در
کتابخانه
بازدید : 489870تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand انسان معیوب و انسان سالم انسان معیوب و انسان سالم
Expand لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی
Expand درد انسان از دیدگاههای مختلف درد انسان از دیدگاههای مختلف
Expand درد خداجویی در انسان درد خداجویی در انسان
Expand اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف
Collapse نقد و بررسی مكتب عرفان (1) نقد و بررسی مكتب عرفان (1)
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (2) نقد و بررسی مكتب عرفان (2)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2)
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
قبل از اسلام در برخی از كشورها مثل یونان و هند عقیده ای وجود داشته است و آن اینكه روح انسان قبلاً در عالم دیگر به تمام و كمال آفریده شده است و بعد، از آنجا مثل مرغی كه در قفس می كنند، او را به این عالم می آورند. اگر این طور باشد، باید انسان قفس را بشكند. ولی قرآن در یكی از آیات سوره ی مؤمنون این نظر را رد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 223
می كند و تعبیر عجیبی دارد كه صدرالمتألهین می گوید: من نظریه ی «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» بودن روح را از این آیه كشف كردم. وقتی درباره ی انسان بحث می كند، می فرماید: ما انسان را از خاك آفریدیم؛ مرحله به مرحله پیش آمد تا اینكه نطفه شد، نطفه علقه شد، علقه مضغه شد و مضغه استخوان شد و بر روی استخوان گوشت پوشانیده شد. بعد می فرماید: ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ [1]ما همین ماده و طبیعت را تبدیل به چیز دیگری- كه روح است- كردیم؛ یعنی روح زاییده ی همین طبیعت است. روح مجرّد است، ولی مجرّدِ زاییده از ماده است. پس انسان در جای دیگری به صورت كامل نبوده تا بعد در این عالم در قفس قرار گرفته باشد. انسان در اینجا در دامن مادر خودش است. طبیعت، مادر روح انسان است و انسان در طبیعت كه زندگی می كند، در دامن مادر زندگی می كند. بنابراین در همین جا باید تكامل پیدا كند، نه اینكه قبلاً تكامل پیدا كرده است و بعد اینجا در زندان یا چاه گرفتار شده و باید بیرون بیاید؛ این، فكر اسلامی نیست.

البته اسلام می گوید تو برای همیشه نباید در دامن مادر بمانی. اگر برای همیشه بخواهی در دامن مادر باشی، یك بچه ننه خواهی بود و هرگز مرد میدان نخواهی شد.

اگر از طبیعت عروج نكنی و از دامن این مادر برنخیزی و بالا نیایی، در طبیعت می مانی، یك موجود طبیعی می شود، «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ» می شوی و دیگر «إِلاَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ» [2]نیستی، در اسفل السافلین می مانی. اگر انسان در اسفل السافلین- كه طبیعت است- محبوس بماند، به این معنا كه از حد طبیعت بالا نرود، این امر در دنیای دیگر جهنم اوست، فَأُمُّهُ هاوِیَةٌ [3]مادرش همان جهنم است.

