در
کتابخانه
بازدید : 489889تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand انسان معیوب و انسان سالم انسان معیوب و انسان سالم
Expand لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی
Expand درد انسان از دیدگاههای مختلف درد انسان از دیدگاههای مختلف
Expand درد خداجویی در انسان درد خداجویی در انسان
Expand اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل
Collapse انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (1) نقد و بررسی مكتب عرفان (1)
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (2) نقد و بررسی مكتب عرفان (2)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2)
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
وقتی عارف برای همه ی عالم یك حقیقت بیشتر قائل نیست و آن حقیقت عشق است، قهراً از نظر او دیگر حقیقت انسان فكر نیست كه فیلسوف می گفت، حقیقت انسان دل اوست. دل هم یعنی همان مركز عشق الهی. پس یك تفاوت بین مكتب عقل و مكتب عرفان در مسئله ی «من» انسان است. آیا «من» انسان همان است كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 199
فكر می كند یا آن است كه عشق می ورزد؟ عارف می گوید «منِ» تو همان است كه عشق می ورزد، نه آن كه فكر می كند.

از نظر فیلسوف اگر انسان بخواهد به مقام انسان كامل برسد، با چه ابزاری باید پیش برود؟ با ابزار استدلال و قیاس، با صغری و كبری و مقدمات چیدن و فكر كردن، با پای منطق. ولی عارف می گوید: خیر، ابزار آن، علم و سواد و حرف و گفت و شنود و صغری و كبری و مقدمه و نتیجه و استدلال نیست:

دفتر صوفی سواد و حرف نیست
جز دل اسپید همچون برف نیست
بجای همه ی این كارها تزكیه ی نفس كن. فیلسوف می گوید: فكر كن، درس بخوان، پیش معلم برو، ولی عارف می گوید: خودت را تصفیه كن، تهذیب نفس كن، اخلاق رذیله را از خود دور كن، توجه به غیر حق را هرچه می توانی از خود بران و بر توجه خود به حق بیفزا، بر خاطرات خود مسلط باش، هرچه اندیشه ی غیر خدا در دل تو بیاید دیو است، تا دیو هست فرشته كه نور خداست هرگز در دل تو نمی آید:

بر سر آنم كه گر ز دست برآید
دست به كاری زنم كه غصه سرآید
خلوت دل نیست جای صحبت اغیار [1]
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حكام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو كه برآید
بر در ارباب بی مروت دنیا
چند نشینی كه خواجه كی بدر آید
ترك گدایی مكن كه گنج بیابی
از نظر رهروی كه در گذر آید
بعد كه انسان را از اینكه به در خانه ی اكابر و بزرگان و صاحبان قدرت برود برحذر می دارد، می گوید: ترك گدایی مكن، اما گدایی پیش چه كسی؟ گدایی پیش یك انسان كامل.

به هرحال وسیله ای كه این مكتب برای رسیدن انسان به مقام انسان كامل معرفی می كند، اصلاح و تهذیب نفس است، توجه به خداست. هرچه بیشتر انسان به خدا توجه كند و هرچه بیشتر توجه به غیر خدا را از ذهن خود دور كند و هرچه بیشتر به درون خود فرو رود و هرچه ارتباط خود را از بیرون بیشتر قطع كند [به مقام انسان كامل نزدیكتر می شود. ] .

قهراً اینها برای بحث و استدلال و منطق، ارزشی قائل نیستند. مولوی می گوید:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 200
پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بی تمكین بود
و در جای دیگری می گوید:

