ثانیاً این «من» آن وقت واقعاً و حقیقتاً تبدیل به «ما» می شود كه قبلاً تبدیل به «او»
شده باشد یعنی همان نظریه ی عرفا. «من» بدون آنكه قبلاً تبدیل به «او» شده باشد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 299
تبدیل به «ما» نمی شود. راه «ما» شدن «من» ها این است كه اول «من» ها «او»
بشوند، یعنی ایمان به خدا پیدا شود:
قُلْ یا أَهْلَ اَلْكِتابِ تَعالَوْا إِلی كَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اَللّهَ وَ
لا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ
دُونِ اَللّهِ. .
مخاطب، اهل كتاب اند: ای اهل كتاب! یهودیها، نصاری ، مجوسیها، زردشتیها!
بیایید همه ی ما گرد یك كلمه و یك حقیقت جمع شویم، حقیقتی كه
سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ
(ببینید تعبیر قرآن چقدر عجیب است) ، حقیقتی كه نه از من است و نه از تو، نه از
ماست
[1]و نه از شما، حقیقتی است كه از «ما» ی به معنای اعم است؛ ما و شما
هردو در او شریكیم و او ما و شما هر دو را در بر می گیرد. من كه پیغمبر اسلامم
نمی توانم بگویم او خدای من است و خدای تو مسیحی نیست، خدای تو یهودی
نیست، خدای تو زردشتی نیست، خدای تو بت پرست نیست، خدای این سنگ
نیست، خدای این آب و هوا نیست؛ او خدای همه است و به همه تعلق دارد و اگر
انسان به او تعلق پیدا كند، تعلق به یك امر محدود نیست كه «مرزساز» و «من ساز»
باشد. او دیگر پول نیست كه اگر من به او تعلق داشته باشم، شما هم به او تعلق داشته
باشید جنگ در بگیرد؛ حقیقتی است كه می تواند در آنِ واحد همه را در خودش
جمع كند. بیایید همه «ما» شویم، اما به چه وسیله؟ به وسیله ی یك ایمان، به وسیله ی
یك ایده، به وسیله ی یك كلمه: خدا، خدای ما. بیایید «ما» بشویم، اما اول باید همه
«او» بشویم. وقتی كه «او» شدیم یعنی این منیّت ما در مقابل «او» از بین رفت و همه
یكرنگ شدیم، آن وقت است كه می توانیم همه «ما» باشیم.
تَعالَوْا إِلی كَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا
وَ بَیْنَكُمْ بیایید به سوی كلمه و حقیقتی كه بین ما و شما متساوی است. اگر پیغمبر
اسلام صلی الله علیه و آله مثلاً پیشنهاد كند كه ای مردم! بیایید همه زبان عربی را یاد بگیریم تا همه
«ما» شویم، آن كسی كه زبانش فارسی است می گوید: چرا زبان عربی؟ زبان فارسی
باشد. آن كسی كه زبانش تركی است می گوید: چرا زبان عربی؟ زبان تركی باشد. آن
كسی كه زبانش فرانسوی است می گوید: چرا زبان عربی؟ آن زبان، فرانسه باشد. آن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 300
كسی كه زبانش انگلیسی است همین طور و. . . زبان عربی نمی تواند چیزی باشد كه
برای همه ی مردم
سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ باشد. زبان عربی و فارسی و تركی و فرانسوی و
انگلیسی هركدام به یك ملتی اختصاص دارد. خیلی چیزهای دیگر هم همین طور
است.
ولی آن حقیقتی كه مال همه است و مال هیچ كس هم نیست، خدای ماست؛ آن
حقیقت كلی و آن كسی كه همه ی ما را آفریده است، آن كسی كه عالم را خلق كرده و
بازگشت عالم به سوی اوست. بیایید همه به سوی او بشتابیم، تنها او را پرستش
كنیم و شریكی هم برای او قرار ندهیم. بعد می فرماید:
وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ
دُونِ اَللّهِ. وقتی كه به سوی «او» رفتیم و «او» شدیم، آنوقت «ما» می شویم و تنها آن
وقت است كه می توانیم «ما» باشیم. در این هنگام بعضی، بعضی دیگر را رب خود
(یعنی خدای خود) انتخاب نكند، صحبت آقایی و نوكری از میان برود، صحبت
استثمارگر و استثمارشده از بین برود، صحبت بالا و پایین از میان برود، ولی به
شرطی كه از آنجا شروع كنیم:
تَعالَوْا إِلی كَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اَللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئاً وَ لا
یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اَللّهِ. .
این است كه قرآن طرفدار «ما» بوده است و همیشه دم از «ما» می زند.
در نماز، بعد از آنكه خدا را حمد و ستایش می كنیم:
اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ اَلْعالَمِینَ. . . ، خدا
را مخاطب قرار می دهیم. من تنها دارم نماز می خوانم و نماز من فرادی است.
می خواهم بگویم خدایا تو را پرستش می كنم و از تو كمك می خواهم، ولی این طور
می گویم:
إِیّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیّاكَ نَسْتَعِینُ خدایا «ما» فقط تو را پرستش می كنیم و «ما»
فقط از تو یاری می جوییم. نمی گوییم «من» فقط تو را پرستش می كنم. در آخر نماز
هم می گوییم: اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلی عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ.
[1] «ما» در مقابل «شما» [نه در مقابل «من» . ]