در
کتابخانه
بازدید : 502951تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand آزادی معنوی (1) آزادی معنوی (1)
Expand آزادی معنوی (2) آزادی معنوی (2)
Collapse عبادت و دعا (1) عبادت و دعا (1)
Expand عبادت و دعا (2) عبادت و دعا (2)
Expand عبادت و دعا (3) عبادت و دعا (3)
Expand عبادت و دعا (4) عبادت و دعا (4)
Expand توبه (1) توبه (1)
Expand توبه (2) توبه (2)
Expand هجرت و جهاد (1) هجرت و جهاد (1)
Expand هجرت و جهاد (2) هجرت و جهاد (2)
Expand هجرت و جهاد (3) هجرت و جهاد (3)
Expand بزرگی و بزرگواری روح بزرگی و بزرگواری روح
Expand ایمان به غیب ایمان به غیب
Expand معیار انسانیت چیست؟ معیار انسانیت چیست؟
Expand مكتب انسانیت مكتب انسانیت
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بالاتر از این هم درجه ای هست؟ بله، یك انسان مستجاب الدعوه- لااقل درباره ی خودتان- می شوید. حتی می توانید روی بدن خودتان اثر بگذارید، اعجاز كنید، كرامت كنید، درنتیجه ی عبودیت كه جوْهرةٌ كنهها الرُّبوبیَّة نتیجه ی عبودیت تسلط است.

آیا بالاتر از این هم هست؟ بله، اما این بالاتر، برای فهمها و فكرهای ما خیلی زیاد است، خیلی از اشخاص نمی توانند باور كنند كه انسانی در اثر عبودیت و بندگی خدا و تذلّل، در اثر این كه صراط عبودیت را طی كرده است، برسد به جایی كه در جهان هم بتواند تصرف كند، یعنی بتواند یك بیماری را از راه روحی معالجه كند، یك كور مادرزاد را شفا بدهد، یك پیس را شفا بدهد (آن طور كه قرآن درباره ی عیسی بن مریم نقل می كند) البته به اذن اللّه؛ خدا به آنها چنین قدرتی داده است. اذن خدا همان قدرتی است كه خدا افاضه می كند: وَ تُبْرِئُ اَلْأَكْمَهَ وَ اَلْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَ إِذْ تُخْرِجُ اَلْمَوْتی بِإِذْنِی [1]یا در آیه ی دیگر: وَ أُحْیِ اَلْمَوْتی بِإِذْنِ اَللّهِ [2]. این یك درجه ی بالاتر است كه اكنون
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 476
نمی خواهم درباره ی آن صحبت كنم. در جلسه ی بعد ان شاء اللّه درباره ی معنای «قرب» برای شما مطالبی عرض می كنم. اینكه ما در عبادت می گوییم: قربةً اِلَی اللّه یعنی چه؟ تقرب به خداوند یعنی چه؟ این معنا را ان شاء اللّه برای شما توضیح خواهم داد.

علی از آن عبدها و بنده هایی است كه به این خداوندگاری نائل شده است. اما اشتباه نكنید، خیال نكنید این عبودیت كه نتیجه اش خداوندگاری و تسلط است، نتیجه اش خودبینی و غرور و منیّت هم هست؛ ابداً، خودبینی با عبودیت سازگار نیست. آن بنده ای كه بندگی كند برای ربوبیّت، كارش به جایی نمی رسد. عبودیت جز تذلّل و خاكساری چیز دیگری نیست. علی علیه السلام در مناجاتهای خودش عرض می كند: خدایا! كَفی لی فَخراً اَنْ اَكونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفی لی عِزّاً اَنْ تَكونَ لی رَبّاً. خدایا! این افتخار برای من بس كه بنده ی تو باشم و این عزت و شرافت برای من بس كه تو رب و خداوندگار و پروردگار من باشی. ما برای علی علیه السلام خیلی مقامات قائل هستیم و باید هم قائل باشیم. اصلاً مسئله ی ولایت كه می گویند، بدون ولایت تكوینی- در یك حدودی- اساساً ولایت نیست. اشتباه كرده اند، نفهمیده اند، سواد ندارند كسانی كه منكر ولایت تكوینی شده اند و حتی ولایت تكوینی را نمی فهمند كه چیست؛ یك چیز دیگر را پیش خودشان جاهلانه فرض و تصور كرده اند و همانها را هم مرتب به مردم گفته اند، در كتابهایشان هم نوشته اند چون شعورشان به این مسائل نمی رسد. آنها اساساً انسان و خدا را نمی شناسند. در این جور مسائل اظهارنظر كردن، فرع بر دو مسئله است: اول شناختن خدا، دوم شناختن انسان و استعدادهای درونی انسان و معنی تقرب انسان به خدا و معنی عبودیت و معنی عبادت. علی كه اینچنین محبوب است به خاطر عبودیت است. چه خوب می گوید ابوسعید ابی الخیر:

آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند
فرزند و عیال و خانمان را چه كند
دیوانه كنی [3]هر دو جهانش بخشی [4]
دیوانه ی تو هر دو جهان را چه كند
.