بحث عقلی گر دُر و مرجان بود
آن دگر باشد كه بحث جان بود
بحث جان اندر مقامی دیگر است
باده ی جان را قوامی دیگر است
پایان راه چیست؟ پایان راه از نظر حكیم این بود كه انسان یك جهان بشود ولی جهانی از اندیشه و فكر (صَیْرورَةُ الْاِنْسانِ عالَماً عَقْلِیّاً مُضاهِیاً لِلْعالَمِ الْعَیْنِیِّ) ، نقش همه ی جهان ولو به طور كلی در آینه ی عقلش بیفتد؛ یعنی جهان را در درون خود می بیند. نهایت راه حكیم، دانایی و دیدن جهان است اما نهایت راه عارف رسیدن است نه دیدن. رسیدن به چه چیز؟ رسیدن به ذات حق. معتقدند كه اگر انسان درون خود را تصفیه كند و با مركب عشق حركت كند و منازل بین راه را زیر نظر یك انسان كاملتر طی كند، پایان این راه این است كه پرده ی میان او و خدا بكلی برداشته می شود و به تعبیر خودشان به خدا می رسد. در قرآن مسئله ی «لقاء اللّه» مطرح است و عرفا در باب لقاء اللّه خیلی سخن گفته اند كه داستان مفصلی دارد و من عجالتاً نمی خواهم در موضوع لقاء اللّه وارد شوم كه آیا این حرف می تواند معنی داشته باشد یا نه. ولی به هرحال، عارف نمی گوید كه من به جایی برسم كه جهانی از اندیشه شوم، آیینه ای شوم كه جهان در من منعكس شود؛ می گوید می روم تا به مركز جهان برسم: یا أَیُّهَا اَلْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلی رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِیهِ [2]. به آنجا كه رفتی و رسیدی، همه چیز هستی و همه چیز داری (اَلْعُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُهَا الرُّبوبِیَّةُ) ، همه چیز داری ولی هیچ چیز را نمی خواهی؛ معما این است. به مقامی می رسی كه همه چیز به تو می دهند و تو به هیچ چیز اعتنا نداری جز به خود او. ابوسعید ابی الخیر چه شیرین می گوید:

آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند
فرزند و عیال و خانمان را چه كند
دیوانه كنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه ی تو هردو جهان را چه كند
اول چنین كسی را دیوانه ی خودت می كنی و بعد هردو جهان را به او می دهی. اما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 201
زمانی هردو جهان را به او می دهی كه او اصلاً آنها را نمی خواهد. تا روزی كه تو را نشناخته، همه چیز می خواهد ولی در آن موقع به او نمی دهی. وقتی كه تو را شناخت، همه چیز را به او می دهی اما او در این هنگام به هیچ چیز اعتنا ندارد، چون تو را پیدا كرده است. دیگر نه دنیا را می خواهد و نه آخرت را، چون تو مافوق دنیا و آخرت هستی.

حال باید نظر اسلام را در این زمینه بیان كنیم كه آیا «انسان كامل» عرفا با موازین اسلامی جور در می آید یا نه، چون معلوم شد كه منظور عرفا از انسان كامل چیست. انسان كامل عرفا انسانی است كه به خدا می رسد؛ وقتی به خدا رسید، مظهر كامل همه ی اسماء و صفات الهی می شود و آیینه ای می شود كه ذات حق در او ظهور و تجلی می كند.

در مورد مكتب فلاسفه گفتیم آنچه كه فلاسفه آن را انسان كامل می دانند، از نظر اسلام انسان نیمه كامل است نه انسان كامل، و بعد قسمتهای مختلف را عرض كردیم كه در كدام قسمت مكتب فلاسفه مورد تأیید اسلام است و در كدام قسمت مورد تأیید اسلام نیست. در اینجا نیز به همان شكل بحث می كنیم.

آیا در اسلام مسئله ای به نام تهذیب و تزكیه ی نفس مطرح است؟ بدون شك؛ چون در متن قرآن این مطلب مطرح است: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها. `وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها [3]بعد از هفت قسم متوالی می فرماید: رستگاری مال مردمی است كه تزكیه ی نفس كرده اند و بدبخت آن مردمی هستند كه نفس و روح و باطن خود را فاسد و تباه كرده اند
[1] «اضداد» هم گفته شده است.
[2] انشقاق/6
[3] شمس/9 و 10
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است