در
کتابخانه
بازدید : 489772تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand انسان معیوب و انسان سالم انسان معیوب و انسان سالم
Expand لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی
Expand درد انسان از دیدگاههای مختلف درد انسان از دیدگاههای مختلف
Expand درد خداجویی در انسان درد خداجویی در انسان
Expand اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل
Collapse انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (1) نقد و بررسی مكتب عرفان (1)
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (2) نقد و بررسی مكتب عرفان (2)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2)
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
عرض كردیم كه فلاسفه ذات و جوهر انسان را همان عقل او می دانند. غیر عقل هرچه هست، آن را خارج از ذات انسان و در حكم وسایل و ابزار می دانند. «من» انسان یعنی همان قوّه ی فكر كردن انسان، قوّه ی تفكر منطقی انسان. عرفا «من» انسان را عقل و فكر انسان نمی دانند، بلكه عقل و فكر را به منزله ی یك ابزار- آنهم نه ابزار خیلی معتبر- می دانند و «من» حقیقی هركس را آن چیزی می دانند كه از آن به «دل» تعبیر می كنند. حكیم و فیلسوف، «من» را آن چیزی می داند كه از آن به عقل تعبیر می كند، و عارف «من» واقعی انسان را آن چیزی می داند كه از آن به دل تعبیر می كند.

البته شك نیست كه مقصود عارف از دل، این دل گوشتی كه در طرف چپ بدن انسان است، نیست؛ نمی خواهد بگوید «من» انسان همان دل گوشتی است كه پروفسور برنارد آن را عمل جراحی می كند یا پیوند می زند. عقل یعنی مركز اندیشه و تفكر و حسابگری، دل یعنی مركز احساس و خواست در انسان. عقل یك كانون و مركز است و دل كانون و مركز دیگری است. عارف برای احساس و برای عشق به طور كلی- كه قویترین احساسها در انسان است- ارزش و اهمیت زیادی قائل است. هرچه كه حكیم و فیلسوف برای فكر كردن و برای استدلال و دلیل منطقی آوردن ارزش قائل است، عارف برای عشق ارزش قائل است. البته عشقی كه عارف می گوید، با عشقهای روزنامه ای ما فوق العاده متفاوت است. عشقهای روزنامه ای عشقهای جنسی است. عشق عارف عشقی است كه اولاً در انسان اوج می گیرد تا او به خدا می رسد و معشوق حقیقی عارف فقط خداست و بس. ثانیاً عشقی كه عارف می گوید، منحصر به انسان نیست. عارف معتقد است كه عشق در همه ی موجودات سریان دارد. در كتب عرفانی و بعضی كتب فلسفیِ متمایل به عرفان (مثل اسفار ) بابی تحت عنوان «فی سریان العشق فی جمیع الموجودات» وجود دارد؛ یعنی معتقدند عشق یك حقیقتی است كه در تمام ذرات وجود جریان و سریان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 198
دارد. در این هوا هم عشق هست، در آن سنگ هم عشق هست، در آن ذرات اتمی هم عشق هست و اصلاً حقیقت، عشق است و آنچه غیر از عشق می بینی مجازی است بر روی این حقیقت. مولوی می گوید:

عشق بحری، آسمان بر وی كفی
چون زلیخا در هوای یوسفی
عشق یك دریاست. همه ی آسمانها و زمین و همه ی عالم طبیعت از نظر عارف به منزله ی كفی است بر روی یك دریا كه آن دریا «عشق» است. حافظ می گوید:

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
ببینید چقدر عالی می گوید! این بیت حافظ، ترجمه ی جمله ای از اولین دعای امام سجاد علیه السلام در صحیفه ی سجادیه است. بعد از اینكه خدا را حمد و ثنا می گوید، می فرماید:

اِبْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِداعاً وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلی مَشِیَّتِهِ اخْتِراعاً، ثُمَّ سَلَكَ بِهِمْ طَریقَ عِبادَتِهِ وَ بَعَثَهُمْ فی سَبیلِ مَحَبَّتِهِ. .

یعنی خدا ابتدا عالم را از عدم آفرید، عالم را ابداع كرد [1]، بعد مخلوقات را از راه محبت خود برانگیخت. حافظ هم همین را می گوید:

رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم

[1] ابداع یعنی [انجام كاری كه ] از روی نمونه ای نبوده است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است