آن كسی كه مجذوب تو می شود چه اعتنایی به این ربوبیتها دارد كه بخواهد منیّت و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 477
غرور و تكبر پیدا كند.

ایام از یك طرف ایام و لیالی احیاء است، ایام و لیالی دعاست، ایام و لیالی عبودیت و بندگی كردن است و از طرف دیگر ایام شهادت مولای متقیان علی علیه السلام است، ایام شهادت آن مردی كه یكی از بزرگترین بندگان خداست. بعد از پیغمبر اكرم ما بنده ای به این بندگی سراغ نداریم. تخمین زده اند در حدود چهل و پنج ساعت از ضربت خوردن علی علیه السلام تا وفات و شهادتش یعنی تا آن لحظه ای كه مرغ روحش به عالم ملكوت پرواز كرد فاصله شد و به نظر من این مدت چهل و پنج ساعت از حیرت انگیزترین دوره های زندگی علی علیه السلام است. شخصیت علی را در این چهل و پنج ساعت انسان می بیند. یقین و ایمان علی در این چهل و پنج ساعت بر دیگران نمایان می شود. از نظر خود او لحظات و ساعاتی است كه جایزه ی خودش را گرفته است، مسابقه را به نهایت رسانده است، با كمال افتخار می خواهد نزد پروردگارش برود. علی چیز دیگری است. در نهج البلاغه می فرماید این آیه كه نازل شد: أَ حَسِبَ اَلنّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ. `وَ لَقَدْ فَتَنَّا اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اَللّهُ اَلَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ اَلْكاذِبِینَ [5]من فهمیدم كه در امت اسلام فتنه ها پیدا می شود. من خیلی آرزوی شهادت داشتم. آرزو داشتم كه در اُحد شهید بشوم.

هفتاد نفر از مسلمین شهید شدند وقتی كه من شهید نشدم خیلی دلم گرفت، ناراحت شدم. (این را یك جوان می گوید. در زمان جنگ اُحد علی تقریباً یك مرد 25 ساله است. دو بچه ی كوچك در خانه دارد: امام حسن و امام حسین. همسری دارد مانند صدّیقه ی طاهره. در عین حال آنچنان آرزوی شهادت علی را بی تاب كرده است كه پس از آنكه شهید نمی شود ناراحت می شود. ) پیغمبر اكرم قبلاً به او وعده داده بود- شاید هم خودش قبلاً سؤال كرده بود كه یا رسول اللّه! آیا من چگونه از دنیا می روم؟ و پیغمبر فرموده بود- تو شهید از دنیا می روی. ولی وقتی كه دید در احد شهید نشد ناراحت شد. رفت خدمت رسول اكرم: یا رسول اللّه شما به من این طور فرموده بودید كه خداوند شهادت را روزی من می كند، پس چطور من در احد شهید نشدم؟ فرمود:

علی جان دیر نمی شود، تو حتماً شهید این امت خواهی بود. بعد پیغمبر یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 478
سؤال مانندی از علی كرد: علی جانم! بگو آن وقتی كه در بستر شهادت افتاده باشی چگونه صبر خواهی كرد؟ چه جوابی می دهد! یا رسولَ اللّه! آنجا كه جای صبر نیست، آنجا جای بُشری است و جای شكر و سپاسگزاری است. شما به من بفرمایید آن وقتی كه من در بستر شهادت افتاده ام چگونه خدا را شكر می كنم.

همیشه علی به دنبال این گم گشته ی خودش می رفت. اجمالاً می دانست كه این فرق او در راه خدا شكافته خواهد شد. می گفت خدایا آن لحظه ی نازنین، آن لحظه ی زیبا، آن لحظه ی پرلذّت و پربهجت چه لحظه ای خواهد بود؟ پیغمبر به علی فرموده بود كه شهادت تو در ماه رمضان است، در آن ماه رمضان سال 41 هجری علی مثل اینكه قلبش احساس كرده بود كه دیگر هرچه می خواهد واقع بشود در این ماه رمضان واقع می شود. بچه های علی احساس كرده بودند كه در این ماه رمضان علی یك حالت انتظار و اضطراب و دلهره ای دارد، مثل اینكه انتظار یك امر بزرگی را می كشد. روز سیزدهم رمضان است، برای مردم خطبه و خطابه می خواند. در وسط خطبه و خطابه چشمش افتاد به امام حسن، حرفش را برید، صدا زد عزیزم حسن! از این ماه چند روز گذشته است؟ خیلی سؤال عجیبی است. علی خودش بهتر از همه می داند كه چند روز گذشته است، چطور از این جوانش می پرسد؟ عرض كرد:

پدر جان سیزده روز. فوراً رو كرد به امام حسین: حسینم! از این ماه چند روز باقی مانده است؟ (خیلی واضح است وقتی سیزده روز گذشته است هفده روز باقی مانده است) پدر جان هفده روز باقی مانده است. دستی به محاسن كشید، فرمود: بسیار نزدیك است كه این محاسن با خون این سر خضاب بشود. انتظار چنین ساعت و چنین روزی را داشت.

یكی از آن جمله های بسیار زیبای امیرالمؤمنین كه در خلال همین چهل و پنج ساعت ایراد كرده این است؛ دیگران خیلی مضطرب و ناراحت بودند، اشك می ریختند و گریه می كردند ولی خودش اظهار بشاشت می كرد، فرمود: وَاللّهِ ما فَجَأَنی مِنَ الْمَوْتِ وارِدٌ كَرِهْتُهُ وَ لا طالِعٌ اَنْكَرْتُهُ و ما كُنْتُ اِلاّ كَقارِبٍ وَرَدَ وَ طالِبٍ وَجَدَ به خدا قسم كه اگر مُردم من هیچ كراهتی ندارم، یك ذرّه كراهت ندارم. این برای من یك امر نشناخته ای نبود، یك مهمان ناشناخته ای نبود، یك مهمان شناخته شده بود. بعد فرمود: می دانید مَثَل من مَثَل كیست؟ مَثَل آن عاشقی است كه به دنبال مطلوب و معشوق خودش می رود و او را می یابد. مَثَل من مَثَل آن تشنه ای است كه در یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 479
شب تاریك دنبال آب می رود ناگهان آب را پیدا می كند، چقدر خوشحال می شود! گفت:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارك سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر كه این تازه براتم دادند
اصحابش می آمدند: بله یا امیرالمؤمنین برای شما چنین است ولی بعد از شما ما دیگر چه خاكی به سرمان بریزیم؟ در شب نوزدهم، بچه های علی احساس كرده بودند كه امشب یك شب دیگری است، چون حضرت یك وضع خاصی داشت، گاهی بیرون می آمد به آسمان نگاه می كرد و برمی گشت، و آن شب را هم علی تا صبح نخوابید. بچه ها هر كدام به خانه ی خودشان رفته بودند. امیرالمؤمنین مصلایی دارد یعنی یك اتاقی در منزلش دارد كه در آنجا نماز می خواند و عبادت می كند.

فرزند بزرگوارش حسن بن علی علیه السلام كه به خانه ی خود رفته بود، قبل از طلوع صبح از خانه ی خودش مراجعت كرد، آمد خدمت پدر بزرگوار، رفت به مصلای پدر، دید علی نشسته است و مشغول عبادت است. علی علیه السلام جریانی را كه در آن شب برایش رخ داده بود برای فرزندش حسن نقل كرد. فرمود: پسر جان! دیشب من همین طور كه نشسته بودم (یعنی من دیشب نخوابیدم، بستر نینداختم) چشم مرا خواب گرفت. در یك لحظه و به یك سرعت عجیبی در همان عالم رؤیا من پیغمبر اكرم جدّ شما را دیدم: مَلَكَتْنی عَینی وَ اَنَا جالِسٌ فَسنَحَ لی رَسولُ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ چشمم (خواب) بر من مسلط شد، همان طوری كه نشسته بودم یك لحظه پیغمبر را دیدم. تا پیغمبر را دیدم فوراً شكایت امت را به او عرض كردم. عرض كردم: یا رسولَ اللّهِ ما ذا لَقیتُ مِن اُمَّتِكَ مِنَ الْاَوَدِ وَ اللَّدَدِ یا رسول اللّه! من از دست این امت تو چه ها كشیدم و این امت تو چقدر خون بر دل من وارد كردند! یا رسول اللّه از دشمنان خودم به تو بگویم. . . [6]
[1] مائده/110.
[2] آل عمران/49.
[3] یعنی او را شیفته و مجذوب خودت كنی.
[4] همان ربوبیت را دارد می گوید ( العبودیة جوهرة كنهها الربوبیة ) .
[5] عنكبوت/2 و 3.
[6] [چند ثانیه ای از پایان سخنرانی ضبط نشده است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است