خداوند مولودی را در دامن این مادر (طبیعت) متولد كرده كه از دامن این مادر بالا برود، مدرسه برود و مدرسه را طی كند و بالاتر برود. اگر او در این دامن بماند، برای همیشه در اینجا خواهد ماند. اگرچه این تشبیه خیلی ناقص است ولی چنین شخصی حالت بچه ای را دارد كه واقعاً بچه ننه شده است، یك بچه ننه ای كه وقتی بیست و پنج ساله هم شده باز باید در بغل مادرش بخوابد و مادرش پستانش را بغل صورتش بگذارد كه این آقازاده خوابش ببرد! این آدم دیگر چه از آب در می آید؟ !
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 224
پس انسان در انسان شناسی و جهان شناسی اسلام، یك مرغ ساخته و پرداخته ی قبلی كه در فضای عالم قدس پرواز می كرده (طایر عالم قدسم، چه دهم شرح فراق) نیست كه بعد او را در این قفس زندانی كرده باشند و وظیفه اش فقط این باشد كه قفس را بشكند. اسلام این را قبول ندارد. بله، اگر شما شنیده اید كه عالم ارواح بر عالم اجسام تقدم دارد، به این معناست كه سنخ ارواح تقدم دارد؛ یعنی روح پرتوی است كه تكوینش در این عالم است، ولی پرتوی است كه از عالم دیگر به این عالم تابیده است، نه اینكه به تمام و كمال در جای دیگری بوده و بعد او را به اینجا آورده اند و در قفس كرده اند. این فكر، یعنی فكر تناسخ، یك فكر هندی و یك فكر افلاطونی است. افلاطون در بین یونانیها معتقد بود كه روح انسان ساخته و پرداخته ی عالمی قبل از این عالم (عالم مُثُل) است، بعد این ساخته و پرداخته را آورده اند و به حكم مصلحتی در اینجا زندانی كرده اند، لذا باید از این زندان رها شود و برود. ولی اسلام با این دید به طبیعت نگاه نمی كند.

البته این را هم عرض كنم، برای اینكه بعضی اگر تاریخچه هایی را خوانده اند [توهم نكنند: ] نمی خواهم بگویم تمام عرفا اینقدر اشتباه كرده اند؛ بلكه عرفای بزرگ گاهی لااقل در كلمات خودشان متوجه این نكته بوده اند، نه ترك جامعه گرایی كرده اند و نه ترك طبیعت گرایی. آنها به این نكته كه قرآن آیات آفاق و انفس را در كنار یكدیگر ذكر كرده است و طبیعت هم آیه و آیینه ی جمال حق است، كاملاً توجه كرده اند. مگر شبستری نیست كه در آن منظومه ی بسیار بسیار عالی و راقی خودش كه واقعاً شاهكاری در عالم انسانیت است [4]، می گوید:

به نام آن كه جان را فكرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
ز فضلش هر دو عالم گشت روشن
ز فیضش خاك آدم گشت گلشن
در یك جا توجهش به آیات آفاقی كاملاً خوب است، می گوید:

به نزد آن كه جانش در تجلّی است
همه عالم كتاب حق تعالی است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 225
عرَض اِعراب و جوهر چون حروف است
مراتب همچو آیات وقوف است
غرض این مطلب است كه گاهی این توجهات در بین عرفا هست. یا جامی می گوید:

صلای باده زد پیر خرابات
بیا ساقی كه فی التأخیر آفات
جهان مرآت حسن شاهد ماست
فَشاهِدْ وَجْهَهُ فی كلّ مِرآت
اگر ما قرآن را یك طرف و عرفان را در طرف دیگر بگذاریم و ببینیم كه قرآن تا چه اندازه به طبیعت توجه دارد و عرفان تا چه اندازه به طبیعت توجه دارد، متوجه می شویم كه قرآن بیش از عرفان به طبیعت توجه دارد، بدون آنكه قرآن مسئله ی توجه به باطن نفس و رجوع به آن را به شكلی انكار كرده باشد.

بنابراین، انسان كامل قرآن، در كنار عقل گرایی و در كنار دل گرایی [جامعه گرا و طبیعت گرا هم هست. ] حال ارزش هركدام از اینها چقدر است، مطلبی است كه وقتی سیمای انسان كامل اسلام را برایتان ذكر می كنم، شاید موفق شوم این قسمت را هم بیان كنم. ولی به هر حال انسان كامل قرآن، انسان عقل گرا و دل گرا و طبیعت گرا و جامعه گراست
[1] مؤمنون/14
[2] تین/5 و 6
[3] قارعه/9
[4] پیدایش این كتاب هم عجیب است. سؤالهایی از خراسان در مسائل عرفانی از او می كنند و او این سؤالها را در یك جلسه جواب می دهد (البته خودش می گوید كه بعد آنها را بسط داده است) و یك شاهكار به وجود می آورد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است