در
کتابخانه
بازدید : 88948تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بنابراین بالا رفتن سطح شعور عمومی هم كافی نیست. واقعاً وقتی كه انسان تاریخها را مطالعه می كند كم كم مطمئن می شود هر عمل انسانی واقعی كه در آن صداقت وجود داشته است یا از ناحیه ی پیامبران است یا از ناحیه ی اتباع پیامبران. هر نهضتی كه در آن پیامبران شركت نداشته اند حقیقت هم در آن وجود نداشته است.
چندی پیش كتاب تاریخ آلبرماله و كتاب نگاهی به تاریخ جهان نهرو را مطالعه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 155
می كردم؛ در هر دو مطلبی دیدم كه برای من خیلی عجیب بود. مسئله ی به اصطلاح الغای بردگی در آمریكا را مطالعه می كردم. تا حالا برای خود من شكی در این مطلب نبود كه در آمریكا آن وقتی كه بردگی را الغاء كردند فقط یك عامل انسانی در كار بوده است یعنی انگیزه ی انسانی داشتند و روی شرافت انسانی این كار را كردند.

بعد دیدم اصلاً قضیه جور دیگری بوده؛ تضادی بوده میان آمریكای شمالی و آمریكای جنوبی؛ منافع آمریكای جنوبی اقتضا می كرد برده داشته باشد ولی منافع اقتصادی آمریكای شمالی ایجاب می كرد اصلاً برده نباشد و بردگی الغاء بشود. این جنگ و این الغاء هم به خاطر منافع بوده است و چون از روی حقیقت و صداقت نبود و فقط فرمول بود هنوز هم اولاد همان بردگان در آمریكا بدون اینكه اسم بردگی روی آنها باشد از برده بدترند، همین سیاههایی كه الآن هستند و هنوز هم آمریكا تسلیم نمی شود؛ برای اینكه گندم نمایی و جوفروشی در كار بوده است.
شما مسئله ی حقوق زن و آزادی زن را در امروز می بینید و می شنوید كه اروپاییها پیشقدم شدند، برای زن حق مالی قائل شدند، چنین و چنان كردند. وقتی انسان تاریخ این مسئله را درست می خواند می بیند در این هم باز یك خرده شیشه ای وجود داشته است، چه خرده شیشه ای! ویل دورانت در كتاب لذات فلسفه می نویسد كه آغاز نهضت زن- كه در انگلستان شروع شد و مخصوصاً به زنها استقلال اقتصادی دادند- چه بود. می دانید كه تقریباً تا یك قرن پیش دنیای اروپا برای زن حق مالكیت قائل نبود یعنی كار زن را متعلق به شوهرش می دانست، اگر زن كاری می كرد و زحمتی می كشید اجرتش را باید به شوهرش می دادند. اصلاً زن استقلال نداشت. اگر احیاناً به ارث هم چیزی به او می رسید باز اختیار آن دست شوهرش بود. چطور شد كه به زن استقلال اقتصادی دادند؟ وقتی ما تاریخ را می خوانیم می بینیم پس از آنكه كارخانه های عظیم پیدا می شود و شهرها احتیاج به كارگر پیدا می كنند، مخصوصاً كارگری كه مزد كمتر بگیرد و آن كارگری را كه مزد كمتر می گیرد در میان زنان و كودكان و اطفال پیدا می كنند، و بعد می بینند مردها اجازه نمی دهند زنان و بچه هایشان بیایند در كارخانه ها كار بكنند چون زندگی و خانواده شان مختل می شود، می آیند قانون می گذارند كه بعد از این زنان و كودكان استقلال اقتصادی داشته باشند، پدرها حق نداشته باشند جلو بچه ها را بگیرند و شوهرها حق نداشته باشند جلو زنها را بگیرند. به این وسیله استقلال اقتصادی به زن دادند. دنیای اروپا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 156
استقلال اقتصادی به زن داد برای چه؟ آیا به خاطر خود زن؟ دلش به حال زن سوخته بود یا دلش به حال خودش سوخته بود و كارگر ارزان می خواست؟
این است كه بشر را از شر بشر دیگر آسوده كردن و به بشر آزادی واقعی دادن، آزارش را سلب كردن، همان طوری كه در متن خلقت امكان نداشت یعنی ضد خلقت بشر بود، از قدرت علم خارج است، از قدرت تربیت خارج است و از قدرت بالا بردن سطح [آگاهی ] عموم خارج است. اینجاست كه جز یك قدرت، قدرت دیگری نیست. آن قدرت، هم بشر را در مقابل بشرهای دیگر امنیت و مصونیت می دهد و هم بهشت واقعی برایش ایجاد می كند؛ نه تنها بهشتی كه در آن آزاری برای یكدیگر نداشته باشند، بلكه بهشت بالاتری، بهشتی كه در آن انسانیت و عواطف و وحدت و یگانگی و اخوت واقعی باشد، همان كاری كه پیغمبران در دنیا كرده اند و نظیرش را احدی در دنیا نكرده است. باید این پرده ها دریده شود تا معلوم گردد آنچه كه از غیر ناحیه ی وجدان دینی آمده چه وضعی داشته است. چه خوب می گوید سعدی خودمان:
شنیدم گوسفندی را بزرگی
رهانید از دهان و چنگ گرگی
شبانگه كارد بر حلقش بمالید
روان گوسفند از وی بنالید
كه از چنگال گرگم در ربودی
بدیدم عاقبت گرگم تو بودی
همین ویتنام مستعمره ی فرانسه بود. اینهایی كه الآن ویتنامیها با آنها می جنگند همانهایی هستند كه به حمایت اینها آمدند كه اینان را از استعمار فرانسه آزاد كنند، بعد خودشان صد درجه بدتر چنگال قویتر به حلق مردم انداختند (كه از چنگال گرگم در ربودی- بدیدم عاقبت گرگم تو بودی) .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است