در
کتابخانه
بازدید : 489727تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand انسان معیوب و انسان سالم انسان معیوب و انسان سالم
Expand لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی
Expand درد انسان از دیدگاههای مختلف درد انسان از دیدگاههای مختلف
Expand درد خداجویی در انسان درد خداجویی در انسان
Expand اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل
Collapse انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (1) نقد و بررسی مكتب عرفان (1)
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (2) نقد و بررسی مكتب عرفان (2)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2)
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در بحار حدیثی نقل می كند: اصحاب رسول اكرم كه مردان مؤمنی بودند، حالتی در خود دیدند. دغدغه در آنها پیدا شد كه نكند ما منافق باشیم و خودمان نمی دانیم. به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض كردند: یا رَسولَ اللّهِ نَخافُ عَلَیْنَا النِّفاق ما می ترسیم منافق باشیم.

فرمود: چرا؟ عرض كردند: برای اینكه وقتی در محضر مبارك شما می نشینیم و شما صحبت می كنید، موعظه می كنید، از خدا می گویید، از قیامت می گویید، راجع به گناهان و توبه و استغفار سخن می گویید، یك حال بسیار خوشی پیدا می كنیم، ولی بعد كه از حضور شما مرخص می شویم وَ شَمَمْنَا الْاَوْلادَ وَ رَاَیْنَا الْعِیالَ وَ الْاَهْلَ و مدتی با زن و بچه مان می نشینیم (تعبیر خودشان این است كه بچه هایمان را بو می كنیم) می بینیم كه حالمان برگشت، باز همان آدم اول شدیم. یا رسول اللّه! آیا این نفاق نیست؟ نكند نفاق باشد و ما منافق باشیم! فرمود: نه، این نفاق نیست. نفاق دورویی است، این «دو حالتی» است. انسان گاهی روحش اوج می گیرد و بالا می رود، و گاهی روحش پایین می آید. البته شما وقتی پیش من هستید و این حرفها را می شنوید، قهراً چنین حالتی پیدا می كنید. بعد این جمله را فرمود:

لَوْ تَدومونَ عَلَی الْحالَةِ الَّتی وَصَفْتُمْ اَنْفُسَكُمْ بِها لَصافَحَتْكُمُ الْمَلائِكَةُ وَ مَشَیْتُمْ عَلَی الْماءِ [1].

اگر به آن حالتی كه پیش من هستید باقی بمانید و از آن حال خارج نشوید، می بینید ملائكه می آیند و با شما مصافحه می كنند و شما بر روی آب می توانید راه بروید بدون اینكه فرو بروید! آن حالت حالتی نیست كه برای شما همیشه باقی بماند. اگر آن حالت برایتان به صورت یك ملكه باقی بماند، به این مقامها می رسید.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 205
به نظر من این قطعه ی معروف سعدی ترجمه ی همین حدیث است [2]، ولی به صورت دیگری مطلب را از زبان یعقوب می گوید:

یكی پرسید از آن گم كرده فرزند
كه ای روشن گهر پیر خردمند
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه كنعانش ندیدی؟
یوسف در مصر خود را به برادرانش معرفی كرد و پیراهنش را به آنها داد و گفت این را ببرید. اینها هنوز نیامده بودند كه یعقوب گفت: إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ [3]بوی یوسف را احساس می كنم، اگر نگویید این شخص پیر و خرفت شده است. [سعدی از زبان فردی خطاب به یعقوب می گوید: ] تو چطور بوی پیراهن یوسف را از مصر احساس می كنی، در حالی كه قبلاً او خودش در چاه كنعان در ده خودتان بود ولی او را احساس نمی كردی؟ (چرا در چاه كنعانش ندیدی؟ )
بگفت احوال ما برق جهان است
دمی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی بر طارم اعلی نشینیم
گهی بر پشت پای خود نبینیم
حالِ ما مثل برقِ [4]جهنده است، یك لحظه می جهد و لحظه ای دیگر خاموش است. به قول حافظ:

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه كه با خرمن مجنون دل افگار چه كرد
تا اینجا دنباله ی سؤالی است كه از یعقوب شده و او هم جواب داده است. بعد می گوید:

اگر درویش در حالی بماندی
سر و دست از دو عالم برفشاندی [5]
اگر [عارف ] در حالی كه برایش رخ می دهد باقی بماند، از دو عالم بالاتر می رود.


[1] اصول كافی ، ج /2ص 424
[2] آقایان توجه داشته باشید كه ادبیات عرفانی ما امروز در دنیا جزء شاهكارهای ادبی دنیاست و هرچه دارد از اسلام دارد. نوكرهای استعمار هرچه می خواهند بنویسند، بنویسند. هرچه لطف در مولوی، حافظ و سعدی و ناصرخسرو و امثال اینها هست [از اسلام است. ] خود حافظ تصریح می كند كه هرچه دارم از دولت قرآن دارم.
[3] یوسف/94
[4] تعبیر «برق» در معنویات، از امیرالمؤمنین است كه [عبارت آن را] برایتان خواهم خواند.
[5] گلستان ، باب دوم، حكایت 10
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است