در
کتابخانه
بازدید : 489834تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand انسان معیوب و انسان سالم انسان معیوب و انسان سالم
Expand لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی
Expand درد انسان از دیدگاههای مختلف درد انسان از دیدگاههای مختلف
Expand درد خداجویی در انسان درد خداجویی در انسان
Expand اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (1) نقد و بررسی مكتب عرفان (1)
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (2) نقد و بررسی مكتب عرفان (2)
Collapse نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2)
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال برای اینكه ببینید موضوع تا كجا كشیده شده است، قسمتهایی از كلمات او را كه در كتابهای تاریخ فلسفه، زیاد نقل كرده اند برای شما می خوانم. شاید در كتابهای متعددی كه در این باره خوانده ام، فروغی بهتر از دیگران نقل كرده باشد و لذا من قسمتهایی از آنچه را كه فروغی نقل كرده است برای شما می خوانم. فروغی می نویسد [1]:

همه ی دانشمندان دنیا خودپرستی را مذموم، و غیرپرستی و شفقت را مستحسن شمرده اند. نیچه به خلاف همه، خودپرستی را حق دانسته و شفقت را ضعف نفس و عیب پنداشته است.

ما راجع به این موضوع باید صحبت كنیم كه آیا واقعاً شفقت، ضعف نفس است یا نه؟ این خودش یك مطلبی است.

از رأی داروین، نیچه كوشش در بقا را پذیرفته و آن را به معنی تنازع گرفته و آنچه را دیگران نتیجه ی فاسد رأی داروین شمرده اند او درست پنداشته كه افراد با یكدیگر در كشمكش باشند و تحصیل توانایی كنند تا غلبه یابند.

عموم خیرخواهان عالم انسانیت، رعایت حال اكثر را واجب شمرده و مدار امر دنیا را بر صلاح حال عامّه قرار داده اند. نیچه جمعیت اكثر را خوار پنداشته، جماعت قلیل یعنی خواص را ذی حق شمرده است و بس.

بنیاد فكر نیچه این است كه شخص باید هرچه بیشتر توانا شود و زندگانی اش پر حدّت و خوشتر و «من» یعنی نفسش شكفته تر و نیرومندتر و از تمایلات و تقاضای نفس برخوردارتر باشد.

هم فال و هم تماشا! تا به حال دیگران می گفتند اگر این كارها را انجام دهید ضد اخلاق است، ولی او می گوید: نه، این كارهایی را كه مطابق هوای نفستان است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 255
انجام دهید و اخلاق هم همینهاست؛ اصلاً كار خوب هم همین است! .

بعضی می گویند بهتر آن بود كه به دنیا نیاییم. شاید چنین باشد، نمی دانم. اما می دانم كه خوب یا بد به دنیا آمده ام و باید از دنیا متمتع شوم و هرچه بیشتر، بهتر.

می گوید: من باید هدفم این باشد كه بتوانم هرچه بهتر خود را متمتع كنم و بیشتر از دنیا بهره ببرم؛ هرچه كه مرا در رسیدن به این مقصد كمك كند، خوب و اخلاق است. این همان فكری است كه معاویه داشت و همیشه این حرف را می زد: ما در نعمتهای دنیا غلت زدیم.

آنچه برای این مقصود مساعد است اگرچه قساوت و بیرحمی و مكر و فریب و جنگ و جدال باشد خوب است و آنچه مزاحم و مخالف این غرض است اگرچه راستی، مهربانی، فضیلت و تقوا باشد بد است. . . این سخن باطل است كه مردم و قبایل و ملل در حقوق یكسانند و این عقیده با پیشرفت عالم انسانیت منافی است.

می گوید: تساوی حقوق همه ی انسانها غلط است، زیرا سبب می شود ضعیفها را در حد قویها نگه داریم و دیگر قویهای بیچاره! هم پیش نروند؛ بگذار ضعیفها پایمال بشوند تا میدان برای قوی باز شود؛ وقتی میدان برای قوی باز شد «انسان برتر» به وجود می آید.

مردم باید دو دسته باشند: یكی زبردستان و خواجگان و یكی زیردستان و بندگان، و اصالت و شرف متعلق به زبردستان است و آنها غایت وجودند [2]و زیردستان آلت و وسیله ی اجرای اغراض ایشان می باشند. . .

هیئت اجتماعیه و مدنیت برای پیشرفت كار آن طبقه ی شریف تشكیل شده است،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 256
نه چنانكه گمان رفته است كه زبردستان برای حفظ زیردستان اند.

