در
کتابخانه
بازدید : 196788تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand راههای شناخت حافظراههای شناخت حافظ
Expand حافظ، گلی از بوستان معارف اسلامی حافظ، گلی از بوستان معارف اسلامی
Collapse جهان بینی و ایدئولوژی حافظ مطابق ظاهر اشعار او جهان بینی و ایدئولوژی حافظ مطابق ظاهر اشعار او
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
.

یكی از نتیجه گیری ها آن چیزی است كه حافظ به صورت «دم» بیان می كند، كما اینكه این مسئله ی «دم» در شعر خیام هم زیاد است كه دم را- یعنی زمان حال را- غنیمت بشمار، نه فكر گذشته بكن نه فكر آینده، نه غصه ی گذشته را بخور كه چرا چنین شد، و نه غصه ی آینده، فكر گذشته و فكر آینده تو را از عیش نقد باز می دارد و برای اینكه حداكثر استفاده را از این عمر موقت كوتاه ببری نه فكر گذشته كن نه فكر آینده، دم غنیمت بشمار، و چقدر در شعر حافظ این مسئله ی حال و دم آمده:

ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه سر مكن هنری ننگ و نام را
در عیش نقد كوش كه چون آبخور نماند
آدم بهشتِ روضه ی دارالسلام را
پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
ساقی كجاست گو سبب انتظار چیست
هر وقت خوش كه دست دهد مغتنم شمار
كس را وقوف نیست كه انجام كار چیست
اینجا باز مسئله ی انجام كار و قیامت هم هست.

گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
می گوید پای وعظ واعظ را رها كردیم، آن دیر نمی شود، فكر آن چیزی باش كه وقتش می گذرد.

ای دل ار عشرت امروز به فردا فكنی
مایه ی نقد بقا را كه ضمان خواهد شد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 378
نقد را كه آدم به نسیه نمی فروشد.

ماه شعبان منه از دست قدح كاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت
كه به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
گفت گل رویت بپژمرد آخر
وین طراوت در او نماند باز
در جای دیگر- كه از آن غزلهای بسیار عالی حافظ است- می گوید:

صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
كه موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد
هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
كه غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد
شعرهای بعدش خیلی عالی و عجیب عرفانی است، آنها را در جای خودش خواهم گفت.

ساقیا عشرت امروز به فردا مفكن
یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر
یا یك نامه از آنجا بیاور كه این وقت تلف نمی شود، عوضش را می دهند.

اعتمادی نیست بر كار جهان
بلكه بر گردون گردان نیز هم
عاشق از قاضی نترسد می بیار
بلكه از یرغوی دیوان نیز هم
«یرغو» اصطلاح مغولی بوده كه برای عدلیه و استنطاق و این حرفها می گفتند.

بالاتر از این، از بعضی شعرهای حافظ كاملاً استفاده می شود كه او این مسئله ی عیش نقد و این حرفها را یك نوع لاابالی گری و لاقیدی گری خاصی توجیه می كند، به شكل عجیبی. توضیح اینكه حافظ در زندگی اش معلوم نیست كه چكاره بوده است. اغلب از همان مقدمه ای كه محمد گلندام نوشته است استنباط می كنند. یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 379
جمله ای آنجا هست كه نسخ، متعدد نوشته و به دو تعبیر گفته اند. از یك تعبیر استفاده می شود كه شغل دولت داشته است. می گوید او نمی رسید كه دیوان خودش را تنظیم كند، از شدت اشتغال به مطالعه ی كشّاف و مصباح و مطالع و مفتاح و. . . بعد یك جمله ای دارد كه این جمله را نسخ، متعدد نوشته اند. بنابر یك تعبیر می رساند كه شغل دولت داشته، ولی البته هیچ معلوم نیست كه این طور باشد. از بعضی شعرهای حافظ معلوم می شود كه این مسئله ی «دم غنیمت شمردن» فقط مربوط به خودش هم نیست، درست مثل این كارمندهای لاابالی دولت كه یك ماه می روند كارمندی می كنند، منتظر اول ماهند كه بیاید، تا حقوق را می گیرند چند روزه آن را صرف عیاشی و الدنگی می كنند و بعد تا آخر ماه با جیب خالی می گذرانند. می گوید:

رسید مژده كه آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید [1]
.

و نظیر این باز هم هست.

حالا ببینید حافظی كه اینها ساخته اند چه مكتبی به ما تحویل می دهد و ما از او چه می توانیم بیاموزیم؟ ! .
[1] گور پدر زن و بچه.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است