در
کتابخانه
بازدید : 489753تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand انسان معیوب و انسان سالم انسان معیوب و انسان سالم
Expand لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی
Expand درد انسان از دیدگاههای مختلف درد انسان از دیدگاههای مختلف
Expand درد خداجویی در انسان درد خداجویی در انسان
Expand اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (1) نقد و بررسی مكتب عرفان (1)
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (2) نقد و بررسی مكتب عرفان (2)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2)
Collapse نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این مكتب كه انسان كامل را آن انسانی می داند كه در او «من» تبدیل به «ما» شده باشد، راهش را هم ارائه می دهد، می گوید: هرجا كه اشیایی به «من» تعلق ندارند و به «ما» تعلق دارند، این امر سبب «ما» بودن افراد است. وقتی شما تعلقات اشیاء به انسانها را نگاه كنید، می بینید دو جور است. یك سلسله امور است كه در هر جامعه ای به «ما» تعلق دارد. مثلاً آیا زبان فارسی مال من است؟ نه. مال شماست؟ نه. مال آن فرد دیگر است؟ نه. زبان فارسی مال یك جمع است. وطن مال كیست؟ مال یك فرد نیست، مال جمع است. هرچه از این قبیل است یعنی هرچه كه به جمع تعلق دارد نه به فرد، افراد را یكی می كند. ما به آن دلیل با یكدیگر متحد هستیم كه همزبانیم، یعنی زبان به «ما» تعلق دارد نه به «من» ، و هموطن هستیم، یعنی وطن به «ما» تعلق دارد نه به شخص و فرد. ما همچنین هم فرهنگ هستیم، همدین و همدل هستیم. هرچه كه به «ما» تعلق دارد و به «من» تعلق ندارد و جنبه ی اختصاصی ندارد و جنبه ی اشتراكی دارد، افراد را به همان نسبت «ما» می كند.

از طرف دیگر سراغ اشیایی می رویم كه به فرد فرد جداگانه تعلق دارد و جنبه ی اختصاصی دارد: خانه ی من، پول من، لباس من، فرش من، اتومبیل من. خانه ی من دیگر مال شما نیست، مال من است. پول من پول شما نیست، پول ما نیست، پول من است.

این گونه تعلقات كه اشیاء به انسان تعلق پیدا می كنند، تعلقات اختصاصی است نه اشتراكی. می گویند تعلقات كه اختصاصی می شود، «من ساز» است. «من» را چه می سازد؟ مالكیت فردی، اختصاص. «ما» را چه می سازد؟ مالكیت جمعی، اشتراك. پس ملاك كامل بودن انسانها «ما» بودن آنهاست و ملاك «ما» شدن انسانها این است كه اختصاصها از بین برود و اشتراك و سوسیالیسم جایگزین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 292
اختصاص شود.

اینها مدعی هستند در اوایلی كه جامعه ی بشریت به وجود آمده است، جامعه ی بشری یك جامعه ی اشتراكی بوده و مالكیت نبوده است؛ زمین من و زمین تو، ثروت من و ثروت تو مطرح نبوده، همه چیز اشتراكی بوده است و بشر در یك بهشت و در آسایش زندگی می كرده است. آنچه كه در ادیان آمده است كه جد اعلای ما ابتدا در بهشت بود و بعد به یك شجره نزدیك شد و عصیان كرد و چون عصیان كرد، از بهشت رانده شد و گرفتار زندگی خاكی زمینی شد، از نظر آنها این امر تعبیر دیگری از این است كه بشر در بهشت اشتراكیت زندگی می كرد و «ما» بود نه «من» و بعد یك عصیان مرتكب شد و به واسطه ی آن عصیان از بهشت اشتراكیت رانده شد و آن عصیان، پیدایش مالكیت فردی است. وقتی مالكیت فردی پیدا شد، بشر از بهشت سعادت رانده شد و دچار بدبختی گردید و هنوز هم دچار همان بدبختی است. توبه ی انسان برای اینكه به بهشت باز گردد، توبه از مالكیت است و همان طور كه در ادیان آمده بهشتی كه انسان بعداً می رود از اوّلی كاملتر و بهتر است. هروقت بشر از این گناه بزرگ توبه كرد و بجای مالكیت فردی به اشتراكیت رو آورد، بار دیگر به مقام آدمیت و انسانیت خودش می رسد.

می گویند: مالكیت كه پدید آمد، ظلم پیدا شد- و ظلم ناشی از مالكیت است- و لذا استثمارگر و استثمارشده پیدا شد. بشر در حالی كه استثمارگر و یا استثمارشده است، ناقص است. تا وقتی كه این ناهمواریها و پستی و بلندی ها در بین افراد بشر وجود دارد كه یكی آنقدر بالا می رود كه به قله ی دماوند می رسد و یكی هم آنقدر پایین می رود كه در یك دره ی هولناك سقوط می كند هرگز جامعه ی بشریت روی سعادت را نمی بیند. وقتی روی سعادت را می بیند كه حالت دشت را پیدا كند و متساوی باشد. بعد از اینكه تساوی و برابری حاكم شود، برادری به وجود می آید و در آن هنگام انسان، دیگر انسان ناقص نیست و انسان كامل است.

پس این مكتب، كمال انسان را مساوی با نفی تعلقات اختصاصی و همه ی لوازم و دنباله های آن مانند استثمارگریها و استثمارشدن ها می داند كه استثمار در هر دو طرف، هزاران عیب و نقص ایجاد می كند: در یكی حقد و كینه ایجاد می كند و در دیگری حرص و آز؛ وقتی كه ریشه اش را از بن زدید، كمال انسان بروز می كند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است