می گوید: اجتماع فقط برای این است كه اقویا به نوایی برسند و ضعفا حكم چهارپایان را دارند كه باید برای اقویا باركشی كنند. به عقیده ی او، اینكه سعدی می گوید:

گوسفند از برای چوپان نیست
بلكه چوپان برای خدمت اوست
درست نیست، اصلاً گوسفند برای چوپان است.

زبردستان و نیرومندان كه خواجگان اند باید پرورش یابند تا از ایشان مردمان برتر به وجود آیند و انسان در مدارج صعود و ترقی قدم زند.

خود فرنگیها بحثی راجع به بهبود نسل بشر و اصلاح نژاد دارند كه حتی آلكسیس كارل در آخر كتاب انسان، موجود ناشناخته تا اندازه ای همین اصل را پیروی می كند كه خلاصه، نژادها را باید اصلاح كرد، و معتقد است كه اساساً نباید به انسانهای ضعیف حق تولید نسل داد.

اصول اخلاقی كه مردم تاكنون پیروی كرده اند در صلاح عامه و طبقه ی اكثر یعنی زیردستان ترتیب داده شده است نه در صلاح زبردستان و طبقه ی شریف [3]. این است كه باید آن اصول را بهم زد و اصولی باید اختیار كرد كه در صلاح حال شریفان باشد. توضیح این معنی چنین است كه به عقیده ی نیچه نیكی و راستی و زیبایی كه اموری است كه همه پیشنهاد خاطر دارند، امور حقیقی و مطلق نیستند؛ آنچه حقیقت است این است كه همه كس خواهان توانایی است.

بعد مخصوصاً به ادیان حمله كرده، می گوید: ادیان به بشریت خیانت كردند، زیرا بشر را دعوت به عدالت و حمایت زیردستان و ضعفا كردند. اول كه ادیان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 257
نبودند و همان قانون جنگل حكمفرما بود دوران خوبی بود. هركه قویتر بود ضعیفتر را می خورد و ضعیف از بین می رفت.

در آغاز امر، دنیا بر وفق خواهش مردمان نیرومند می گذشت و ناتوانان، زیردست و بنده ی ایشان بودند ولیكن نیرومندان اندكند و ناتوانان بسیار.

پس این بسیاری را وسیله ی پیشرفت خود ساختند و به حیله و تدبیر [4]، اصول رأفت و شفقت و فروتنی و غیرخواهی و مهربانی و عدالت و كرامت را در اذهان به صورت نیكی و درستی و زیبایی جلوه دادند و قبولانیدند تا توانایی نیرومندان را تعدیل كنند و از بندگی آنها رهایی یابند، و این مقصود را بیشتر به وسیله ی ادیان پیش بردند و نام خدا و حق را حصار آنها قرار دادند.

این نظریه، درست نقطه ی مقابل نظریه ی كارل ماركس است. نیچه و ماركس هر دو ضد دین هستند، ولی نیچه مدعی است دین را ضعفا علیه اقویا اختراع كردند تا به اقویا افسار بزنند، چون خودش را طرفدار اقویا می داند، و ماركس كه خودش را طرفدار ضعفا معرفی می كند، می گوید: دین را اقویا اختراع كردند برای اینكه جلو شورش ضعفا را بگیرند.

نیچه بعد به سقراط و بودا و عیسای مسیح حمله می كند و می گوید:

اخلاق مسیحی اخلاق بندگی است و اخلاق خواجگی را تباه كرده است، و گفت و گوی برادری و برابری و صلح و رعایت حقوق زنان و رنجبران و امثال این سخنان كه امروز در دنیا شایع شده از آن منشأ است و خدعه و تزویر و فریب است و مایه ی فقر و ضعف و انحطاط می باشد و باید این اصول را خراب كرد و اصول زندگی خواجگی باید اختیار نمود. اصول زندگی خواجگی كدام است؟ فكر خدا و زندگی اخروی را باید كنار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 258
گذاشت [5]. . . باید رأفت و رقّت قلب را دور انداخت. رأفت از عجز است، فروتنی و فرمانبرداری از فرومایگی است، حلم و حوصله و عفو و اغماض از بی همتی و سستی است. مردانگی باید اختیار كرد. بشر باید به مرحله ی مرد برتر [6]برسد. مرد برتر آن است كه از نیك و بد برتر باشد [7]، عزم و اراده داشته باشد.

در میان فرنگیها مكتبهای زیادی ظهور كرده است. خوشبختانه در میان ما چنین مكتبهایی (یعنی چنین وباهایی) پیدا نشده است.

