ی. مثلث «تز، آنتی تز، سنتز» در شكل هگلی و ماركسیستی نه در طبیعت صدق
می كند و نه در تاریخ، و بالنتیجه تاریخ از میان اضداد عبور نمی كند و حلقات تاریخ
به صورت رشته ای از اضداد كه از یكدیگر مشتق شده و به یكدیگر تبدل یافته اند
نیست.
این مثلث مبنی بر دو تبدل است و یك تركیب؛ یعنی تبدل اشیاء به ضدشان و
تبدل ضد به ضد ضد و تركیب در مرحله ی سوم.
طبیعت به این صورت عمل نمی كند؛ آنچه در طبیعت وجود دارد یا تركیب
اضداد است و تبدل نیست و یا تبدل اضداد است و تركیب نیست و یا تكامل است،
نه تركیب اضداد و نه تبدل آنها.
عناصر كه نوعی تضاد میان آنها حكمفرماست و لغت «آخشیج» به همین
مناسبت در مورد آنها به كار برده شده است، بدون آنكه به یكدیگر متبدل گردند
تركیب می شوند، آنچنان كه مثلاً از تركیب هیدروژن و اكسیژن، آب به دست می آید.
در این گونه موارد تركیب هست و تبدل نیست.
ولی طبیعت در نوسانات خود میان دو حالت افراطی و تفریطی، به صورت
كاهش یابنده ای از ضدی به ضدی دیگر گرایش پیدا می كند و در نهایت امر به تعادل
می رسد. در این گونه موارد تبدل هست و لی تركیب و تكامل نیست.
البته مانعی ندارد كه آنجا كه تركیب هست و تبدل نیست مثل تركیب آب از
اكسیژن و هیدروژن كه از تركیب دو ضد شی ء سومی به وجود می آید، آن شی ء سوم
را «سنتز» و دو جزء اصلی را «تز» و «آنتی تز» اصطلاح كنیم، ولی می دانیم كه این
یك اصطلاح محض است و فقط میل قلبی ما را به اینكه این اصطلاح را به كار ببریم
ارضا می كند؛ و همچنین مانعی نیست كه برای اینكه این اصطلاح شایع و جالب را از
دست نداده باشیم، تعادل بعد از نوسانات افراطی و تفریطی را «سنتز» اصطلاح كنیم
و دو حالت مزبور را «تز» و «آنتی تز» ؛ همچنان كه می توانیم این قرارداد اصطلاحی
را در مورد كلمه ی خوش آهنگ و زیبای «دیالكتیك» اعمال نماییم و همه ی این گونه
جریانها را جریان «دیالكتیكی» بنامیم.
برای یك ادیب و نویسنده دشوار است كه از این واژه ی زیبا و خوش آهنگ
چشم بپوشد. این واژه قسمتی از موفقیتهای خویش را از طنین خود دارد نه از هسته ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 431
اصلی محتوای خود. چه مانعی هست كه هر فكر مبتنی بر اصل حركت و اصل تضاد
را- ولو فاقد هسته ی اصلی آن باشد كه در صفحات پیش شرح داده شد- فكر
دیالكتیكی بنامیم؟