو نباید فدای دیگری شود.

مجموعاً «انسان كامل» فلاسفه انسان كامل نیست، انسان ناقص است، یعنی قسمتی از كمال را دارد. اینكه برای كمال عقلی، اصالت قائل شده اند درست است.

ولی انسان كامل فلاسفه، از این جهت كه آنها سایر جنبه های كمالات انسانی را نادیده گرفته اند و همه ی كمالات انسان را در كمال عقلی او جستجو كرده اند، انسان نیمه كامل است، انسان ناقص است. انسان كامل فلاسفه فقط مجسمه ای است از دانایی، فقط می داند؛ یعنی انسان كاملی كه آنها فرض كرده اند، موجودی است كه خوب می داند. چنین انسانی خوب می داند ولی موجودی است خالی از شوق، خالی از حركت، خالی از حرارت، خالی از زیبایی، خالی از همه چیز؛ فقط می داند. آن موجودی كه تمام هنرش این است كه خوب می داند و دانستنش هم تمام هستی را فرامی گیرد و «جهانی است بنشسته در گوشه ای» ، انسان كامل اسلام نیست، انسان نیمه كامل اسلام است.

فرصت نكردم روایت موسی بن جعفر (علیهماالسّلام) را در باب ارزش عقل، برای تأیید آن قسمت از حرف فلاسفه كه درست است، برای شما بخوانم. در این زمینه مطلب زیاد است. اگر بخواهیم صحبت كنیم، یكی دو جلسه ی دیگر باید صحبت كنیم ولی عرض خودمان را درباره ی این مكتب در همین جا خاتمه می دهیم.

و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه العلیّ العظیم
[1] اسراء/72
[2] طه/125 و 126
[3] مطفّفین/15
[4] نهج البلاغه ، خطبه ی 220
[5] اینها چیزهایی است كه از سطح فكر امثال ما بالاتر است و شاید نتوانیم باور كنیم.
[6] «تجاوز حق» یعنی گذشت حق از گناهان، مغفرت حق، آمرزش حق.
[7] [ابتدای همان خطبه ]
[8] بنا به گفته ی علی علیه السلام هیچ دوره ای نیست كه در آن چنین افرادی وجود نداشته باشند. در زمان ما هم وجود دارند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است