روح اروپایی همین است. اعلامیه ی حقوق بشر را هم كه آنها می دهند، برای فریب دیگران است. تربیت اروپایی و اخلاق واقعی اروپایی یعنی اخلاق ماكیاولی و نیچه ای. عملی كه استعمار در دنیا انجام می دهد بر همین اساس است و روح فرنگی اعم از آمریكایی و اروپایی، استعمار و همین اخلاق است. اگر جلو ما دم از حقوق بشر می زنند و ما بدبختها گاهی آب دهان خودمان را قورت می دهیم و می آییم حرفهای آنها را بازگو می كنیم، به خدا قسم اشتباه می كنیم. ببینید آیا كاری كه مثلاً آمریكا الآن در ویتنام می كند غیر از اجرای فلسفه ی نیچه است؟ عین همان است و هیچ چیز دیگری نیست. اینها این همه دم از انسانیت و انسان دوستی می زنند و ما می گوییم راسل چنین گفته است و سارتر چنین گفته است، ولی هم راسل ته فكرش همین است و هم سارتر. تمام فرنگیها اساس فكرشان بر همین است. شاید خیلی افراد استثنایی پیدا شوند كه این طور نباشند و احتمالاً در آنها هم خونی از مشرق زمین وجود دارد؛ لابد مادرشان اهل مشرق زمین بوده، و الاّ نژاد اینها این نژاد نیست! .

نیچه می گوید [8]:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 259
نفس كشتن چرا؟ باید نفس را پرورد. غیرپرستی چیست؟ خود را باید خواست و خود را باید پرستید. ضعیف و ناتوان را باید رها كرد تا از میان برود و رنج و درد در دنیا كاسته شود [9]. . . مرد برتر آن است كه نیرومند باشد و به نیرومندی زندگی كند و هواها و تمایلات خود را برآورده نماید.

این، تعریف مرد برتر است كه آن غایت هستی و غایت كمال است و می گوید خلقت برای اوست و همه مقدمه ی وجود او هستند. حال ببینید انسان كامل آقای نیچه چه چیز از آب درمی آید: هیچ چیز نباید مانعش شود و باید اخلاق و رحم و انسانیت و مروّت و مهربانی و عدالت و همه ی این جور حرفها را دور بریزد و خود را از همه ی اینها پاك و مبرّا كرده باشد.

هواها و تمایلات خود را برآورده نماید، خوش باشد و خود را خواجه و خداوند بداند و هر مانعی كه برای خواجگی در پیش بیاید از میان بردارد و از خطر نهراسد و از جنگ و جدال نترسد.

بعد هم سراغ زنها می رود و می گوید:

برابری زن با مرد و لزوم رعایت حقوق او نیز از سخنان باطل است. اصل مرد است. مرد باید جنگی بوده و زن وسیله ی تفنن و تفریح جنگیان باشد و فرزند بیاورد.

می گوید: زن برای كار دیگری نیامده است؛ فقط وسیله ای برای تفریح، و تفننی برای مرد و ماشینی برای بچه زاییدن است.

این هم یك معیار در دنیا برای معرفی انسان كامل، انسان نمونه، انسان اعلی ، مرد برتر و یا سوپرمن است؛ با كدام مقیاس؟ مقیاس قدرت و توانایی. در اینجا راجع به مسئله ی قدرت و توانایی چه باید گفت؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 260
نقطه ی مقابل این مكتب مكتبی است كه ضعف را تبلیغ می كند و خوبی و نیكی را در ضعف می داند، و چنین مكاتبی هستند و بوده اند و مخصوصاً این ایراد بر مسیحیت وارد است كه در اخلاق مسیحیت بر روی ضعف خیلی تبلیغ شده است.

اصلاً همین حرف كه «اگر به طرف راست صورتت نواختند، طرف چپ صورت خود را بیاور» تبلیغ ضعف است
[1] [عبارات نقل شده از كتاب سیر حكمت در اروپا ، ج 3 می باشد. ]
[2] یعنی خلقت برای آنهاست.
[3] به عقیده ی او طبقه ی شریف، زبردستان هستند.
[4] یعنی با حقه بازی.
[5] به قول او اینها خیلی اسباب زحمت است!
[6] همان انسان كامل، ابرمرد و یا «سوپرمن» .
[7] به قول مولوی:

هین مگو لاحول عمران زاده ام.

من ز لاحول این طرف افتاده ام
[8] باز خدا پدرش را بیامرزد كه عقیده اش را بروز داده است!
[9] یعنی نسل اینها باید وربیفتد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است